داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دیگه از آمپول نمی ترسم

یادم میاد اون قدر از آمپول می ترسیدم که پاهامو نگه می داشتند و زری خانوم کارشو انجام می داد . وقتی می دیدم که چه جوری آمپولو  رو به هوا گرفته وهواشو خالی می کنه دلم می رفت . زری خانوم یه زنی بود گردن کلفت و خوشگل هم نبود . اندام تپلی داشت . می گفتند شوهرش زن گرفت و ولش کرد . یه عده می گفتن شوهره معتاد بوده .. بعضی ها هم می گفتند که زری دوست پسر گرفته .. که این یکی با عقل جور در نمیومد چون ما اصلا رفتار مشکوکی ازش ندیدیم . خلاصه اون پرستار بیمارستان بود و در منزلش تزریقاتی هم داشت . … یادش به خیر تقریبا هشت سالی می شد که منو آمپول نزده بود . در این هشت سالی شاید دو سه بار بیشتر آمپول نخورده باشم . راستش مدتها بود به کارایی که زری جون دوست مامان و همسایه ما با من انجام می داد فکر نکرده بودم .. اما این دوستان بی عرضه من کاری کرده بودن که بی اختیار به یاد زری جون بیفتم و این که چیکار می تونم بکنم که دیگه این قدر پول توجیبی خودمومفت هدر ندم . با توجه به این که تازه دانشجو شده بودم و قدم زدن در محیط  دانشگاه هم خرج به گردن آدم می ذاشت . ما سه تا از بچه ها شب جمعه ای  جمع شده بودیم خونه یکی از اونا .. یه جنده آورده بودیم با هاش حال کنیم از اون عنق ها بود .. کاری می کرد که در جا آبمون بیاد و دیگه ولمون می کرد . از اون جنده های لات و پررو و بد دهن بود  نیم ساعت هم پیشمون نموند و شصت تومن پول مفت گرفت و رفت . نفری بیست تومن . هیچی بهم مزه نمی داد … که فقط دو دقیقه فرو کنی توی کس و کارت رو تموم کنی . اونم پس از هر بار کس دادن می رفت دستشویی و خودشو می شست و سوار یکی دیگه می شد … داشتم فکر می کردم چی می شد که زری جون حالا هم با هام از اون کارا می کرد .. آخه اون وقتی که بچه بودم با شومبولم بازی می کرد و من خوشم میومد .. یه بار مامان منو سپرد بهش و رفت . زری جون گفته بود باشه من حریفش میشم .. مامانو فرستاد . آخه مامان دلشونداشت گریه های تنها پسرشو ببینه . خیلی هم  خوشگل بودم و طرفدار زیاد داشتم . اون روز زری هر کاری می تونست با کیرم کرد .. شش سالم بود ..  خودشولخت کرده بود و گفت عزیزم نترس .. کون گنده شو نشونم داد و یه آمپول هم گرفت دستش و گذاشت سر کونش و گفت ببین ایناهاش می خوای بکنی توش .. برای سلامتی تو خوبه .. آمپولو داد به دستم . ترسیدم ..

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها