داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

واقعا داشت خیانت می‌کرد؟

سلام
من سعیدم 38 سالمه و گاهی به سایت انجمن کیر تو کس میام و داستان‌ها رو میخونم و از بعضیشون خیلی لذت میبرم.
خاطره ای که براتون مینویسم مربوط به ده سال قبل و سه سال بعد از ازدواجمه، همسرم سمانه 7 سال کوچیکتر از من و تقریبا تپل و قدبلند، سبزه رو با چشمای درشت مشکی و در کل صورت تو دل برویی داره،اون موقع لاغر تر و بشدت سکسی بود و واقعا عاشق کردنش بودم و هستم، سینه های 85 درشت و خوشدست و یه کون تپل و تنگ که عاشقشم و خیلی کم فتحش میکنم مبادا خراب بشه و یه کس صافتر و تنگ و حلقوی (اگه درست بگم اسمشو از اونایی که یک هفته نکنی تنگ دخترونه میشه) بابت این ثروت همیشه سپاس دارم، از اونجایی که از زنم بزرگتر بودم و توی سن کم ازدواج کرده بود اجازه داشت توی گروه‌های تلگرام و این اراجیف با دیگران ارتباط داشته باشه و آزاد بود یکمی شیطنت کنه، یه جورایی فاز دموکراسی گرفته بودم و فکر میکردم اینکار براش خوبه چون هیچوقت فرصت شیطنت پیدا نکرده بود و نمیخواستم با این حس وارد دوره شوهرداری و مادری و میانسالی بشه.
غروب بود برای رفتن به خونه ی برادرم و انجام یه سری کار از خونه خارج شدم، سمانه قرار بود بعدش با یکی از دوستاش برن پاساژ زیتون نزدیک خونمون و بعد از خرید به خونه برگرده، قرار برگشت من هم نیمه شب بود، از آزادگان به سمت تهرانسر میرفتم و استرس عجیبی داشتم و درکش نمیکردم از خروجی تندگویان خارج شدم و به سمت خونه رفتم وقتی رسیدم به محله یک ساعتی از زمان خروجم گذشته بود هوا تقریبا تاریک شده بود، هیجان و استرسه من هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شد ناخواسته مثل فیلمای پلیسی ماشین و خارج از بن بست پارک کردم و یواش وارد کوچه شدم که شرایط خونه رو بسنجم، عادی بود مثل وقتی که خونه نبودیم همه لامپها خاموش و لامپ کم مصرف اتاق خواب ما که مشرف به کوچه بود روشن، ولی من هنوز یه حس بد داشتم، آروم وارد آپارتمان شدم و از راه‌پله به سمت طبقه سوم حرکت کردم، نمیخواستم صدای آسانسور حضورم و اعلام کنه، ساختمون مثل همیشه ساکت و آروم بود، دو طبقه ی اول دو واحدی و طبقات سه تا شیش یک واحد 120 متری که اکثرمون مستاجر بودیم، درب ورودی توسط یه راهروی تقریبا سه متری به هال و پذیرایی منتهی میشد، خیلی اروم کلید رو وارد و چرخوندم به گمان دو احتمال یکی اینکه کسی خونه نیست و دوم اینکه کسی و ای وای بر من که احتمال دوم درست بود و صدای مبهمی از اتاق خواب آخر سمت چپ که لامپش روشن بود به گوشم رسید کمی جلوتر رفتم بی اختیار روی نزدیکترین راحتی نشستم و به صدا گوش کردم…
نکن، نکن دیگه تروخدا، قرارمون این نبودا فقط میخواستی من و ببینی صدای زنونه عشوه ی زیادی داشت بدون کمترین نگرانی و گاهی صدای لطیف مردونه ای که می‌گفت فقط یکمی قول میدم بهتر از شوهرت باشم یالا دیگه عشقم ناز بکن ولی دستم و نگیر باشه عجیجم…
-فکر کردی من از اوناشم که فرتی بیای تو خونه دستت و بکنی تو لباسام و هرکاری خواستی بکنی
-من کی همچین فکری کردم عشق اول و آخر من، فقط میخوام ببینم تو واقعیتم مثل مجازی مهارت داری و سکسی هستی یا نه بیا قربونت، نازت و بخرم باهام راه میای خانومی؟
-تا چجوری نازم و بخری؟
-هرجور تو بخوای نفسم بیا برات کادو گرفتم…
-وااای چ انگشتر خوشکلی مال منه؟
-معلومه که مال توعه میزارمش اینجا و وقتی کارمون تموم شد میکنم انگشتت
-داری من و میخری؟ فکر کردی جنده پولی آوردی؟
-نه فداتشم این چه حرفیه اصلا بهم بر خورد، تو تنها عشق زندگی منی، تا حالا با هیچ زنی رابطه نداشتم میخوام بدونم چجوریه اگه دوس نداری باشه، کادوت و بردار من میرم
حس میکردم عین سگ داره دروغ میگه خواستم تیز مخفی بشم که با صدای زن پشیمون شدم و سعی کردم تغییر مکان بدم شاید دید بهتری به داخل اتاق پیدا کنم غیر استرس یه حس هیجان خاصی مثل شهوت تمام وجودم و گرفته بود انگار میخواستم سمانه رو در حال سکس با دوس پسرش ببینم ولی به بعدش فکر نمیکردم انگار فقط همون لحظه بود که مهم بود با صدای زن به خودم اومدم گفت
_ حالا قهر نکن بیا ولی فقط یکمی.، باشه؟
پسره با یه جووون عششق مننننی گفتن پرید رو تخت و انگار نرسیده رفت رو لباش صدای ماچ و بوسه و اووووم گفتنای بریده بریده خبر از افتتاح این همکاری میداد و من حتما باید داخل و میدیدم، رفتم و چهار پایه چوبی رو آوردم نمیتونستم نزدیک در بزارمش چون دید داشت باید از گوشه و دورتر میدیدم خوشبختانه موفق شدم راحت نبودم ولی راضی بودم،
خودش بود سمانه بود زن من، وجودم پر از عصبانیت و شهوت بود، لحظه ای دوس داشتم پسرر و جر بدم و لحظه ای بعد میخواستم اتفاق اتاق و کشف کنم، کنترلی روی رفتارم نداشتم انگار یکی دیگه کنترلم می‌کرد انگار توان درگیری در من وجود نداشت، نمیتونستم بفهمم چرا
لباشون تو هم قفل بود و دست پسرک از روی لباس سینه های سمانه رو می‌مالید هر دو با یه تیشرت و شلوار نشسته بودن رو تخت و پسر سعی می‌کرد سمانه رو بخوابونه روی تخت خیلی زود موفق شد، میدونستم سمانه به نوک پستون درشتش حساسه و زود وا میده وقتی میدیدم که لباش و میخوره و سعی میکنه دستش و از زیر سوتین سمانه رد کنه و اون سینه های خوش فرم و لمس کنه کیرم داشت منفجر میشد، پسر سخت مشغول بود و هیچ مانعی نمی‌دید، سعی کرد تیشرت سمانه رو دربیاره سمانه هم بیکار نموند و کمک کرد بعدشم شلوار و با هم درآوردن حالا زن من فقط با یه شرت و یه سوتین زرد تو بغل یه مرد غریبه رو تخت من خوابیده پسرک سینه های زنم و از بالای کرستش درآورد دوتا پستون سفید و تپل با نوک قهوه ای که با شهوت تیز و درشتتر شده زیر فشار کرست از پایین نمای غوغایی داشت و مرد شروع به مکیدن کرد، دستش و از روی شکم وارد شرت و شروع به مالیدن چوچول کس کرد، شق شدن کیرش و از روی شلوارش احساس می‌کردم، بزرگ بود، صدای آه و ناله سمانه دیگه قطع نمیشد اااااااااااااای و ااااااااااااااااخ و واااااااااااای و جووووووووون یکسره شده بود که یهو واستاد و گفت کیرت و دربیار من و بکن تمومش کن این کثافت کاری و پسره یه چشم غلیظ گفت و از روش بلند شد رفت کمربند و باز کنه که دست سمانه به سمت کیر بلند شده ی توی شلوار رفت با عشوه چشاش و خمار کرد و یه جووون گفت و شروع به مالیدن کیر کرد، پسر تو پوست خودش نمی‌گنجید دکمه ها رو باز کرد و کیر و از قفس آزاد سمانه هم مثل اسیری که دستاش و باز کردن یه خیز برداشت و با صدای اووووم تا جایی که تونست کیر و توی دهنش جا داد و درآورد و یه جوون گفت و رو به پسر اشاره کرد که شلوارش و دربیاره اونم سریع انجامش داد و لخت مادر زاد شد واقعا کیرش بزرگ بود، بلندتر و کلفتر از مال من، دراز کشید روی تخت و رو به سمانه گفت عشقم لیسش بزن خیسش کن برام اینبار اون اطاعت کرد و شروع به لیسیدن و میک زدن کرد، باورم نمیشد که زنم اینجوری کیر یه نفر و ساک بزنه، با تمام وجود می‌خورد و میلیسید پسرک هم گاهی سینه و کس سمانه رو می‌مالید و با انگشت ور میرفت گاهی موهای سمانه رو جمع می‌کرد و با حرکت سر سعی می‌کرد صورت سمانه رو با یه کیر توی دهنش ببینه بعد با یه اوووف تو خیلی خوبی سرش و رو به پایین فشار میداد که مقدار بیشتری از کیر و فرو کنه تا شاید بتونه با سر کیرش کمی تهه گلوی سمانه رو لمس کنه که باعث اوق زدن میشد و می‌گفت ای جووون دختر خوب، کم کم راه گلوت باز میشه و بعد با اخم سمانه همراه میشد، هر دو حسابی خیس و حشری بودن البته من هم مثل اونا ولی در بهت، سمانه سرش و بلند کرد و رو بالا خوابید پسرک کیرش و تنظیم کرد و خواست فرو کنه که نرفت یکمی تف به سر کیرش مالید و با زحمت سرش و فرو کرد تو کس سمانه با فشار بیشتر تا نصفش رفت و با جمله لامصب چرا انقدر تنگی لباش و به نوک سینه ی سمانه رسوند و شروع به لیس زدن کرد و همزمان سرعت و فشار تلمبه رو بیشتر کرد و موفق شد تمام کیرش و توی اون کس تنگ خوش فرم فرو کنه سمانه لابلای آخ و اوف بهش گفت داگی رو بیشتر دوس دارم میخوام بچرخم پسر گفت یه شرط داره عشقم یه ساک خوب برام بزن بعد داگی شو، میدونستم که اوق زدن و دوس نداره ولی فکر میکنم کیر کلفت و کس دادن تو حالت داگی باعث شد قبول کنه و بلند شد و رو زانو واستاد پسره گفت لبات و تنگ کن خودم بکنم توش، سمانه همراه با یه نگاه پر از استرس و خواهش گفت محکم نزنی خوشم نمیاد پسر یه لبخند مرموز زد و سر کیرش و فشار داد تو دهن سمانه و سرش و گرفت لای دوتا دستش و اروم شروع به تلمبه زدن کرد و کم کم سرعت و عمق فشار بیشتر شد چشمای سمانه خیس اشک بود و کیر پسر خیس از آب و تف دهنی که صدای شالاپ و شولوپ ازش میومد، هیچ وقت به خودم اجازه ندادم اینجوری بکنمش، تو همین فکر بودم که با صدای اووق بلندی سرش و کشید بیرون و گفت بیشرف خفه شدم یواشتر، باز یه لبخند با حس پیروزی رو لبای پسر بود و گفت عشق منی داگی شو که میخوام حسابی بکنمت که حالت جا بیاد، سمانه هم چرخید به حالت داگی منتظر شد ، پسر کیر خیس و به کس سمانه نزدیک کرد و با کمی مشکل تونست کیرش و وارد کنه بزحمت چنتا تلمبه زد که صدای آاااای و وااااای سمانه هم بلند شد و به نظر لذت زیادی می‌برد، سرعت تلمبه زدن بیشتر شد و پسر همزمان انگشتش و خیس کرد و روی سوراخ کون سمانه مالید و گفت اوووف عجب کونی داری تو، دوسش دارم اینم باید تنگ باشه، حیفه که کیرم و تو این سوراخ خوشکل نکنم، منم با این حرفا به شدت داغ شده بودم، تند تند تلمبه میزد، کردن کس تو این حالت عالیه و پسر از لذت پیروزی قبلی سرمست و حسه کردنه کون هم مزید بر علت شد که یهو به وجد اومد و با یه ااااه ااااااه اااااه بلند کیرش و تا ته کس فرو کرد و آبش و تو اعماق کس سمانه ریخت و بی‌حال شد و خودش و عقب کشید روی تخت ولو شد …
انگار آبش و تو شرت من پاشیده بود، سرمای سختی رو حس میکردم آره انگار با دیدن این صحنه ها و دیدن سکس زنم خودم و خراب کرده بودم، غمگین بودم و از خودم بدم میومد که چرا اجازه دادم این اتفاق بیوفته، تازه الان داشتم فکر میکردم چی شده و چرا گزاشتم تا اینجا پیش بره؟
همه جا تاریک بود به زحمت جایی رو میدیدم، احساس مشخصی نداشتم ولی حالم بد بود انگار دیگه دم صبح بود، بدتر از همه اینکه تمام لباس زیرم خیس بود و حس چندش آوری داشتم با حرکت دستم، عشقم و که کنارم خوابیده بود حس کردم، نفسی کشیدم و همراه اضطراب و هیجان، یه حس بهتر داشتم چون فهمیدم که خواب بود هرچی دیدم و برام جالب بود که با دیدن خواب زنم زدم به جدول، البته دروغ چرا تمام رفتارهایی که تو خواب دیدم و مثل ساک زدن یا کردن کون فوقالعادش و دوسداشتم باهاش داشته باشم ولی خجالت میکشیدم ازش بخوام، روز بعد با کلی خجالت خوابم و براش تعریف کردم و کلی سرخ و سفید شدم ولی به جرات میگم از اون به بعد سکسهای بهتری داشتیم، حتی خیلی راحت‌تر باهم حرف میزدیم و الان بشدت تنوع داریم و از هم لذت می‌بریم.
ببخشید اگه کم و کسری داشت، اولین بار بود که چیزی نوشتم و خیلی سال هم گذشته، سعیم و کردم که خوب از آب در بیاد و بدرد خوندن بخوره .

نوشته: S.1983

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها