داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس با ناخواهری همسرم

اسم من(TM.Love) این داستان مال.شش ماه پیش الان 20سالمه کاملاواقعیه طبق معمول هرروزکارم تموم شده بود حدودساعت دوازده بود که بانامزدم اس بازی میکردم که یک پیام از دختر ناپدری نامزدم اومدنوشته بودسلام نفس چطوری؟واحوال پرسی البته اینم بگم که تاقبلش که جایی باهم تنها میشدیم بوس و لب برپا بود دیگه …پیامو خوندم فکرکردم دارن اسکول میکنن منوچون خیلیا اطرافم بودن که ازم خوششون میومد منم تعریف نشه خوش تیپ هستم یکمی بعدبهش زنگ زدم باورم نشدخودش بود بعد از کلی امتحان کس شعر مطمعن شدم خودشه وتنهاهم هست کلی گفتیمو شنیدیم خندیدیم خوب خیلی وقت بودندیده بودمش اون شب تمام شد از اون به بعد هرشب که باباش ازسرکاربرمیگشت بهم پیام میدادتاکه یه شب دوشنبه بودپیام دادامشب بیاپیشم فکرنمی‌کردم بشه ولی رفتم توکوچه شون رسیدم بهش تک زدم اومددروبازکرد خیلی استرس داشتم ازیه طرف چون دخترخوشگلی بودخیلی وقت منتظر همچین لحظه ای بودم ازطرف دیگه اینکه بقیه خانوادش طبقه پایین خواب بودن نکنه بیداربشن رفتیم طبقه بالا تارسیدم لباشوخوردم سینه های خیلی گندشومک زدم سینه هاشو حسابی مالیدم بعددست کردم توشلوارش. عجب کس نازی داشت حسابی هم ارضاع شده بودکسش خیس خیس شده بود اونم کیرمو درآوردبهش گفتم بخورش چون وقت کم بودواسترس زیادنشدکیرم حسابی مالیدم به کسوکونش باآب کسش کیرمو خیس کردم گذاشتم دم سوراخ کونش خیلی خیلی تنگوباحال بودمنم یکم فشاردادم سرصداش دراومد ارومترش کردم تابقیه بیدارنشن سرکیرم که رفت بقیشم فشاردادم توکون خیلی سفیدوگنده مشتی که داشت خیلی چنگ میکشیدمنومنم که حسابی داغ کرده بودم شروع کردم. تندتندتلمبه زدن. کم کم داشت آبم میومد بهش گفتم گفت بریزتوش نفس خیلی کون سفیدونرمی داشت منم تا ته فشاردادموآبموریختم توش. واقعا سکس لذت بخشی بود خیلی توکفش بودم دوشب بعدشم میگفت هنوزسوراخم دردداره این رابطه ادامه داشت تاقبل ازاینکه یه شب رفته بودم پیش نامزدم حواسم نبودگوشیمو برداشته بود رمزشم که بلدبودرفته بودتوپیامامنم که یادم رفته بودپاکشون کنم دیدم انقدرباتعجب طرف گوشیم نگاه میکنه که چشاش چهارتاشده بودتازه یادم اومد ای دل غافل… اینم شانس بودکه ماداشتیم
خلاصه دادوهوارشروع شددیگه اخه اون پیامای خفن بالای 18سالشم بودکه خونده بود دیگه ازاون شب تعطیل شد دیگه
یه دخترخاله هم داره خیلی خودشولوس میکنه برام ولی دیگه خیلی مراقبم هستن ولی بهش محل نمیدم چاره ای جز این ندارم دیگه
پایان…

نوشته: TM.Love

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها