داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون دادنم به علی در دهه شصت

سال ۱۳۶۹ سرباز بودم اومده بودم خونه توی تهران برای مرخصی یکی از فامیلهای دوربه نام علی که دو سه سال از من بزرگتر بود. توی مهمونی حج یکی دیگه از فامیل گفت خسته شدیم از این مراسم اون موقع ها هر کی مکه می‌رفت و برمیگشت تاچند روز توی خونشون بروبیا بود. خلاصه من وانت پدرم را برداشتم و با علی توخیابون های تهران گشت می‌زدیم تابستان بود و هوا بسیار گرم من با وجودی که کلم کچل بود ولی چون قدم بلند وپوست سفید ورنگ چشمم رنگی بودبا پوشیدن شلوار لی تنگ که رونهام وکون قلمبه مو بیرون می‌ریخت و باپوشیدن تی شرت های تنگ بازوهای سفید وخوشگم رونمایان میکردم از روژ لبهای مامانم بصورت خفیف میزدم خط لب کمرنگ و فرموژه وکمی ریمل و ادکلن پلی بوی شهوت زیاد کن هم میزدم و خلاصه اگه هر پسر یا مردی پیشم می‌نشست آبش درمیومد احساس کردم علی داره دیوونه میشه یواشکی نگاهم میکرد دستش روبه بهونه رفع خستگی دراز کرده بودروی صندلی وباگردن وکمر وبازوهام بازی میکرد من هم حال به حالی شده بودم همه درظاهر فکر میکردن من از اون بکن ها هستم چون شر و دعوایی بودم قوی و کسی فکر نمی‌کرد کونی باشم و باقابلیت خوردن کیرهای بزرگ خودم هم چون خیلی با خیارهای بزرگ وسالادی و بادمجان حال کرده بودم حسابی سوراخ کونم جا دار کرده بودم و کیرخودم هم نسبتاً بزرگ شده بود

خلاصه علی سرحرف روباز کرد چند تادوست دختر داری باهاشون حال می‌کنی به هیچ کدومشون رحم نکن همه را بکن بعد گفت اهل کون کردن هستی یا نه گفتم آره چرا که نه گفت بریم پارک دانشجو کون بلند کنیم ببریم خونشون که سمت آذری وگمرک بود رفتیم پارک دانشجو با هر ترنس وکونیی بودصحبت کردیم تا میفهمیدن ماشینمون وانته و می‌خواهیم پایین شهر ببریمشان جیم میشدن وهیچ کس باما نیومد علی گفت کون لقشون بریم خونه ازگرما مردیم تومحل یه کون سراغ دارم شاید بتونه سرظهر خونوادشو بپیچونه بیاد بکنیمش رفتیم خونشون کولر راروشن کرد سریع لخت شدوفقط شورت پاش بود دست پاهایش را لب حوض آب یخ شست واز من هم خواست لباس هام رادربیارم ودست و پاهام رابشورم منهم که ازخداخواسته بودم سریع لخت شدم با دیدن بدن سفید وکون ورون تپلم کف کرده بود وقتی شورت دخترانه که پام بود رودید دیگه نتونست خودشو کنترل کنه اومد چسبید بهم منو بغل کردلبشو گذاشت رولبم وشروع کردبه خوردن لب وصورت من لپاوچشمم روبوس میکرد و گفت خیلی کونده ای توخودت کونی بودی منوعلاف پارک دانشجو کردی نامرد فکر کردی نفهمیدم مثل دخترها آرایش کردی توازکی اینجوری شدی من فکر میکردم توبکنی من هم که میخواستم پیشش کم نیارم گفتم نه بابا دوست دخترم منو آرایش کرده گفت توراست میگی پس این شورت توری زنونه چیه که پاته گفتم علی اگه به کسی بگی دهنت سرویسه گفت نه بابا من هم بدم نمیاد کون بدم وشورتشو کشیدپایین وگفت اول تو منو بکن دمروخوابیدزمین من هم که تا به اون موقع ازخودم بزرگتر رونکرده بودم خوابیدم روش وتاخواستم توی سوراخش بکنم کونشو سفت کرد علی ورزش باستانی کار میکرد وکون و بدن سفتی داشت گفت کیرت گندست میخواهی همین اول کار کونمو پاره کنی وراست می‌گفت کون تنگی داشت گفت حالا بخواب نوبت منه من از خوشحالی بال درآورده بودم منو دمرو خوابوندویک بالش زیرشکمم گذاشت که کونم قمبل بشه یکم تف زد به سوراخم ویک ضرب کیرحدودببست سانتیمتریشوفشاردادتوی کونم بااینکه خودم را سفت کردم که ادای تنگا رودرببارم وبه علی بفهمانم که کونی نیستم واولین بارمه کون میدم علی که کار بلد بودوکون کن تابیخ کرده بودتوکونم روم خوابیده بود وتلمبه میزدیک دستمال زیر کیرم انداخته بود که آبم روبالش نریزه نمی‌دونم به ربع بودیا نیم ساعت یه کله منو میکرد و قربون صدقم می‌رفت که خاک تو سرم که تاحالا تورو نکرده بودم ازبچگیت دوست داشتم بکنمت ازدستم فرار میکردی وپا نمی‌دادی میگفت امیرشب تاصبح کون میدی که اینقدر کونت جاداره ومن هم که زیرعلی سه بارخودمو خراب کردم وآبم اومدالکی قوپی درمیکردم ومیگفتم نه جون تو خودم باخیاروبادمجان سوراخم روگشادکردم ولی دلم قنج می‌رفت حال کردم وجیگرم حال اومد حسابی سیرکیر شدم

همان شب مهمونی ولیمه حج فامیلمان بودو درباغ یکی از آشنایان پذیرایی بود رفتیم کمک آشپزکه ازدوستان پدر علی بود دیدم آشپزه همش خودشو به من میماله خیلی خوشم میومد ولی برای اشپزه قیافه میگرفتم که ما خودمون از اون بکنهاییم که گفت علی ازکونت خیلی تعریف کرده گفته حسابی جا داری ومیتونی کیرهای مردانه را بخوری به علی گفتم خیلی نامردی هنوزهیچ چی نشده به همه گفتی آشپزه گفت من زبونم لق نیست به کسی نمی‌گم بیا تواین انباری گونی زغال روبیاریم بریزیم زیردیگ من هم که دوباره سوراخم برای یه کیردیگه دل دل میکرد پشت سرش رفتم توانباری ته باغ علی هم کشیک میکشید رفتم توانباری آشپزه بغلم کردوباولع ووحشی گری شلوارمو کشید پایین وبزورشورت توری روتوپام پاره کردومیگفت وقتی علی ازکون وبدنت تعریف می‌کرد و می‌گفت از دخترها باحال تری باور نمی‌کردم وگفتم هرطورشده باید این بچه خوشگل رابکنم شده باشه کل پولی را که بابت آشپزی امشب گیرم میادرابه تومیدهم که ازتوکام بگیرم هرچی خواهش کردم که کل لباسهامودرنیارقبول نکردلخت لختم کرد پاهام روانداخت رو شانه اش رونهای سفیدم دورگردنش بودکیرشوخشک خشک تادسته کردتوکونم کیرش هم ازکیرعلی بزرگتروهم کلفت تر بودهمبن طورکه با سرعت کمرشوعقب وجلومیکرد وضربه های محکم میزدیک عالمه آب منی ازکمرش توکونم خالی شد ومندیگه داشتم میمردم ولی یادوخاطره اون روزوشب هیچ وقت ازیادم نمیره به آشپزه گفتم خوشت اومداونم که تقریباً هم سن بابام شایدم بیشتر بودهمین طورکه تاریخ توکونم کرده بودولبهامو میک میزدمیگفت آره عزیزم آره تا حالا کسی نتوانسته مثل توازکون کیرمنوبرداره توازاونم که علی تعریف میکرد بهتری خلاصه هرچند وقت یک بار علی وآقا آشپزه منواینطرف واونطرف میبردن و هم خودشون وهم دوستانشون میکردن یه بارتاصبح نمی‌دونم ده نفریاپانزده نفرمنوگائیدن دونفرخرکیرباهم منوکردن یکی طاقباز خابید ومن سر کیرش نشستم وپاهایم راهواکردم و نفر بعدی از بالای کیرنفرزیری کردتوکونم ودونفری باهم میکردن تو کونم سوراخم پنج شیش سانت بازشده بوداونا تریاک میکشیدن و من چندنفرشون عرق خورده بودیم مست مست بودیم یادش حال به حالیم میکنه امیدواریم ازداستان واقعی من خوشتون اومده باشه و نظراتتون رو ارائه بدهید

نوشته: امیرکونی۵۰

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها