داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون داغ مهسا

سلام
این داستان رو که میگم خیلی با حال هستش
من حمید 28 سال دارم و زن دارم من تو فامیل زنم پسر خوبی هستم / ی شب بود که تو شرکت سرکار بودم که به ذهنم رسید به مهسا اس بدم مهسا خواهر زاده خانمم هستش دختر بانمکی استیل استخونی داره ولی شهوت رو از چشماش میشه خوندش /شروع کردم اس دادن اونم جواب میدادش وقت اس های عاشقانه ردوبدر میشدش که بهش پیشنهاد دوستی دادم اول مهسا فکر کردش دارم شوخی باهش میکنم بعداز چند ساعت بهش فهموندم که واقعی گفتم بهش تعجب کرده بودش مهسا بهم گفتش از نترس بودن من خوشش آمده من سریع رفتم سر اس ام اس های سکسی اونم پاه بودش ولی از سکس چیزی بلد نبودش چند هفته ای بهش تلفنی آموزش سکسی میدادم حتی تلفنی سکس میکردیم تا یک روز به خونه ما امدن مهمونی که بهش آمار دادم باهم سکس کنیم اولش میترسید به بدبختی قبول کردش اون به هوای درس خوندن به پشت بام خونه رفت درس بخونه منم چند دقیقه دیگه به هوای ماهواره رفتم مهسا موقعی که منو دید رنگش پریده بودش میترسید من روفتم سمتش دستهام رو دور کمرش انداختم چسبوندمش به خودم وشروع به بوسیدن لباش کردم اولش مقاومت میکردش ولی مهسا خوشش امد اونم شروع به خوردن لبهای من کرد بد جوری تو فضا رفته بودیم که کیرم داشت شلوارم رو پاره میکردش که سرکیرم به سر کوس مهسا میخوردش اونم خودش رو نزدیکتر میکردش ومیگفت میخوام بخورمش منم سریع کیرم رو بیرون اوردم ومهسا شروع به ساک زدن کرد حرفه ای نمیخوردش ولی بدم نبودش من با دستم کوس وکونش رو میمالیدم که به مهسا گفتم بکنم تو کونت اونم رازی بوش قنبل کرد منم اول سوراخ کونش رو زبون میزدم اه اه اه اه اوخ اوخ مهسا بلند شده بودش منم آروم سر کیرم رو فرو کردم تو کون مهسا که ی جیغ کوچیک کشیدش من که خودم تو فضا بودم چون کون مهشا خیلی داغ بودش که خوده مهسا عقب جلو میکردش منم با دستم کوس مهسا رو میمالیدم که اه اه اه او او میکرد داشت ارضاع میشدش ومیگفت جون بکن حممیدم من با این حرفاش تحریک میشدم و تند تند تلنبه میزدم که مهسا گفت آبت رو بریز تو کونم منم که آرزوم بودش کیرم را تا دسته جا کردم تو کون مهسا ی اه بلند کشیدم وآبم رو خالی کردم تو کونش پنج دقیقه ای کیرم تو کونش بودش درآوردم بیرون مهسا شروع به ساک زدن کردش من از خستگی پاهم میلرزیدش بعدش مهسا از سکس با من رازی بودش کلی بهش حال داده بود …امید وارم شما هم حالش رو برده باشید بای تا سکس بعدی

نوشته: حمید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها