داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ماساژ من و همسرم

خیلی دنبال یه ماساژور خوب می گشتم تا اینکه آرمان رو پیدا کردم، اولین بار توی یه موسسه ی ماساژ باهاش آشنا شدم، یه پسر حدود 30 ساله قد حدود 190 و سفید با موهای بلند، خیلی مودب،حرفه ای ماساژ میداد، خوب بلد بود چجوری تمام خستگی ٱدم رو از تنش بیرون کنه، دور از چشم مسئول سالن، شماره اش رو گرفتم و چند روز بعد بهش زنگ زدم و دعوتش کردم که بیاد توی خونه، من رو ماساژ بده، آرمان قبول کرد و قرارشد تا دو ساعت دیگه خودش رو برسونه، خانمم مسافرت بود و من توی خونه تنها بودم، نور خونه رو کم کردم، یه آهنگ ریلکسی گذاشتم و یه عطر آرام بخش هم توی فضا زدم، چون نمی خواستم که آرمان اتاق خوابمون رو ببینه توی پذیرایی یه جا پهن کردم، وقتی آرمان اومد خیلی از فضای خونه تعریف کرد، بعد گفت لباستون رو در بیارید و به شکم بخوابید، دوست دارید که چه ماساژی بگیرید؟ گفتم دلم می خواد ماساژی باشه که با روغن فراوون داشته باشه که بیشتر لذت ببرم، برای همین آرمان گفت پس اگر اجازه بدید من هم لخت بشم، چون لباسام چرب میشه، گفتم خواهش میکنم ، آرمان توی اون نور کم جز شرتش تمام لباس‌هاش رو در آورد، ، بدن عضلانی و سفیدش زیر نور چراغ قرمز هال برق میزد ولی بیشتر از همه بزرگی کیرش زیر شرت داشت خودنمایی می کرد، ، دوست داشتم میدیدم ولی روم نشد که بگم، وقتی شروع کرد و داشت کمرم رو ماساژ میداد و صدای آهنگ رو می‌شنیدم اینقدر ریلکس شده بودم که داشتم خواب میرفتم، دستام کنار بدنم قرار گرفته بود و با دستم بدن آرمان رو لمس می کردم و از نرمی و گرمای بدنش لذت می بردم، رسید به کونم و همین که آرمان دستش خورد به جاهای حساس بدنم یه آه کشیدم و آرمان که متوجه شده بود دارم لذت میبرم، لمس رون و باسن و کیرم رو بیشتر کرد و منم بیشتر آه و ناله میکردم، اینقدر حرفه ای عصب های دور کیر و کونم رو ماساژ داد که کیرم حسابی شق شد، اون شب یه ماساژ عالی به من داد بعد از رفتنش خواب به چشمم نیومد بد جوری ازش خوشم اومده بود یه معصومیت و یه زیبایی زنونه ای داشت که من عاشقش شده بودم، من و آرمان گی نبودیم ولی بعد از اون ماساژ به حس عجیبی به آرمان پیدا کرده بودم، همون حسی که به خانمم داشتم به آرمان هم پیدا کرده بودم، وقتی خانمم از سفر برگشت براش از ماساژ آرمان تعریف کردم و گفتم اگه بودی میگفتم دو نفرمون رو ماساژ میداد ، خانمم گفت من تا حالا از مرد ماساژ نگرفتم اصلا روم نمیشه، بهش گفتم آرمان اینقدر محجوب و معصومه که اصلا به نگاه یه مرد بهش نگاه نکن، ضمن اینکه من خودم هستم و خطری متوجه تو نیست، گذشت تا ماه بعد که باز هوس ماساژ به سرم زد، به خانمم گفتم دوست داری بگم آرمان بیاد اینجا و خانمم گفت نه ممنون، منم زیاد پا پی نشدم و گفتم پس من میرم پیش آرمان که یه ماساژ بگیرم و با آرمان هماهنگ کردم و رفتم خونه اش، این بار برام سنگ تمام گذاشت و قبل از شروع ماساژ یه مشروب توپ آورد که خوردیم بعد یه سیگار برگ خوش عطر آورد کشیدیم، در حین سیگار کشیدن بهش گفتم که دلم می خواست خانمم میومد و از ماساژ لذت می‌برد که یهو شوکه شد و گفت براتون مشکلی نیست که من ماساژ شون بدم؟ گفتم نه عزیزم، بعد با خجالت گفت میتونم ببینمشون؟ منم که حسابی تحریک شده بودم گوشیم رو برداشتم و یه دونه عکس از مهسا نشونش دادم، خیلی تحریک شد و گفت کاش میگفتید الان میومدن، من گفتم اجازه بده یه زنگ بزنم اگر دوست داشت میگم اسنپ بگیره و بیاد، زنگ زدم به مهسا و گفتم شرایط مهیاست اگر دوست داری بیا ماساژ، مهسا گفت بچه تازه شیر خورده و خوابیده نمی تونم بیام، به آرمان گفتم بچه توی خونه خوابه و خانمم نمیتونه بیاد، گفت پس ما بریم اونجا که مهسا خانم اذیت نشه، به مهسا خبر دادم و با اکراه قبول کرد، سوار ماشین من شدیم و اومدیم سمت خونه ی ما، وقتی رسیدیم، آرمان رو نشوندم روی مبل و توی پذیرایی جا رو پهن کردم، و رفتم به مهسا گفتم که بیاد ولی خانمم گفت من روم نمیشه، گفتم پس من اونجا ماساژ میگیرم و یه جا هم توی اون اتاق برای تو پهن میکنم که بیاد اونجا ماساژت بده که تاریکه و چشم تو چشم نمیشید، منم نمیام که خجالت نکشی، مهسا هم قبول کرد، توی کل زمانی که آرمان من رو ماساژ میداد حس عجیبی داشتم، شق شق بودم، بعد از حدود یک ساعت، ماساژ من تموم شد و به آرمان گفتم خسته نباشی، یه کم که خستگی از تنت بیرون رفت برو توی اون اتاق و خانمم رو ماساژ بده ولی چراغ رو روشن نکن چون خجالت میکشه، آرمان هم گفت چشم بعد از اینکه یه کم به پنجه هاش نرمش داد پاشد و رفت سمت اتاق، با اینکه سکوت کامل توی خونه بود، من هیچ صدایی متوجه نمی‌شدم ، تا اینکه بعد از یک ساعت آرمان خیس عرق از اتاق اومد بیرون و بعد از اینکه دستمزدش رو دادم، اسنپ گرفت و رفت، منم رفتم پیش مهسا که ببینم راضی بوده یا نه، و مهسا که چشاش حسابی خمار شده بود، گفت خیلی عالی ماساژ داد و تا حالا همچین ماساژی نگرفته بودم، به مهسا گفتم پس از حالا به بعد هر وقت خواستم ماساژ بگیرم دوتایی با هم ماساژ می گیریم و مهسا هم من رو بوسید و همونجا یه سکس توپ انجام دادیم، سابقه نداشت جفتمون اینقدر با حرارت سکس کنیم، توی سکس ازش پرسیدم نظرت در مورد آرمان چیه، گفت از چه نظر؟ گفتم از نظر تیپ و قیافه، با خجالت گفت توی تاریکی درست ندیدمش، گفتم کست رو ماساژ نداد؟

گفت نه ولی با شرم پرسید دوست دارید اونجاتون رو ماساز بدم؟ و من بهش گفتم نه ممنون. بعد بدون دست زدن به کسم ماساژ داد، وقتی داشت سینه هام رو که پر شیر بود ماساژ می‌داده شیر از سینه هام پاشید توی صورتش ازش عذرخواهی کردم آرمان گت خواهش میکنم میشه یه خواهشی بکنم؟ گفتم بفرماییدگفت من تا حالا مزه ی شیر رو نچشیدم اجازه میدید که بچشم؟ من با شرم گفتم خواهش میکنم و آرمان که انگار دنیا رو بهش داده بودند، با ولع سینه هام رو می مالوند و می خورد، جوری خورد که کامل از شیر خالیشون کرد، ، من بد جوری خمار و حشری شده بودم، آرمان متوجه شده بود و شرتس رو می مالید به دستم وقتی از روی شرت کیر کلفتش رو حس کردم داشتم میمردم، دست خودم نبود یهو دیدم با دستم دارم از روی شرت کیرش رو میمالم، آرمان که داشت دیوونه میشد کیرش رو از توی شرت در آورد و آورد نزدیک صورتم و من متوجه شدم می خواد براش ساک بزنم، کیرش اینقدر بزرگ بود که توی دهنم جا نمیشد فقط میتونستم سرش رو توی دهنم بکنم، آرمان که حسابی تحریک شده بوده بعد از یه کم ساک زدن به اوج میرسه و آبشو توی دهنم مهسا خالی کرد منم که قبلا تجربه ی خوردن آب تو رو داشتم، کل آبش رو قورت دادم ، به خاطر اینکه آبش رو توی دهنم خالی کرده بود کلی ازم عذرخواهی کرد،
جفتمون از آرمان خوشمون اومده بود و ازش لذت برده بودیم، فرداش آرمان بهم پیام داد که از حالا به بعد ماساژ شماها رو رایگان انجام میدم، و کلی در مورد فواید ماساژ برای سینه ی خانم های شیرده مطلب برام نوشته بود. به خانمم گفتم انگار آرمان بدجوری عاشقت شده و مهسا سرخ شد و چیزی نگفت، ولی بعد از اون ماساژ حس کردم یه نشاط و طراوت خاصی پیدا کرده،

نوشته: آرش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها