داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

هنر همراه عشق

یه کس کردم همه جا صحبت منه چرا کیر دادی بهم خب اگه بده عع استغفرالله ببخشید پرسیدم چون شده معظل همه الله پس بهشت کدومه چرا هرچی دادی بده الله چرا اسمتو وسط پرچم قاتل آزادی زده همینطور آهنگ تتل داشت تو گوشی میلاد پلی میشد عادت داشتیم تو مستی این آهنگو گوش بدیم میلاد عادت داشت همیشه با مسخره بازیاش منو بخندونه ولی اینبار مثل اینکه زیاد موفق نبود حالم خیلی گرفته بود.
_چته الیاس درسته همیشه پریودی ولی اینبار دیگه خار پریودی رو هم گاییدی
+ول کن میلاد سروصدا نکن آهنگو گوش بدیم
_ده آخه کسکش وقتی تو حالت خوش نیست به حال منم گند میزنی آخه
+چیکار کنم میلاد دست خودم نیست راهکاری سراغ داری بگو اگه نداری بیا پایین.
همینطور داشتیم بحث میکردیم ولی من نمیدونستم دارم چی میگم فکرم جاهای دیگه ای درگیر بود چی فکر میکردیم چی شد تو بچگی فکر میکردم بزرگ شم دکتریا مهندس معماری بشم یا حداقل یه شغل موفق داشته باشم بزرگتر که شدم مسیرم به کل عوض شد یادمه یه معلمی داشتیم که بهم میگفت تو یا خیلی آدم موفقی میشی یا هیچی نمیشی علتشو پرسیدم گفت خاصیت آدمای غیرمعمولی همینه تو با بقیه بچه ها فرق داری الان میفهمم چقدر حق میگفت یادم رفت از خودمو میلاد بگم میلاد رفیق بچگیمه یعنی تنها کسی که تو این دنیا برام مونده هردومون تو یه کافه ای مشغول به کاریم میلاد فقط گیتار میزنه من هم میزنم هم میخونم.
نفهمیدم چیشد خوابم برد صبح با سرو صدای میلاد پاشدم اول شروع کردم یکم فحش دادن بهش کسکش الان چه وقته بیدار کردنه ساعت هنوز یازده نشده صبحانه رو میلاد چیده بود صبحانه رو خوردیم گیتارارو انداختیم رو دوشمون به موتور یه استارتی زدیم راه افتادیم سمت کافه وقتی رسیدیم همراه ما سه تا دختر وارد کافه شدن زیاد توجهی بهشون نمیکردم چون هوا سرد بود رو موتور یخ زده بودیم رفتیم تو که سریع گرم شیم یه چن دیقه ای گذشت یه قهوه ای خوردم پشت بندش یه سیگار روشن کردم سیگارو که تموم کردم به میلاد اشاره کردم شروع کنیم آهنگ «کوه» شادمهرو گفتم اجرا کنیم آهنگو که تموم کردیم اون جمع دخترونه ای که همراه ما وارد شدن گفتن اگه میشه یبار دیگه این آهنگو بخونین یکی ازونا که بی سروصدا نشسته بود نظرمو جلب کرد ینی ازونایی بود که میخواستما موی کوتاه تیپ اسپرت ساده چهرشم یه چیزی تو مایه های بهاره افشاری بود آهنگو یبار دیگه اجرا کردیم دوسه تا آهنگ هم از شادمهر به درخواست اونا خوندم تا این که کم کم میخواستن برن که همون دختره اومد جلو یه خسته نباشیدی گفت منو میلادهم ازش تشکر کردیم که پیج اینستامونو خواست گوشیشو گرفتمو پیجمو زدم اونا رفتن ولی خدا خدا میکردم کاش یه مسیجی چیزی بده خیلی ازش خوشم اومد میلاد هم که متوجه قضیه شده بود هی سربه سرم میذاشت که آره الیاسی که میگفت از عاشقی متنفرم الان بخاطر یه دختر داره دستو پاش میلرزه یه آکورد درستو حسابی هم نمیتونه بگیره ساعت دوازده شب برگشتیم خونه یه سیگار روشن کردم خواستم اینستامو چک کنم خداخدا میکردم کاش پی ام بده اینستارو باز کردم یه نفر فالو رکوئست داده بود خودش بود پروفایلشو وقتی گوشیشو گرفتم پیجمو بزنم یادم مونده بود سریع اکسپت کردم خودمم فالوش کردم زیاد عکس نداشت از خودش پیجش یه جورایی هنرمند طور میزد یه آهنگ از مرتضی پاشایی که قبلا ضبط کرده بودیم استوری کردم یه نیم ساعت بعد داشتم ریپلی هارو جواب میدادم که اونم ریپلی زدو گفت چقدر صداتون خاص و دلنشینه منم ازش تشکر کردم بعد بحثو انداختم وسط که شماهم مثل اینکه هنرمندین گفت نه زیاد گه گاهی شعر مینویسم.
اسمش غزل بود بیستو یک سالش بود دانشجوی رشته هنر قدش نسبتا کوتاه بدنشم یکم توپر بود ولی صورت لاغری داشت از درو دیوار صحبت کردیم ساعت چهار شده بود میلاد مثل اسب خوابیده بود منم دیگه نمیتونستم خوابمو کنترل کنم چشام هی داشت بازو بسته میشد کم کم ازش خدافظی کردم اونم همراه با ایموجی بوس جواب خدافظی رو داد کم کم زندگیم داشت یه رنگ دیگه ای میگرفت ولی یه جورایی هم میترسیدم که از دستش بدم خلاصه باهر مصیبتی بود خوابیدم صبح برای اولین بار زودتر از میلاد پاشدم سریع اینستامو چک کردم دیدم پی ام داده صبحت بخیرو اینا یکم حرف زدیم گفتم باز میای کافه؟
_آره عصری حتما میام
+باشه بیا منتظرتم
کلاس داشت باید میرفت کلاس شمارشو ازش گرفتم بعدش خداحافظی کردو رفت عصر ساعت پنج بود تنهایی اومد کافه از همون اومدنی لبخند به رو لبش بود منم با لبخند اون خندم گرفت رفتم یکم پیشش نشستم باهمدیگه حرف زدیم یه اسپرسو ای هم باهم زدیم همونجا یه آهنگی هم براش خوندمو خوشحال کافه رو ترک کرد روزا پشت سرهم میگذشتن ماهم روز به روز بیشتر عاشق هم میشدیم حتی یکی از دوستای غزلو هم با میلاد آشنا کردیم زندگیم کاملا ازین رو به اونرو شده بود امید به زندگی پیدا کرده بودم.
_صبر کن الان توپو برسونم رونالدو دهنت سرویسه
+هه رونالدو کیر مسی هم نیست
داشتیم با میلاد فیفا میزدیم که یه دفعه گوشیم زنگ خورد غزل بود استرسشو پشت گوشی کاملا حس میکردم
_کجایی الیاس
+خونم غزل با میلاد
_من با خانوادم دعوام شده میشه شبو بیام خونه شما؟
+آره چرا که نه صبرکن با موتور بیام دنبالت
_نه نیا لیلا با ماشین میرسونه منو فقط بیزحمت لوکیشن بده(لیلا دوست غزل بود که با میلاد آشناش کرده بودیم)
+باشه
پاشو میلاد پاشو یه دستی به سرو روی این خرابه بکشیم غزل داره میاد لیلا هم باهاش میاد میلاد عین بچه ها از خوشحالی بالا پایین میپرید.
غزلو لیلا رسیدن بازم همون لبخند رولب غزل بود ولی ازون خنده دپرسا سریع بغلش کردم لیلا میدونست که گریش میگیره سریع دست میلادو گرفتو برد یکی از اتاقا غزلم یکم تو بغلم گریه کرد تا آروم شد.
زنگ زدم چهارتا هم پیتزا برامون آوردن شامو که خوردیم به اصرار لیلا میلاد رفت همون شیشه مشروبی که برا تولد من خریده بود رو آورد غزل اصلا مشروب نخورده بود تا حالا ولی به اصرار خیلی زیاد من قبول کرد ولی پیکای غزلو کمتر میریختم سه تا پیک رفتیم بالا که لیلا گفت من بسمه باید برگردم خونه نمیتونم ماشین برونم لیلا کشید کنار ما سه تایی شروع کردیم خوردن تو پیک ششم میلاد هم زد کنار غزل بااینکه میگفت خیلی تلخه ولی میخواست بازم بخوره که نذاشتم دوسه تا پیک سنگین هم رفتم بالا دیگه بساطو جمع کردیم لیلاهم کم کم میخواست بره با ما خدافظی کرد میلاد هم تا پایین باهاش رفت.
غزل به یه طرح خیلی نازی بغلم خوابیده بود رو لبشم خنده بود بقول دوستان راضی از کشف رازی
کم کم داشت خوابم میومد به غزل گفتم بریم دیگه بخوابیم اونم فقط با سرش علامت رضایتو داد همینجوری تو بغلم بردمش تو اتاق ولی انتظار داشتم سبک ترازینا باشه جای میلادو هم تو حال انداختم اومدم پیش غزل من اصلا موقع مستی خوابم نمیبره غزل مانتوشو در آورده بود با تیشرتو شلوار خوابیده بود یه بوس رو گونش کافی بود تا چشای وحشیشو باز کنه با صدای مست آلودش گفت اونجوری بوس نمیکنن صبرکن یادت بدم لباشو آروم آورد گذاشت رو لبام دستمو انداختم رو کمرشو چسبوندمش به خودم با یه صدای آروم در گوشم با یه حالت بغض آلود گفت من تو کل این دنیا فقط امیدم به توعه تورو جون من ناامیدم نکن
لبشو باز بوسیدم تا جوابشو اینجوری بدم کم کم افتادم روشو گردنشو میلیسیدم غزلم هیچ صدایی الا ناله نمیداد آروم آروم از روی تیشرت سینه هاشو تو دستم گرفتم و همزمان ازش لب میگرفتم در گوشش گفتم مال من میشی؟ اونم مثل من جوابشو با گاز گرفتن لبم داد تیشرت غزلو همراه تیشرت خودم در آوردم اصلا نمیخواستم عجله کنم کارو آروم آروم جلو میبردم بعد شلوارامونو در آوردم با یه ست خوشگل مشکی روبرو شدم یه تتو ناز هم روی رون پاش داشت از رو شرت یکم کصشو مالیدم که در گوشم گفت میخوام امشب مال تو باشم خانومم کن چقدر این جمله خوشگل بود کیرم دیگه به شق ترین حالت ممکن رسیده بود و من منتظر این جملش بودم تا راحت کارمو بکنم سریع شورتشو در‌ آوردم شروع کردم لیسیدن کصش ناله های غزل بیشتر حشریم میکرد
_آره عشقم بخور برااام آههههه
منم بدون هیچ حرفی فقط میخواستم غزل حال کنه از تو کمد اتاق یه کاندوم برداشتم کشیدم رو کیرم و آروم آروم میخواستم بکنم تو کص خیس غزل سرکیرمو هل دادم توش خیلی آروم سانت به سانت کیرمو میکردم تو؛ کیرم اندازش خوبه ولی زیاد کلفت نیست معمولیه کیرمو تا وسطاش کرده بودم غزلم ناله میکرد که تو تاریکی اتاق متوجه خون روی کیرم شدم آروم در گوشش گفتم مبارکمون باشه دیگه مال خودم شدی کیرمو تا ته بردم تو کصش مشخص بود یکم درد میکشه ولی نمیخواست به روی خودش بیاره آروم آروم تلمبه میزدم کم کم درد غزل تبدیل به لذت شده بود و خیلی آروم ناله میکرد دوسه دیقه بود تلمبه میزدم که سحر به خودش لرزید و ارضا شد ولی متاسفانه یا خوشبختانه من تو مستی خیلی دیر ارضا میشم ولی اینبار خیلی فرق میکرد غزل تنها عشق زندگیم بود تمام احساس و جونمو براش میدادم نزدیک یه ربع تلمبه میزدم که کم کم حس کردم میخواد آبم بیاد در گوشش گفتم داره میاد اونم گفت منم برای بار دوم دارم میام همزمان ارضا شدیم همینجوری کیرم تو کصش موند و مشغول لب گرفتن شدیم کیرمو از کصش بیرون کشیدم چه آبیم ازم رفته بود نصف کاندوم پر شده بود باهم آروم آروم رفتیم حموم جوری که میلاد متوجه نشه اونم مثل اسب خوابیده بود و خوشبختانه نفهمید رفتیم حموم هردومونو شستمو هردو خودمونو خشک کردیم بعد تو بغل هم خوابیدیم به جرعت میتونم بگم بهترین شب زندگیم بود یه زمانی بود از وضع بد زندگیم خدارم فش میدادم ولی خدا اینجوری جواب منو داد زندگی باهمه ی سختی هایی که داشت برام مث بهشت میموند و این بیتی که زمزمه ی روزو شبم شد

تا شقایق هست زندگی باید کرد

نوشته: Nobody

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها