داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

مشروب و کردن زن دوستم

سلام.یه سری سکسها تو تاریخ باید ثبت بشن دمش گرم هر کی راست بگه و داستان واقعی داشته باشه هر چند کسی باور نکنه ولی مهم اینه که خود طرف حال کرده و حالا هم مینویسه هر کی حال نمیکنه یا فک میکنه دروغه نخونه.
من اسمم احمد و یه رفیق قدیمی دارم اسمش سیاوش و اسم خانومش بنفشه. شروع داستان برمیگرده به شهریور پارسال.من 35ساله مجردم. سیاوش و بنفشه 4ساله ازدواج کردن و سه ساله خونه خودشون هستن و هنوز بچه ندارن. از همون قدیم این سیاوش نمیتونست مرد باشه اصلا توان کردن و سکس نداشت هیچوقت پایه کس کردن و دختربازی نبود ولی چون بچه های محل زیاد باهاش دوستی نمیکردن بیشتر وقتا تفریحات با من بود سیاوش 2سال از من کوچکتره و بنفشه جان 28سالشه با قد بلند و اندام گوشتی و سینه 75 و کون بسیار عالی که هر وقت با لباس تو خونه میدیدمش کونش تو چشمم بود اما واقعا تو کلک بد چشمی نبودم واقعا اگر نگاهم میفتاد همونجا همون لحظه رد میکردم که تو فکرش نباشم.این رفیق من سیاوش چند باری تو جمع های خودمونی منم دعوت میداد راستش خیلی تو روابط زناشویی اوکی نیس ولی چون بنفشه مشروب می‌خورد هر وقت فرصتی داشت که هوس مشروب می‌کرد زنگ میزد منم می‌بردم اونجا اولها خیلی تعارف کرد تا منم نشستم باهاشون ولی به بعد شده بود جزو برنامه هام که مشروب و من ببرم و اونام بساط سفره رو بچینن. امان ازین مشروب و مرد بی‌غیرت. این دیوص خودش باعث شد زنش و به هفتاد روش سامورایی بکنم. چون چند بار که رفتیم کم کم رومون به هم باز شد می‌گفتیم میخندیدیم کم کم لباس پوشیدن بنفشه راحت‌تر شد اوایل همیشه جلوم پوشیده بود ولی کم کم راحت‌تر شد مانتو نخی تبدیل شد به ساپورت و تی شرت و آرایش و موهای بافته شده و کم کم واقعا چشمم و فکرم و کیرم همه درگیر کون بنفشه شده بود.با خودم گفتم این بار سیاوش و جوری مست میکنم بیهوش بشه و با زنش تنهایی بیشتر سر میکنم ولی باز وقتی سه پیک میزدم فاز رفاقت برمی‌داشتم و میگفتم سیاوش بهم اعتماد داره و بیخیال میشدم. ولی رفته رفته فهمیدم که خیلی عقبم چون اولا که اصلا به هیچ وجه برای سیاوش فرقی نمی‌کرد که زنش و حتی بکنم دوما خود بنفشه هم بخاطر همین بیغیرتیهای سیاوش تصمیم گرفته بود سر لجبازی هم شده با من راحت باشه که از قضا این لجبازی تبدیل به علاقه و شهوت شد. خودش میگفت که اون اوایل بهش میگفتم چطور روت میشه رفیق مجردت بیاد با ما مشروب بخوره ولی اون می‌گفته طبیعیه حتی تو سکس چند بار بهش گفته دوس داری احمدم باشه؟ خلاصه کنم داستان اینجوری شروع شد.

یه شب نشسته بودیم و مشروب می‌خوردیم اون شب بنفشه یه شلوارتنگ سفید پوشیده بود و یه پیراهن دکمه دار که تقریبا تا زیر کسش بود. موهاش و طلایی رنگ کرده بود و خیلی ناز بافته بود. چند تا پیک زدیم که گوشی سیاوش زنگ خورد گفتن حال مامانت بد شده خانواده سیاوش خیلی خیلی مذهبی بودند می‌دونستن که سیاوش گاهی مشروب میخوره ولی عروس شون و اصلا نمیدونستن. اونم گفت باید بریم گفتم خب پاشید گفت تو بشین راحت باش بعد برو عجله عجله پاشدن و منم مخاستم یه دو پیک دگ بزنم و پاشم یهو بنفشه بهش گفت من بوی دهنم و چکار کنم همه میان می‌فهمن. گفت نمیدونم تو بمون من باید برم خیلی عجله داشت که زودتر بره گفتم بنفشه یکم سیر بخور یا سر راه از داروخانه خوسبو کننده دهان بگیر که سیاوش گفت نه بابا اونا می‌فهمن خواهرام ختم بویایی هستن بنفشهم مشروب که می‌خورد همون دو پیک اول مست میشد تابلو بود واقعا. سیاوش گفت تو بمون احمد تو هم پیشش بمون که من نگران این نباشم برم زودتر زنگ میزنم یه کاری میکنم چون بنفشهم تنها باشه من نگرانش میشم چون مشروب خورده. گفتم باشه برو خیالت راحت من هستم تا بیای فقط خبر بدی اگه کاری داشتی گفت باشه و رفت. تا در و بست من یهو رفتم تو این فکر که جووون تنها شدیم که… تو فکر بودم که یهو بنفشه گفت خدا کنه مامانش چیزی نشه گفتم هیچی نمیشه نترس. گفت یکی دگ برام بریز تا از فکرش در بیام گفتم بفرما ریختم و ریختم و ریختم و ریختم.مست مست شده بود چشاش کاسه خون و خمار و منم محو نگاهش. گفتم فک کنم خیلی بهت دادم سیاوش ناراحت میشه گفت اون اصلا براش این چیزا نیس گفتم چطور؟ صداش دورگه شده بود و لحنش مستانه بود گفت اون مث مردهای دیگه و مث شما نیس کاش این همه سال باهات دوستی کرده بود یکم از اخلاقای تو به اون میرفت. این اولین بار بود که بنفشه به من می‌گفت تو چون همیشه منو محترمانه خطاب می‌کرد ولی اونجا دیگه از مستی راحت حرف می‌زد. هوا شهریوری بود و ما تو حیاط بودیم تقریبا از رفتن سیا دو ساعتی گذشته بود دیدم اس داد که مادر و آوردیم بیمارستان ولی به بنفشه نگی اگه میشه یکم دگ مشروب بهش بده اون مست باشه حواسش پرت میشه.جواب دادم باشه خیالت راحت حواسم بهش هست. نمی‌دونست که الان بنفشه مست مست تو حیاط جلو من لم داده و لای پاهاش بازه و من دارم چاک کسش و دید میزنم. گفتم خب پس سسیاوش به من نرفته؟ گفت نه تو خیلی اخلاقیات مردونه داری ولی این اصلا. نه غیرت داره نه ذوق زن نگهداشتن باز گفتم چطور مگه. گفت از زندگی شانس نداشتم از شوهرم شانس نداشتم فقط بخاطر ظاهرش بهش بله گفتم اگه نه میدونستم ازین مرد درنمیاد واسم. خلاصه یکم درد و دلهای اینجوری کرد و گریه میکرد ومنم بعضی حرفاش و نمیفهمیدم اصلا و میزاشتم به حساب مستیش. گفتم پاشو بریم تو که استراحت کنی یه ساعت دگ هوا سرد میشه اینجا نمیشه بخوابی. گفت نه نمیخام گفتم یجورایی ولی داره خوابت میبره گفت خب بریم تو آهنگ بزارم رفتیم داخل و بنفشه دستگاه و روشن کرد و رفت رو فلش و پوشه رقص و باز کرد و دیدم عع خودش تو خونه رقصیده و فیلم گرفته منم حسابی تو فکر حرفاش بودم نمیدونستم اگه بخام بهش نزدیک بشم چکار باید بکنم ضمنا اصلا نمیدونستم ممکنه چ واکنشی داشته باشه یه وقت چیزی نگم به سیاوش بگه دلخوری پیش بیاد و فردا تو محله به همه بگه به احمد اعتماد کردم ولی به زنم پیشنهاد داده خلاصه بازم با خودم گفتم بنفشه مسته که فیلم رقص شو جلو من گذاشته فقط تونستم بگم خیلی خوب میرقصی. گفت واقعا؟ گفتم آره واقعا خوب میرقصی این لباس زرد تنت هم رقص و قشنگتر نشون میده بهت میاد. گفت وااای همین و سیاوش دید گفت وقتی تنهایی میزنه به سرت اوسکول بازی در میاری میرقصی… گفتم نه بابا اوسکول خودشه واقعا قشنگ میرقصی آخه و تو این لباس خیلی… گفت خیلی چی؟ گفتم خیلی زیباتری…خودش و بهم نزدیکتر کرد رو کاناپه روبه روی ال سی دی نشسته بودیم گفت دلم از بچگی میخاست دستم تو دست یک مرد باشه ولی شانس نداشتم… اونجا واقعا حس کردم که اون میخاد ولی من آماده نیستم گفتم مرد از نظرت چجوریه گفت یکی که مثل تو باشه گفتم خب بیا دستم و بگیر دستم و بردم سمتش وقتی دستش و گذاشت تو دستم دلم هوررری ریخت پایین و گفتم سیاوش رفیقمه نمخام بفهمه دستت و گرفتم شاید اگه مست نبودم این کار و نمیکردم. گفت چرا این همه اصرار داری سیاوش و غیرتی جلوه بدی بابا اون کلا بی خیال این چیزاس اون کلا یبس و سیب زمینیه… گفتم نه بابا. گفت تو باور نکن ولی اون اگه منو تو بغل یه مرد غریبه هم ببینه تازه لذت هم میبره. یهو مغزم چرخید سمت این فیلمهای بی‌غیرتی و داستان‌های بی‌غیرتی گفتم نکنه اینا راست باشه و سیاوش اینجوری باشه. تو این فکر بودم که بنفشه سرش و نزدیکتر شد و سرش و گذاشت رو شونم منم با دست دیگم بازوش و گرفتم کیرم راست شد حسابی تو دلم گفتم احمد امشب تو اینو میکنی مطمئن باش کس اینو زبون میزنی و سینه هاش و تو مشتت میگیری. بازوش و مالیدم گفتم تو خیلی خوبی تو واقعا بنفشهی حیف که سیاوش راضیت نمیکنه گفت اصلا تو هیچی راضیم نمیکنه یه شب در میون فقط دو دقیقه… با این حرفش پشمام ریخت گفتم این مست مسته و امشب میخواد زیر من باشه فقط به خودم گفتم احمد اگه عرضه نداشته باشی بکنیش یعنی از سیاوش سیب زمینی تری. گفتم وا دو دقیقه مگه میشه تو دو دقیقه؟ گفت اینم شانس منه. گفتم من که کمتر از یه ساعت نمتونم اصلا. گفت واقعا گفتم آره. کیرم حسابی راست بود و داشت میترکید سرش و از شونم برداشت و گذاشت رو پام منم خودمو خم کردم یکم پامو دادم بالا و گفتم بنفشه چ مستی شدی چشمات حسابی خمار شدن نگاهت مث آتیشه اونم تو چشام زل زده بود دستش و انداخت پشت گردنم و کشید سمت خودش و اینگونه من لبم و رسوندم به لبش تا نزدیکش شدم چشماش و بست ولبم و گرفت خوردیم و خوردیم و خوردیم… ولی استرس اومدن ناگهانی سیاوش و بازم داشتم گفتم بزار پست در و ببندم گفت کلا اون حفاظ و قفل کن گفتم تابلوعه گفت اونکه مطمئنم نمیاد اگه بیاد کلید اون قفل و نداره گمش کرده و ضمنا اون از خداشه منو تو رو با هم تو این حالت ببینه فقط روش نمیشه بهت بگه… در و قفل کردم گفتم بازم بیا بریم تو اتاق بهتره گفت بریم تو تخت خودمون. اون تخت جای یک مرد مث توعه نه اون. گفتم تو هم لایق منی که تا صبح یه نفس میتونم لبات و بخورم. گفت فقط لبامو گفتم همه تن و بدن نازت و و خابوندمش لب تخت پاهاش از تخت پایین بود لباسش و باز کردم وااای چ چاک سینه نازی از گردنش خوردم و اومدم پایین سوتین صورتی رنگش و باز کردم و یه سینه اش و تومشتم گرفتم و سینه سمت چپش و مکیدم باز لب گرفتم گفتم بنفشه زبونت و بزار تو زبونم بزار آب دهنت بیاد تو دهنم حسابی خوردم و سینه هاش و خوردم و دستم و بردم رو کسش دیدم لرزید و خیلی حشریه شلوارش و گرفتم و دودستی کشیدم پایین شرتش هم با شلوارش در آوردم دستم و انداختم لای کسش و لباش و میخوردم دستم خیس خیس شد یکم کشیدم آب کسش و اطراف کسش پخش کردم و مالیدم واقعا بنفشه داشت نفسش می‌گرفت شلوارمو باز کردم و من هنوز برپا جلوش بودم و بنفشه لب تخت نشوند بودم دستش و آوردم بالا و کیرم و تازه گذاشتم تو دستش یهو لباش و جدا کردو چشماش و باز کرد گفت وااای چ خوبه چ بزرگه دوستش دارم گفتم میخای بزارمش تو لبات و کسش و همچنان می‌مالیدم اونم یکم کیرم و مالید و من رفتم رو تخت دراز کشیدم و اومد کنارم و شروع کرد خوردن خیلی خوب می‌خورد تا جایی که عوق میزد تو دهنش نگه می‌داشت و می‌گفت وااای چ خوبه میگفتم بخور مال توعه… 69 اش کردم و شروع کردم خوردن کسش کیرم و دندون می‌گرفت از شهوت ولی خوشبختانه کی منم پوست کلفته بیشتر حال میکردم کونش خیلی نرم و ناز بود انگشتم و با شیطنت ریز یواش یواش وقتی اون و خوابوندم زیر و خودم با کله رفتم لای پاش انگشتم و یواش دادم تو کونش اونکه فک کنم سه بار ارضا شد دیگه پاهاش میلرزید و بدنش تیک میزد گفتم دوس داری انگشتم وتو کونت میکنم گفت آره همزمان که میخوری دیوونه میشم دوباره برای باز کردن کونش تصمیم گرفتم بازم کسش و بخورم به زور دو انگشتی کردم ولی نمیتونست تا ته تحمل کنه خودش و کونش و میداد سمت بالا که در بیاد. بیخیال شدم و گذاشتم رو کسش و مالیدم و کردم تو کسش وااای چه داغ بود بالاخره کس بنفشه و فتح کردم و داشتم تلمبه میزدم داگیش کردم و باز انگشتم و دادم تو کونش میگفت خیلی این خوبه خیلی خوبه من خیلی دوستت دارم منم میگفتم تو زن منی مال منی ازین به بعد مرتب میکنمت و دارم کونت و باز میکنم من خیلی عاشق کونتم باید امشب هر طور شده تحمل کنی و اجازه بدی بزارم توش گفت درد داره ولی مال توعه وقتی تو مخای باید تحمل کنم چشمم خورد به روغن بدن روی میز تازه طفلی کون تنگش و چرب کردم و یواش یواش گذاشتم تو کونش تا سر کیرم رفت گفت یهو بکن بزار دردش یهو باشه فشار بیشتری دادم و کون نرم بنفشه و کردم و آبم خالی کردم تو کونش…
بعدم خودمو جمع کردم رفتم تو پذیرایی جلو ال سی دی خابیدم و بنفشهم تو اتاق و از فرداش قرارمون دو نفره وقتی سیاوش نیس و وقتایی که سیاوش هس فقط مشروب و چخ چخ مثل سابق اما چون بنفشه خیلی چزارو بهم گفته که تو همون سکس دو دقیقه ای بهش میگه میخام برنامه شو بعد از گذشت یک سال از کردن مداوم بنفشه برنامه شو بریزم که یجورایی جلو خود سیاوش زنش و بکنم بد جوری تو سرم افتاده وقتی تو کون زنش میکنم و زنش از درد ناله میکنه سیاوش ببینه دعا کنید اتفاق بیفته تا براتون بنویسم حاصل بی غیرتی سیاوش چی شده…

نوشته: احمد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها