داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

همسرم ریحانه و… (۲)

لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…

خب دوستان قبل اینکه ادامه داستانو بگم جا داره از بیناموسایی که میان اینجور داستانارو میخونن و جقشون رو میزنن و بعد میان فحش میدن نهایت تشکر و قدردانی رو بکنم و بگم آخه بیناموسا شماها که بدتون میاد چرا میایین این داستانارو میخونین آخه خواهر مادر خرابا شماها کونتون میخاره میایین زیر همچین داستانایی یعنی واقعا باید تاسف خورد به موجودات مریضی مثل شماها خب بی همه کسا اولا بفهمین که خیانت الان خیلی باب شده تو ایران که خیلیا اتفاقا حال میکنن از دادن زنشون البته این دسته از آقایون هم مثل شماها مریضن، یه عده دیگه ای هستن که کسخلن و میزنن زنرو میکشن و میرن واسه خودشون تو زندان به گوه خوری میوفتن یه عده دیگه هستن که از ترس آبرو صداشو در نمیارن فقط طلاق میگیرن و یه عده دیگه ای مثل من نه کیرم راست میکنه زنم خیانت کرده نه لذت میبرم نه بقدری کسخلم برم زنمو و بکناشو بکشم (آدم تنها واسه مادرش از همه چیش باید بگذره) زن خیانت کرد برو طلاقش بده خیلی راحت.
خب بریم سر اصل مطلب بعد اینکه من فیلمو دیدم کلا هنگ بودم از یه طرف حس عصبانیت به همراه جنون از یه طرف شوکه شدن از یه طرف فکر آبرو و کلی موارد دیگه، دوستان این داستان من صرفا سکسی نیست ممکنه واسه خیلیا اتفاق بیوفته هدفم از این داستان اینه که خیانت حتی از مرگ هم به آدم نزدیکتره،
اومدم پایین آب زدم سر صورتم و زنگ زدم به ریحانه.
من:کجایی
ریحانه:علیک سلام منم خوبم خدارو شکر، احوالمو نپرسی یوقت!
من:میگم کجایی؟
ریح:چی شده محسنم چرا عصبانی هستی اتفاقی افتاده نکنه تنهات گذاشتم ناراحتی!
من:جدا! یعنی واست مهمه که من تنها موندم!
ریح:چیشده عزیزم چرا بدخلق شدی نکنه تو تصادف سرت ضربه خورده!
من:خفه شو میگم کجایی؟
ریحانه:چته محسن چیشده چرا اینطوری شدی دارم میترسما
من:بایدم بترسی، پا میشی میایی خونه یا برم جلو در خونه اون مریم جنده خوار مادر خودشو شوهرشو بگام.
گوشیو قطع، چندبار زنگ زدم رد تماس میداد بیشتر کفری میشدم، پیش خودم گفتم زنگ بزنم به مادرش همه چیو بگم از ترس اینکه گندش در بیادو کل فکو فامیل که دست کنی از بی بی سی ندارن بفهمن داستان چیه اونموقع دیگه کل دنیا میفهمید، منم رو حساب اینکه خانوادم رو آبرو خیلی خیلی حساسن یعنی حاظرن بمیرن ولی آبروشون نره، پشیمون شدم، زنگ زدم به رفیق جینگم که باهاش ندارم هیچیو از هم پنهون نمیکنیم، اسمش عارفه.
من:سلام عارف داداش کجایی
ع:سلام داداش سرکارم
من:عارف پاشو بیا خونمون داغونم
ع:چیشده داداش؟ اتفاقی افتاده؟
من:داداش تو حالا بیا بهت میگم الان پشت تلفن نمیتونم.
ع:باشه داداش (سبحان من یکاری پیش اومده واسم میرم حواست شیش دانگ به مغازه باشه) محسن تورو جان بچت اتفاقی چیزی افتاده منو نگران کردی…
من:داداش بیا بهت میگم خدافظ
گوشیو قطع کردم دوباره زنگ زدم به ریحانه چنتا زنگ خورد دوباره رد تماس داد. از خونه زدم بیرون رفتم مغازه یه بسته سیگار گرفتم برگشتم خونه تو عرض ده دقیقه چهار نخ سیگار کشیدم اصلا نمیدونستم چیکار کنم پاشم برم سراغ اون 3 تا کسکش بازم آبرو ریزی میشد، (اون موجوداتی که میان کسشر میگن و شغل شریف خوار مادر خودشون رو به دیگران نسبت میدن خواهشا نخونن اگه هم میخونین اون کیرتون رو حواله کوس خوار مادر خودتون بکنین) هم شهری های شناسنامه ای ما فقط دنبال حرف حدیثن فقط کافیه جلوشون کمربندتو درست کنی برمیگردن میگن تازه از زیر پنجاه نفر بلند شده اگه یکی انگشت تو کونت کنه میگن فلانی تو پارک دانشجو دنبال کیر میگرده اُبنه ای، خلاصه از اینجور حرفا میزنن یه مشت شغال انسان نما که فقط دنبال سرک کشیدن تو زندگی مردمن، ترس من همینه فقط کافیه بفهمن همزمان مرگ پدر مادرم مصادف میشه با فهمیدن همشهریامون البته نه همشون منظورم اون فضولاس. گوشیم زنگ خورد عارف بود رفتم در باز کردم اومد داخل شروع کرد پرسیدن.
عارف:خب محسن چیشده اتفاقی افتاده پشت تلفن که نگفتی الان بصورت مستقیم بگو
من:داداش بدبخت شدم نمیدونم چه خاکی بریزم رو سرم.
ع:خب الاغ بگو دیگه چیشده سکته دادی منو، کسی مُرده کسی تصادف کرده کسی افتاده زندان! چک برگشتی داری کلاه سرت گذاشتن!
منم نمیدونستم به عارف بگم یا نگم آخه هیچ رقمه نمیشه این اتفاق به این بزرگیو هضم کرد، اما چون زن داداش سابق عارف هم به شوهرش خیانت کرده بود بهتر میتونست تو این ماجرا کمکم کنه.
من:عارف داداش زندگیم نابود شد فاطمه چیکار کرده بود زن داداشت، ریحان هم…
ع:کسشر نگو کس نگو محسن چی داری میگی کسشر نگو محسن یا خداااااااا
من:داداش چه گوهی بخورم نمیدونم موندم چیکار کنم داداش اگه این قضیه صداش درآد که درمیاد ننه بابام سکته میکنن.
ع:مطمئنی،کِی فهمیدی اصلا از کجا میدونی!
من:فیلمشو دیدم.
ع:یا خدااااااا، با کی بود آشنائه کدوم بی همه کسی بود.
من:… عارف لامصب اصلا روم نمیشه چی بگم! بگم زنمو با سه نفر دیدم بگم زنم عین پورن استارا داشت میداد منه کسکش منه دیوس کیرم تو این زندگی آخه کدوم خدا کدوم قران! تا حالا با هیچ زن شوهرداری نبودم بعد متاهلی با کسی نبودم کون بچه مردم نزاشتم زورکی با هیچ دختری زنی سکس نکردم دزدی نکردم پول کسیو نخوردم آخه…
ع:3 نفر ? محسن چی میگی یا حسیییین، ای کیر تو این مملکت کسکشا گاییدن مملکتو خوارکسه ها کاری کردن که دیگه مردم نگاه نمیکنن کی حاملس کی شوهرداره کی نامزده…
بیست دقیقه ای بود که سکوت کرده بودیم من فقط سیگار میکشیدمو تو خونه قدم رو میزدم.
اومدم گوشیو ورداشتم تا دوباره زنگ بزنم ریحانه، دیدم چنتا اس ام اس اومده، مریم بود نوشته بود آقا محسن چی به ریحان گفتی که داره زار زار گریه میکنه من فکر میکردم شما یه مرد متشخص و با ادبی هستی اما الان میبینم که اشتباه فکر میکردم به منم که فحش دادی خیلی بیشعوری.
من این اس رو خوندم انگار فلفل کردن تو کونم کارد میزدی خونم در نمیومد سریع زنگ زدم بهش. جواب داد. بدون هیچ سلامی بهم گفت.
مریم: خجالت نمیکشی به زنت فحش میدی گریشو در میاری خیلی بی چشم رویی.
من:کیرم تو کوس خودت خوار مادرت جنده پتیاره حرومزاده مادر کونی بیناموس کیرم از پهنا تو کون اون شوهر بی غیرتت کسکش از زن من جنده خوبی میسازی ناموسوتو میگام خودتو اون شوهرتو اون داداشتو اون مازیار مجیدو علیرضا رو تیکه پارتون میکنم.
تا اینارو گفتم گوشیو قطع کرد. منم آمپر چسبونده بودم گوشیو کوبیدم به دیوار و با مشت زدم تو آینه و مشت همانا و جر خوردن دست همانا و دوتا دستمونم تعطیل شد.،
عارف:کسخل دیگه چرا خودتو بگا دادی ای مادر این زندگیو گاییدم، بیا حالا جفت دستاتم بگا رفته الان زنگ میزنم اورژانس.
خلاصه دوباره رفتیم بیمارستان شانس آوردم تاندون دستم پاره نشد اما از خجالت بخیه در اومدیم بیست سه تا بخیه خوردمو حالا دیگه جفت دستا داغون. ناگفته نماند وقتی که مشت زدم تو آینه وقتی دستم جر خورد اعصابم آرومتر شد دیگه حس جنون نداشتم، عارف بنده خدا هم اسیر من شده بود تا ساعت هشت شب تو بیمارستان بودم که حالا احیانا بخاطر رفتن خون حالم خراب نشه، برگشتیم خونه منم کلا دخترم از یادم رفته بود گفتم اگه با این وضع برم خونه مادرم، اینطوری ببین حالا بیا و توضیح بده، از تلفن خونه زنگ زدم خونه داداش بزرگم گوشیو زن داداشم برداشت.
ز د:الو
من:سلام لیلا خانوم خوبی؟ حسین خونس؟
ز د: سلام داداش مرسی قربونت بد نیستم تو چطوری خوبی ریحان جون خوبه رعنا کوچولو خوبه؟
من:مرسی بد نیستم بله خوبن سلام دارن، بیزحمت گوشیو میدی به حسین.
ز د:خب خدارو شکر، دو دیقه وایسا الان میاد.
ح:الو سلام محسن جان چطوری خوبی چه عجب سراغی از ما گرفتی؟
من:سلام داداش قربونت، اگه زحمتی نیست برو رعنارو از خونه مامان وردار ببر پیش لیلا من و ریحان دیر وقت میاییم رعنا مامانو اذییت میکنه مامان سنش زیاده اذییت میشه. لیلا هم که عاشق رعناس
حسین:باشه، حالا کی میایین اگه زود میایین بیدار بمونم که میایی رعنارو بیارم بدم.
من:احتمالا صبح بیاییم یا فردا ظهر. دیگه شرمنده اذییتون دارم میکنم از لیلا هم تشکر کن.
ح:باشه، چه اذییتی دشمنت شرمنده، خوش باشین
حسین و لیلا بچه دار نمیشن لیلا عاشق رعناس قبل اینکه مرجان پاش به هرزگی باز بشه و با این دوستای جنده تر از خودش آشنا نشده بود یا خونه حسین پیش لیلا بود یا لیلا خونه ما بود یا هر جفتشون خونه مادرم بودن. ای خدا نابودت کنه مریم ای خدا بزنه تو کمرت که زدی تو کمر زندگیمون.
ساعت شد دوازده من دیگه نگران شدم گفتم الان این مریم جنده نبره این ریحان رو زیر کیر چند نفر دیگه، با گوشی عارف زنگ زدم به ریحانه. جواب داد الو.
من: ریحانه پاشو بیا خونه کاریت ندارم پاشو بیا خونه فقط میخوام باهات صحبت کنم بخدا اگه نیایی میرم دم خونه اون صادق زنجنده خون راه میندازم پاشو بیا خونه.
ری:نمیام اگه بیام منو میکشی. تورو خدا بزار توضیح بدم.
من: اگه میخواستم بکشم الان زنده نبودی هیچکدومتون نه اون مازیار نه اون دوتای دیگه چیه اسمشون مجید علیرضا. پاشو بیا خونه حرف میزنیم نهایتش طلاق توافقیه
ری:جان رعنارو قسم بخور که اومدم خونه هیچکاری نمیکنی فقط میخوایی حرف بزنی…
من:ببین یا میایی خونه یا همین الان پا میشم با اون فیلمه میرم دم خونه بابات و زنگ میزنم کل فکو فامیلات بیان فیلمو پخش میکنم. تا بیست دقیقه دیگه خونه نبودی رفتم دم خونه بابات.
ری:تورو خدا نکن تورو جان رعنا نکن هرچی بگی انجام میدم تورو جان مادرت نکن.
ریحانه داشت گریه میکرد قسمم میداد که کاری نکنم هق هق میکردو غلط کردمو گوه خوردمو منو بزور وارد این بازیا کردنو خلاصه همچین حرفایی، من بهش گفتم کاریت ندارم فقط بیا خونه میخوام باهات حرف بزنم اصلا من میرم بیرون تو بیا برو تو اتاق بعدش میام تو از پشت در باهات صحبت میکنم. خلاصه ریحانه اومد خونه وقتی منو تو اون وضعییت دید شوکه شده بود، اومد تو پذیرایی گرفتمش زیر لگد تو کمرش میزدم تو صورتش عارف اگه نبود شاید میمرد زیر پاهام. بهش گفتم زنگ بزن به اون بکنات جنده خانوم. عارفم داشت سعی میکرد آرومم کنه، برگشت گفت
ع:خب الان تو با این دست ناقص میخوایی چیکار کنی بعدشم میخوایی چی بگی بهشون بگی کجان پاشی بری سراغشون الان وقتش نیست.
من:عارف جون دارم کسخل میشم الان چه گوهی بخورم کسکشا گرفتن تپو تپ زنمو گاییدن عنگ زن جنده هم به پیشونیم چسبیده طرف هرجا بشینه بره بگه زن مردمو داریم میگاییم.
ریحان که سر صورتش ترکیده بود فقط داشت هق هق میکرد جون نداشت بلند شه همونجوری رو زمین دراز به دراز افتاده بود گریه میکرد، عارفو صدا زد
ری:آقا عارف میشه مارو تنها بزاری بیست دقیقه.؟
ع:باشه فقط مطمئنی میترسم اینجا محسن کار دست جفتتون بده
من:عارف برو اتاق خواب یا برو تو حیاط ببینم چی میگه.
عارف رفت تو حیاط نشست سیگار میکشید منم به ریحانه گفتم خب پتیاره زرتو بزن. همونجا با لگد یکی دیگه زدم تو کمرش. ریحان هم با گریه و هق هق میگفت میدونم حق داری بزن اما بزار منم حرفمو بزنم. گفتم زرتو بزن.
ری:محسن من عاشقتم بخدا اون رابطه های جنسی هیچ علاقه دلی توش نبود فقط صرفا تنوع تو سکس بود.
خواستم دوباره بزنمش دلم نیومد. چون وقتی سر صورتشو دیدن دماغش ترکیده بود لباش پاره شده بودن داغون بود خلاصه.
من:عه از کی تا حالا کوس کون دادن به سه تا مرد غریبه خیانت محسوب نمیشه!! نکنه اینکارارو واسه گرم شدن زندگیمون کردی!؟ ببین ذهن من مثل اون بیغیرتا نیست که وقتی میبینن زنشون زیر کیر خوابیده بشینن از دادن زنشون لذت ببرنو جق بزنن، هیچ توجیهی تو کله من نمیره، اول زنگ میزنی به بکنات میاریشون اینجا من با دوستام ننشون رو میگام بعدش میریم توافقی طلاق میگیریم اون فیلمرو هم کلا میدم بخودت هر گوهی دوست داری بخور باهاش.
ری:محسن نکن اینکارو تورو خدا من بدون تو میمیرم والا به خدا هیچ حس عاطفی بینمون نبوده باشه قبول کار من اصلا توجیه نداره هرچی تو بگی من نمیتونم کارمو توجیه بکنم اما تورو جان رعنا طلاق نه،
من:برو خدا شکر کن که تا الان نکشتمت همین واست کافی نیست برو خداتو شکر کن که فیلمو نشون ننه باباتو داداشت ندادم، تنها اینطوری که من آروم میشم و بدون اینکه اوضاع خرابتر بشه تو میری سراغ همون بکنات و راحتر میدی و بیشتر لذت میبری منم با رعنا زندگی جدیدی میسازم.
ری:محسن تورو خدا عشقم تاج سرم نفسم زندگیم، من گوه خوردم من غلط کردم هرکاری که تو بگی انجام میدم فقط طلاق نه بخدااااا نمیتونم بدون تو و رعنا میمیرم محسن عشقم من درسته بهت خیانت کردم اما بزار جبران کنم یه فرصت بهم بده.
من:این حرفارو میزنی منو خر کنی ببین با این حرفات دوباره دارم کُفری میشم سگ نکن منو دوباره، اصلا تا الان کجا بودی؟ وقتی از خواب بیدار شدم دیدم نیستی کجا بودی؟ داشتی میدادی زیر چنتا کیر خوابیده بودی 3تا 6تا چنتا هان لذت میبردی پتیاره کیر زیاد دوست داری وایسا طلاقت که دادم اونموقع برو زیر همه بخواب لذت ببر.
ریحان داشت التماس میکردو گریه و خواهش و تمنا، منم که واقعا ریحانو از ته قلبم عاشقش بودم اصلا این دختر مکمل من بود هنوزم که دارم این داستانو مینویسم بازم دوسش دارم با اینکه بهم خیانت کرد بازم دوسش دارم درسته که یه شکاف عمیقی تو عشقمون ایجاد شده بود. با گریه های ریحانه و التماساش ناخوداگاه منم بغضم ترکید سریع رفتم ریحانو بغل کردمو اصلا به دستم نگاه نمیکردم که داغونن، ریحانو بغل کردم پیشونیمو چسبوندم به پیشونیش صورتش سیاه و کبود بود گفتم بلند شو بریم سرصورتتو بشور، رفت سر صورتشو شست گفتم برو بخواب فردا باهات حرف میزنم، رفتم حیاط پیش عارف سیگارو روشن کردم اصلا انگار ن انگار هیچی نخوردم اما سیگار باعث شد معده اذییت بشه و طلب غذا کنه، عارف زنگ زد به دوستش که آشپزخونه دارن گفت سه پرس جوجه بیارن، شمامو آوردن رفتم تو اتاق دیدم ریحان هنوز بیداره داره گریه میکنه غذارو دادم بهش گفت نمیخورم منم شاکی شدم گفتم تو غلط میکنی نمیخوری، همینجا تو اتاق بشین غذاتو بخور وقتی من غذامو تموم کنم بیام ببینم غذاتو نخوردی اونوقت داستان میشه. غذارو دادم بهش اومدم تو حیاط با عارف تو همون حیاط شامو زدیم ساعت 2 شب بود خدایی عارف دمش گرم از کارش زده بود ولی تنهام نذاشت. خلاصه شامو خوردیمو عارفم همینجا خوابید و اتفاقاتی که بعدا افتاد چیشد و من نتونستم از ریحان دل بکنم و با اینکه خیانتش عین خنجر تو قلبم بود خب ادامه ماجرارو تونستم بازگو میکنم.
دوستان گفتم دوباره میگم این داستان صرفا داستان بکن بکن و جرم بده پارم کن نمیدونم کیر سی پنج سانتی و لذت بردن نیست هدفم از داستان اینه که همه ما ممکنه این اتفاق واسمون بیوفته و تصمیماتمونه که خیلی مهمه.
موجودات ناشناخته ای که فحش میدین لطف کنین اون نخود لاپاتون رو حواله کسی نکنین همین شماها رو زیر تایپیک هایی که مربوط به همسرانه میبینم که قربون صدقه اندام زن مردم میرین، کثیفتر از شماها وجود نداره میایین این داستانارو میخونین جقتون رو میزنین بعد فحش هم میدین.

ادامه…

نوشته: محسن

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها