داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

وسط شب بیدارش کردم برای راند دوم

یه مدتی بود باهم دوست شده بودیم. همکار بودیم. قبلش با صمیمی ترین دوستش بودم، اما زیاد دوام پیدا نکرد. توی سکس واقعاً عالی بود. پایه همه چیز بود (البته فرصت نشد چیزایی عین تریسام رو تجربه کنیم، از پشت هم سعی کردیم دو سه بار ولی نشد)…
بگذریم. مختصر بگم، من 36 سالمه و اون 30…
خیلی کارای شاید عجیب و غریب کرده بودیم. مثلاً یه بار که مهمون داشتیم، توی اتاق بود، منم رفتم توی اتاق و همونجا شروع کردم. سرپا. ولی وسطش نصفه کاره ول کردم و رفتم. گفتم این واسه اینکه تا شب حشری بمونی. یا وقتی سفر می رفتیم یا دوستامون شب خونه میموندن، محکم و پر سر و صدا سکس میکردیم و برام مهم نبود که همه بفهمن. هروقت هم میگفت هیس، میگفتم الان فکر میکنی اونا تصوری جز این دارن که دارم میکنمت؟
همه اینا مقدمه بود، واسه تعریف داستان شبی که مهمون خونه یکی از دوستام بودیم. بهش گفتم حیف که تعداد زیاده، نمیشه کاری کرد. گفت هرگز نگو هرگز… مطمئن شدم که از شبایی هست که بشدت حشریه، و میخواد روی منو کم کنه. توی مهمونی حسابی بازی کردیم، رقصیدیم، و مشروب نسبتاً زیادی هم خوردیم. من کم میخوردم چون دوست داشتم موقع سکس کامل هوشیار باشم. شب شد؛ خونه یه اتاق خواب بیشتر نداشت که خب میزبان و دوس دخترش رفتن توی اون اتاق. 5 نفر که مهمون بودیم، دوتا زوج بودیم و یه دختر مجرد، و همه باید توی پذیرایی میخوابیدیم. زوج دیگه روی کاناپه خوابیدن، و هنوز 5 دقیقه نشده بود مشخص بود که بیهوش شدن. من یه طرف خوابیدم، دوس دخترم کنارم، و دختره که مجرد بود هم کنار دوس دخترم، روی زمین.
اینکه هم رو بغل کنیم و لب و بمال بمال که خب طبیعی بود. توی جمع هم که نشستیم معمولاً این چیزا رو داریم. با همیمنا شروع کردیم. پتو رو کشیده بودیم رو سرمون و آروم حرف میزدیم.
بهش گفتم یاد که نرفته؟ پرسید چیو؟ گفتم اینکه کی هستی (آخه موقع سکس همیشه باید یادآوری میکرد که جنده مه)
گفت چیزی یادم نمیاد
دستمو بردم لای پاش، گفتم همیشه انقدر خیسی؟
گفت نکن این بچه بیداره
گفتم ینی فکر میکنی نمیدونه؟
خواست مقاومت کنه، گفتم خودت درش بیار
گفت بذار بخوابه، گفتم ببین من امشب میکنمت. خودت در بیاری کس میدی، من لختت کنم کونت میذارم
دوس داشت باهاش اینجوری حرف بزنم
شلوارک و شورتش رو باهم کشید پایین
چرخید پشت بهم
کونشو داد سمتم
گذاشتم لای روناش، سنگ شده بود کیرم
میمالیدم لای کسش اما فرو نمیکردم. گفتم تا نگی نمیکنم
گفت چی؟
دیگه جوابشو ندادم، ادامه دادم کارمو…
گفت بگا، جندتو بگا، دارم دیوونه میشم
گفتم این شد…
آروم آروم فرو کردم تو…
اول آروم میکردم و بی صدا، اما انگار حشر دیگه اختیارمو گرفته بود. واقعا برام انگار مهم نبود 3 نفر دیگه هم توی اتاقن
تند تند تلمبه میزدم. هم صدای برخورد بدنامون زیاد شده بود، هم صدای نفسای اون. حالتمون جوری بود که اگر بیدار میشدن قطعا میفهمیدن. پتو از روش رفت کنار، خواست درستش کنه نذاشتم. گفتم میخوام ببینن.تاپش رو داده بودم بالا و سینه هاش رو هم میمالیدم. وقتی پتو رفت کنار خواست تاپش رو مرتب کنه، لج کردم. گفتم درش بیار. به روی خودش نیاورد. قبلش پچ پچ میکردم، اما با صدای عادی گفتم، در بیار. در آورد که بیشتر تابلو بازی در نیارم. حالا بالاتنه ش لخت بود و پایین هم تا نزدیک زانو لخت شده بود. در گوشش گفتم بریزم تو؟ گفت نه خطرناکه… گفتم میخوام بیام، گفت نه زوده، نزدیکم…
نگهش داشتم، کامل حس میکردم فشار دستام رو سینه هاش رد میندازه. 2-3 دیقه دیگه زدم، که بالش رو کشید زیر صورتش، سرشو فرو کرده بود توی بالش، ناله میکرد و بالش رو گاز میگرفت. لرزش پاهاشو حس کردم و فهمیدم کارش تموم شده. یه کم دیگه تلمبه زدم، پر سر و صدا و بی پروا، انگار اونم دیگه عین خیالش نبود، پتو کامل کنار رفته بود، بدنش لختش وسط پذیرایی بود و داشتم میگاییدمش. وقتی فهمید وقتشه، کیرمو در آورد، رفت پایین، پتو رو کشید روی خودشو رفت بین پاهام. 1 دقیقه ای ساک زد تا آبم اومد. تا قطره آخرشو خورد. البته قبلاً هم خورده بود، از خوبیاش این بود که خیلی راحت آبمو میخورد و دوست داشت، واسه همین خیلی جاها راحت میتونستیم سکس کنیم.
اومد روم. کلی لب گرفتیم. خواست لباساشو بپوشه. نذاشتم. گفتم باز کار دارم باهات. لخت میخوابی تا صبح…
چسبید بهم و 2-3 ساعتی خوابیدیم… تا حوالی ساعت 4 صبح دوباره بیدارش کردم…

نوشته: ا م

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها