داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مهدیه زن دوستم

با سلام
من سعید قدم ۱۸۵ وزنم ۷۵ کیرمم کلفته و متوسط
با ی نفر ب اسم رضا رفیق شدم که گاهی رفاقتونه کاراشو انجام میدم ی روز ی شماره ی غریبه بهم زنگ زد و گفت مهدیه هستم زن رضا و میخوام سورپرایزش کنم برای تولدش گفت نزار تا غروب بیاد خونه منم ظهر بردمش قهوه خونه و رفتیم گردش با ماشین تا بهش پیام دادم ساعت ۶ شد چکار کنم بعد چند دقیقه پیام داد گفت همه چی اوکی شد بزار بیاد مرسی .
رفتم بزارمش در خونه که مهدیه زنگ زد و گفت کجایی ، رضا گفت با سعید نزدیک خونم گفت به سعید تعارف کن بیاد چایی بخوره بعد بره .
رضا قطع کرد رسیدیم در خونه گفت بیا بریم بالا ی چایی بخور بعد برو منم میدونستم تولدشه قبول کردم رفتیم خونشون و در زد که مهدیه سعید هم هست بعد در رو باز کرد و با کیک اومد جلومون دفعه ی دوم بود میدیدمش با ی لباس تقریبا مجلسی با روسری بود که به رضا گفت تولدت مبارک عزیزم
رضا هم شوکه شده بود و رفتیم داخل و کیک و چایی خوردیم ، مهدیه کادوی رضا رو بهش داد و رفت دوباره چایی بریزه ، رضا بهم گفت خبر داشتی ، گفتم ن چطور گفت اخه انگار هماهنگ شده بود ، گفتم ن من نقشی نداشتم.
چایی دوم رو خوردم و خدافظی کردم و رفتم .
چند روز بعد مهدیه پیام داد مرسی بابت اینکه کمکم کردی ، گفتم خواهش میکنم کاری نکردم ، گفت ایشالا برات جبران کنم ، منم خودمو زدم ب پررویی گفتم ایشالا برگشت گفت زن که نداری چون رضا بهم گفته ، دوست دختر هم نداری ، گفتم ن چطور ، گفت تو سن تو سخته کسی رو نداشته باشی ، گفتم تنها باشم بهتره تا با هر کسی باشم ، گفت افرین ادم زیپشو برای هر کسی باز نمیکنه ، منم شوکه شدم و جوابشو ندادم .
چند روز گذشت و زنگ زدم ب رضا کارش داشتم گوشیو مهدیه برداشت گفتم سلام رضا هست کارش دارم گفت حمامه گفتم بگو بهم زنگ بزنه
بعد از ی ربع زنگ زد و گفت چکارم داشتی ، گفتم میخواستم بریم قهوه خونه
گفت بیا اینجا قلیون بکشیم گفتم باشه رفتم خونشون رضا رفت ذغال بزاره و تنباکو بچینه که مهدیه با ی تیشزت و شلوار راحتی بدون روسری اومد نشست رو مبل و سلام کردیم و لبخند ملیح زد و رضا اومد قلیون کشیدیم و رفتم .
فردا شبش مهدیه پیام داد گفت سلام خوبی ، گفتم سلام مرسی تو خوبی
گفت مرسی ، گفتم کاری داشتی ، گفت میخوام یکیو بهت معرفی کنم ، گفتم بابت چی، گفت با هم دوست بشید
گفتم کی هست ، گفت رفیقمه ، گفتم عکسش رو بفرست
گفت این شماره واتساپت هست، گفتم اره
گفت میفرستم
فرداش شد و نفرستاد منم تا شب صبر کردم و شب بهش پیام دادم سلام چیشد
تو واتس اپ پیام داد گفت سلام الان عکسشو میفرستم ببین خوشت میاد
یک ساعت گذشت پیام دادم چیشد پس
گفت فرستادم دیگه
گفتم چیزی برای من نیومده گفت دوباره میفرستم ببین اگه خوشت اومد بگو دوستم همه جوره پایست
گفتم از چ نظر
گفت از همه نظر حتی …
گفتم حتی چی
گفت حتی جنسی
نیم ساعت گذشت پیام نداد
منم بخاطر غرورم بهش پیام ندادم فردا صبح پیام داد سلام پسندیدی
گفتم سلام چیزی برای من نیومد
گفت دیدیش ک
گفتم نفرستادی چیو دیدم
گفت همون شب ک خونمون اومدی برای قلیون کشیدن
فهمیدم خودشو میگه
گفتم منظورت خودتی
گفت اره
مائده ی زن ۲۴ ساله با پوست گندمی بود و سینه های نسبتا بزرگ ولی فکر میکردم سوتین اسفنجی میپوشه ک سینشو بزرگ نشون بده قد حدود ۱۶۹
وزنشم حدود ۶۰ میخورد باشه فکر کردم رضا گفته امتحانم کنه
گفتم نمیشه ک تو زن رفیقمی
گفت خب زن تو هم میشم ، میخوام امتحان کنم
گفتم ولم کن اوسگولم کردی
گفت ن بخدا جدی میگم میتونی امتحانم کنی
گفتم خب عکس سینتو بفرست
بعد پنج دقیقه فرستاد و سریع پاک گرد
شوکه شده بودم سینه های ۸۵ رو کجا قایم کرده بود ک من ندیدم
گفتم از من چی میخوایی
گفت با هم باشیم
گفتم محد چی
گفت کاری ب اون نداریم
گفتم خب از با من بودن چی میخوایی
گفت همه چی
گفتم مثلا
گفت همه چی حتی سکس
گفتم مطمئنی
گفت اره
منم ک دیدم خودش پا میده
گفتم باشه فردا بیا خونمون
قرار گذاشتیم و فردا شد صبر نداشتم میخواستم ببینم چه اتفاقی میفته
پیام داد سلام ادرسو بفرست میخوام راه بیفتم
براش فرستادم گفت ده دقیقه دیگه میرسم
منم میدونستم میده سریع رفتم داروخانه کاندوم خریدم و داشتم برمیگشتم
زنگ زد گفت من رسیدم درو باز کن گفتم وایسا نزدیکم دارم میام چند دقیقه بعد رسیدم و دیدم کوچه خلوته سریع درو باز کردم گفتم بیا تو سریع
اومد و رفتیم تو خونه
درو قفل کردم و گفتم بفرما من در خدمتم
گفت من اومدم ببینم چند مرده حلاجی خودت همه کار کن
گفتم اجازه هست
گفت اره
سریع رفتم بغلش کردم و لباشو شروع کردم ب خوردن اونم همراهیم کرد چادر و مانتوش رو در اوردم تیشرتی ک تنش بود رو هم در اوردم موند سوتینش شرو کردم خوردن و لیسسدن گردنش و داشتم میرفتم سمت سینه هاش گفت سیاهم نکنی رضا ببینه ی وقت ب فاک برم
گفتم ن حرفه ای هستم
سوتینشو دادم بالا و سینه هاشو داشتم میخوردم انقدر خوردم صداش در اومد بسه پاشو منم میخوام
گفتم باشه
نشست جلوم سریع شلوار و شورتمو در اوردم و کیرمو کردم تو دهنش
بلد نبود ساک بزنه خودم دستاشو گرفتم بالا و تو دهنش تلمبه میزدم ک چند بار اوق زد و گفت بسه خفه شدم میخوام جرم بدی با کیر کلفتت
گفتم چشم بلندش کردم و شلوار و شورتشو در اوردم
گفتم من بدم میاد کستو بخورم
گفت من میخوام
گفتم جور دیگه هاتت میکنم
انگشت سوممو بردم ست کسش شرو کردم ور رفتن با چوچولش بعد انگشتمو کم کم کردم تو و یواش تکون میدادم بعد انگشتم رو تا ته کردم تو کسش ، اه و ناله هاش شدیدتر شد و گفت کیرتو بکن تو کسم کیرتو میخوام ، گفتم زوده بهش برسی
انگشتمو سرعتشو بیشتر کردم ک جیغ زد و گفت تورو خدا بکن تو کسم کیرتو میخوام جرم بده
انگشتمو در اوردم و ب کیرم تف زدم و مالیدم سر کسش و نمیکردم تو
گفت جان من بکن منو پارم کن
گفتم دوست داری جرت بدم
گفت اره
گفتم پس بگو جنده ی کی هستی
گفت جنده ی سعید
تا گفت حسم بیشتر شد و وحشیانه تا ته کردم تو کسش
جیغ زد کیرت چقدر کلفته پاره شدم
گفتم حقته جنده مگه کیر نمیخواستی
شروع کردم تلمبه زدن
گفتم عادی دوست داری یا وحشیانه
گفت هر طور دوست داری فقط بکن منو
منم وحشیانه شروع کردم تلمبه زدن
پنج دقیقه مثل سگ کردمش و اون اه و ناله میکرد و قربون صدقم میرفت
کشیدم بیرون و دراز کشیدم و گفتم بشین روش اومد با کس نشست روش و صورتش ب سمت من بود بالا پایین میپرید و میگفت جوووون من از این به بعد جندتم و بهت کس میدم هر وقت خواستی ابش اومد و دراز شد روم گفتم پاشو نوبت منه کون میخوام ، گفت کون ن فعلا اینبار بکن تو کسم تا بعد منم رفتم پشتش و کردم تو کسش و تلمبه زدم وحشیانه اونم جیغ میزد ابم داشت میومد گفتم کجا بریزم گفت بریز رو سوراخ کونم دراوردم کیرمو و ابمو ریختم رو سوراخ کونش چند دقیقه بی حال افتاده بودیم پاشدم دستمال اوردم بهش دادم خودمم تمیز کردم اونم کرد لای چاک باسنش و دور باسنشو تمیز کرد و گفت خیلی کیف کردم تو بهترین بکن دنیایی
منم گفتم تو هم بهترین جنده ی دنیایی و دفعه بعد باید از کونتم فیض ببرم گفت باشه مال خودته ولی مثل کسم یهو نکنی پاره بشه گفتم ن ادابشو بلدم گفت باشه پاشد بوسم کرد و لباساشو پوشیدو گفت رازمونو ب کسی نگی گفتم بگم که خودم به فاک رفتم و خدافظی کرد و رفت
این اولین سکسمون بود و شروع رابطه ی پنهانی من و مهدیه

نوشته: سعید

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها