داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کرسی داغ هوس 5


حس می کردم که آماده ام تا خودمو واسه یه پرش جانانه آماده کنم . درسته که ور رفتن با آتنا شجاعم کرده بود ولی حساب مامان آزاده از خواهرم جدا بود . یه عشق و احترام خاصی بین مادر و فرزند و یه عشقی بین اونا وجود داره که قابل مقایسه با هیج عشقی نیست . تازه گذشته از اینا من اگه آتنا رو می گاییدم کون لق پسر مردم . داشتم به فری سگ خور نارو می زدم ولی این جارو باید به بابا جون زحمتکش خودم خیانت می کردم . اون مشغول دنده کلاج کردن بود و منم باید  سر دنده خودمو میذاشتم تو جا دنده مامان و با دیفرانسیلش ور می رفتم . لحظه به لحظه این افکار باز دارنده ازم دور می شد و من بیشتر به طرف مامان جونم کشیده می شدم . حالا دیگه فقط تمنای اونو داشتم . واییییی این ضد حال دیگه چی بود . نور رفت . اتومات رفت روی خاموش هر چند کورسویی وجود داشت و یه تصویرکی از کون مشخص بود ولی خوب حال نمی داد . منتهی پاهای مامان همچنان روبدنم قرار داشت . دستمو آروم رو پوستش می کشیدم . چقدر پوست نرمی داشت . خیلی هم خوشبو بود . با این که ساعتها بود این زیر خوابیده وکلی هم واسه بابا عرق کرده بود ولی هنوز بوی خوش عطر و بدنش به مشام می رسید . دستمو گذاشتم روی رون پای مامان . هر چه بالاتر می رفتم چاق تر می شد . چاق تر و تپل تر ووسوسه انگیز تر . واقعا مدرسه رو فراموش کرده بودم واون روز قیدشو زده بودم . دستمو یواش یواش بردم بالاتر و رسوندم به بر جستگیهای کونش . دیدم یه حرکتی به خودش داد ومنم دست نگه داشتم . همین جوری دستمو ثابت روکونش نگه داشته بودم که اگه یه وقتی صدای نکن نکنی شنیدم بگم اشتباه در خواب و سهوی بوده . یه خورده که دیدم اوضاع آروم تر شده به پیشروی خودم ادامه دادم . نیازی هم نبود که شورتک مامانو از پاش بیرون بکشم . یه خط وسطی اون وسط درزش کشیده شده بود که کوس خوشگل وتپلش از دو طرف می زد بیرون و راحت می شد انگولکش کرد و اگه یه خورده اون خط باریکه رو اون ور تر می دادم راحت انگشتامو می تونستم بفرستم تو کوسش ولی کار خیلی خیلی خطرناکی بود . خلاف قبلی رو یکی بود که بتونم بچسبونم بهش وبگم کی بود کی بود من نبودم ولی این یکی رو چیکارش می کردم  . مرد دیگه ای اینجا نبود . تازه اگرم بابا اینجا بود مامان این قدر کوس خل نبود که راحت بشه سرش کلاه گذاشت . اون خیلی زرنگ تر از این حرفا بود که بخواد گول بخوره تازه قد و قواره من و بابا که تو یه اندازه نبود . بعضی چیزاش درشت تر از من بود وبعضی چیزاش لاغر تر از من . دستام نرم و لطیف و کار نکرده بود ودستای اون زبر و خشن وبیابون دیده … لبمو گذاشتم روکون مامان .. چراغ روشن شده بود هوس منو کشته بود . سست شده بودم دیگه از خودم اراده ای نداشتم . انگشتمو یه خورده به قسمت کناری کوس مامان مالیدم . خیلی خیس کرده بود . تمام تنم داشت می لرزید . اگه مامان بفهمه دیگه حتما دوستم نمی داره  .دیگه نازمو نمی کشه . ای کاش که کار به همین جاها ختم شه . حتما کیرمو از ریشه قطعش می کنه . منم میشم مث آغا محمد خان قاجار . صدام مثل صدای خروس میشه . عجب غلطی کردم ها . بهتره تا همین جا دست نگه داشته باشم هنوزم جای یه بهونه هست .نه این که دیگه تقصیر امیر سکسی نیست  اون که به من نگفته سرمو فروکنم زیر کرسی و پر و پاچه خواهر ومادرمو دید بزنم خودم عقل دارم و اختیار . اگه گیر افتادم  مثلا می تونم بگم خواب بودم وفکرکردم دوست دخترم کنارمه واز این حرفا . دیگه کوس  شری منطقی تر از این به نظرم نمیومد . چاره چی بود . ولی بهتر بود دیگه اش ادامه ندم . عملیات رو متوقف کردم . همونجا پشت جبهه سنگر گرفته آروم آروم عقب نشینی کردم . حالا دشمن خواب بود یا بیدار نمی دونستم . فرض می کردم که خوابه . هنوز کاملا از جبهه و خط مقدم دور نشده بودم که صدای مامان بلند شد -چیه فرزین ساکت شدی ;/.; ادامه بده تازه داشت خوشم میومد . تو حالا شدی همونی که من می خواستم . می دونی که چه جوری حال بدی . خیلی سنگینم کردی . حالا داری می فهمی که چه جوری باید باهام کنار بیایی . مردایی که این جوری به زنشون حال میدن امکان نداره پالون زنشون کج شه و به شوهراشون خیانت کنن . زودباش دیگه . آبتین خوابه حالیش نیست . داشت گریه ام می گرفت . مگه مامان رفتن بابا رو ندیده بود ;/; حتما خواب بود و الان هم نمی دونه ساعت چنده . حتما ندیده که نور خورشید از پنجره وارد شده . یا شایدم حواسش نیست که بابا مسافر داشته و رفته تر مینال . با این حال بهترین کار این بود که ساکت بشینم و جنب نخورم . هر کاری می کردم قافیه رو می باختم . این جوری حداقل شانس مساوی کردنو داشتم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها