داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

سکس با خالم که افسردم کرد

سلام دوستان داستان کاملا واقعیه
من معینم 24 سالمه
داستان از اونجایی شروع میشه که من رفیقای بدی داشتم البته خودم از اونا بدتر کاری ندارم یه روز فهمیدم پوریا مواد میزنه و اعصابم کیری شده بود آخه بهترین رفیقم بود بهش گفتمو رفتم دم خونشون گفت شده دیگه، حالا ترک میکنم بشین بریم یجا آقا رفتیم خونه یه نفر یه زن بود با یه بچه که زید رفیقم بود حساب کن ما 22سالمون بود خانمه که اسمش فاطمه بود 30ساای داشت با یه بچه 4یا5ساله که فهمیدم این پوریا رو معتاد کرده آقا کاری نداریم اینا پیشنهاد دادن ومن برای اولینو آخرین بار مواد سفید زدم خیلی حال کردم اولش ولی 2ساعتی گذشت از شدت نعشگی چشام باز نمیشد وبه پوریا گفتم منو برسون خونه گفت برو بخواب فقط گفتم حله رفتم خونه دیدم خالمو بچش با مامان بزرگو بابا بزرگ اینجان سلامی کردمو رفتم خوابیدم ساعت 6عصر اینا بود که بیدار شدم وقتی بیدار شدم دیدم نصفه شبه بعد دیدم حالمم کنارم خوابه اثر موادم پریده بود تقریبا ولی یکم گیجو منگ بودم
که یهو زد به سرم خالمو بمالونم اصن یادم نمیاد چرا اینکارو کردم پشتش به من بود ودخترش بغلش خواب بود بابا بزرگمم چند متر اونورتر خواب بود خلاصه دسمو گذاشتم رو کونش تکون ندادم 10دقیقه ای کیرم. داشت میترکید جوری که دست میزدی آبم میومد این خالمم چن سالی میشد طلاق گرفته بود و میدونسم دوس پسر داره آخه سنی نداشت 33 سالش بود وسبزه اسمشم ملیحه هستش خلاصه انگشتمو گذاشتم زیر کش شورتش دیدم تکون نخور کردم تو شرتش دیدم یه نموره خیسه کسش بازم خایه نمیکردم بکنمش خلاصه بعداز چن دقیقه مالیدن گفتم اگه مشکلی داشت کونم میزاشت آقا ساپورتشو کشیدم پایینو از پشت گذاشتم تو کسش خیلی راحت نصفش رفت داخل اینقد داغ بود که دوطرف رونم چسبیده بود بهش آتیش گرفته بود آخه بالا تنمو نمشد بچسبونم بهش میترسیدم بابابزرگم بیدار شه آخه نصفه شبا سگار می‌کشید کاری نداریم تلمبه پنجم آب ما که می‌خواست بیاد همزمان کشیدم بیرون سریع کردمش تو شرتم که دیدم گفت چیکار میکنی هیچی نگفتم بعد گفتم ملیحه گفت چیه گفتم هیچی بخواب خوابیدیم صبم زود بیدارشدم زدم بیرون منو نبینه وقتی هم دیدمش به روی هم نیوردیم و مثه سگ پشیمونم اصن افسرده شدم دخترشو میبینم از خودم متنفر میشم مخصوصا وقتی بهم میگه داداش اگه دنبال اینجور کارایی هسین خدایی نکنین خیلی بده سکس با محارم اشغال ترین چیز ممکنه من همه گوهی تو زندگیم خوردم پشیمونی نیسم ولی بابت این کارم همین که یادم میاد اعصابم کیری میشه گفتم بگم شاید خالی شم دمتون گرم خوندین اولین داستانمه زیاد سکس داشتم نسبت به سنم دوس داشتین میزارم اینم بگم دوجنس گرام هم پسر اوکیم هم دختر

نوشته: معین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها