داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

سکس منو دختر خالم تو 17 سالگی

من سعید هستم الان 20 سالمه خاطره ای که براتون تعریف میکنم واقعیت داره شاید واقعیت داشتنش صرفا به خاطر اینه که شل نزدم بگذریم این ماجرا برمیگرده به سه سال پیش زمانی که دوم دبیرستان بودم مامانم یه کوچولو اوورده بود خالم اینا برای انجام کارای مامانم برای چند روزی اومده بودن خونه ما.من یه دختر خاله دارم که اسمش مریمه و با هم هم سن وسالیم اون موقع شونزده هفده سال داشتیم.من تا سال قبلش یه بچه مثبت بودم که حتی نگا هم به دخترا نمیکردم ولی در طول یه سال همه اونچیزی رو که میبایس یاد بگیرم از پسر داییم که 6 سال ازم بزرگتره یاد گرفتم اسمشم بهنامه.
یه روز صبح حال مامانم بد شد خالم که شب و تا صب اونجا خوابیده بودن مامانمو بردن بیمارستان برای مراقبت از بچه دختر خالم تو خونه موند طرف صبح بود بابام رفته بود سر کار منم هنوز خواب بودم. با صدای مریم از خواب بیدار شدم هنوز داشتم گیج میزدم فهمیدم که تو خونه غیر از منو مریم کس دیگه ای نیس غیر یه بچه کوچولو .بعد از این که از خالم شنیدم حال مامانم خوبه خیالم راحت شد. اینم بگم که منو دختر خالم خیلی باهم جوریم با هم راحت میحرفیم تو بچگی بیشتر وقتا باهم بودیم خلاصه همه چی جور بود.
بعد این ک صبحانه خوردم یه فکر سکسی به ذهنم خطور کرد قلبم شروع کرد به تند تند زدن،تو فکر این بودم که چیکار کنم.رفتم کنار مریم که داش تلویزیو نگاه میکرد بشینم برادر کوچولمم که خواب خواب بود نشستم کنار مریم بعد چند دقیقه ک دیدم نمیتونم دیگه خودمو با وجود شرایط استثنایی کنترل کنم دنبال راهی گشتم که مریم رو حشری کنم. از موقعی که بیدار شدم غیر از اینکه دختر خالم منو از خواب بلند کرد دیگه هیچ حرفی بینمون زده نشده بود.
بعد یه دقیقه یک راه جالب پیدا کردم. خودمو درست کشوندم کنار مریم.مریم یه نگاه بهم کرد و دوباره رفت تو تلویزیون.دستمو گذاشتم رو رون پاش یه نگاه بهم کردو دستم برداشت گذاشت رو پای خودم یه بار دیگه این کار رو کردم بازم همون کارو کرد دیدم اگ دوباره این کارو بکنم عصبانی میشه کنترل تلویزیونو برداشتم تلویزیونو خاموش کردم اونم کنترلو گرفتو دوباره اون صابمرده رو روشن کرد فکر نمی کردم حشری کردن مریم انقد سخت باشه.ولی من به هر قیمتی که شده میباس حشریش کنم نگام افتاد به شالش یه دفعه شالشو ک تق و لق بود از سرش کشیدمو از کنارش بلند شدم عجب موهای لختی داش از موقعی که به قول خودمون بزرگ شدیم تا حالا ندیده بودمشون با خودم گفتم شاید دنبالم بیاد و اون موقع بتونم یه حرکتی بزنم ولی اون بدون هیچ عکس العملی به تلویزیون تماشا کردنش ادامه داد شالشو پرت کردم اونطرف که نتونه برداره دوباره قشنگ نشستم کنارش همینطور که نشستم سریع بلند شد که بره شالشو برداره ولی من دستشو گرفتمو کشیدم با اون اندام فوق العاده سکسیش افتاد رو من صورتش درست برابر صورت من بود منم یه بوس محکم از لباش کردم بعدش ولش کردم جلوم وایساد،تند تند نفس میزد با خنده گفت خیلی بیشعوری منم گفتم کجاشو دیدی . فهمیدم که کارام بالاخره یه کم حشریش کرده بود بدون اینکه بره شالشو برداره اومد کنارم نشست هنوز یه لبخند کوچیک رو لباش بود . از نیم رخ داشتم نگاش میکردم کوچیکترین لبخند باعث میشد یه سوراخ کوچیک رو گونش بیفته که منم عاشق همین بودم.آروم سرمو بردم کنار گوشش فک کرد میخوام یه چیزی بهش بگم ولی من موهای نرمشو از روی گوشش کنار زدم شروع به خوردن گوشش کردم باورم نمیشد مریم دیگه کنترل خودشو نداشت.هولش دادم رو همون مبل افتاد شروع کردم به خوردن لباش، ناکس چقد وارد بود،مریم زیر من بود همون چیزیو که قبلا پیش بینی میکردم اروم اروم داشتم لباساشو در میووردم مانتوی کوتاهشو کلا از تنش در اووردم وای چه بدن سفیدی بود داشتم دیونه میشدم تا حالا ندیده بودم که دختری با سن شانزده هفده سال اون جور سینه های گرد و تپلی داشته باشه سوتینشو خیلی اروم به طرف پایین کشیدم سر سینه هاش یکم کوچیک بود به قول یکی ارتفاش کم بود برا همین گازشون گرفتم آهسته آهسته کشیدم تا این که یه دفه جیغ زد دست کشیدم رو صورتش آهسته نازش کردمو بدون اینکه چیزی بگم بلندش کردم بردمش تو اتاق بالا وگرنه بچه رو با صدای حشری کنندش بیدار میکرد رفتم بالا گذاشتمش رو تخت از قیافش معلوم بود که ترسیده ولی من اهمیت نمیدادم شلوارشو از پاش در اووردم ترس اینکه نا خداگاه خالم از بیمارستان بیاد از ذهنم بیرون نمیرفت با این حال دست بردار نبودم رونای گرمشو با نرمی مالیدم شهوتش رفته بود رو هزار لباسای خودمو در اووردم رفتم رو تخت دستامو گذاشتم دو طرفش دوتا زانومم از دو طرف چسبوندم به باسنش وصفش سخته ولی میخوام بگم که بدنش خیلی نرمو گرم بود دیگه طاقتم تموم شد دستاشو گرفتم نشوندمش بهش گفتم برگرد فهمید منظورمو ولی قبول نکرد گفت دردم میاد بهش گفتم حالا تو برگرد.با خودم گفتم چیکار کنم کمتر دردش بگیره نگام افتاد به قوطی کرم نصفشو زدم به کیرم نصفشو به سوراخ کون اون گذاشتم که فرو ببرم با دستش کیرمو گرفت نگذاشت لای گردنشو بوسیدمو گفتم یه جوری اینکارو میکنم ک دردت نگیره بهم اعتماد کن دیگه دیدم نرم شد منم با فشار نسبتا زیاد با اون همه کرم تونستم کیرمو بکنم تو همینطور که کیرم رفت تو یه حال عجیبی بهم دس داد صدای گریشو داشتم میشنیدم بعد ده دقیقه میخواست ابم بیاد خواستم ادای خارجیارو در بیارم ابمو بریزم رو کونش ولی نمیدونم چطور شد ک ریخت رو تخت بعدشم برام هزارتا دردسر شد مریمو برگردوندم پرسیدم حالت خوبه گفت نه گفتم چرا آخه گفت من داشتم درد میکشیدم ولی تو بیخیال اونو جلو عقب میکردی واقعان هم تو چشماش اشک جمع شده بود،از این حرفش خندم گرفت ولی یه جوراییم دلم براش سوخت.الان سه سال گذشته ولی من دیگه همچین کاری رو با اون نکردم دختر هف خطیه مطمئنم بی اف داره یا داشته ولی نمیدونم اونا هم مث من براش تلمبه زدن یا نه امیدوارم که اینجوری نباشه چون یه جورایی دوسش دارم بعد سه سال هنوزم باورم نمیشه که دوم دبیرستان سکس داشتم اونم با دختر خالم الان هروقت مریمو میبینم یاد اون تجربه شیرین میفتم نمیدونم برا اونم شیرین بود یانه ولی الان ک اندام مریمو که سه سال بزرگتر شده میبینم دیوونه ترش میشم همینطور هروقت نگا به برادرم میکنم با خودم میگم اگ اون نبود این تجربه رو نداشتم رابطه منو مریم بعد اون اتفاق صمیمی تر شده و بیشر باهام میحرفه کی میدونه شاید اون اتفاق دوباره تکرارشه!
.
.
.
ببخشید که چشماتون به درد اومد

نوشته: سعید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها