داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خیانتی که من رو به حیوون تبدیل کرد

سلام به همه ی دوستانه گله انجمن کیر تو کس اولین باریه که داستان مینویسم اگه اشکالی بود ب بزرگی خودتون ببخشید… اسم من مهرانه 18 سامه واین داستان مال حدود یک سال پیشه من اون موقع تعریف از خود نباشه خوشتیپ بودم قدم حدود 175 پوستم سفید چشمو ابرو مشکی خلاصه تو فامیل ودرو همسایه به عنوان یه پسر عاص وتو مد منا میشناختن دوست دخترم زیاد داشتم اما با هیچکدومشون سکس نداشتم یعنی خیلی خوشم نمیومدسرتونا درد نیارم من یه دوست دختری داشتم به نام فرزانه که دیوانه وار دوستش داشتم وقصد ازدواج باهاش داشتم فرزانه یه دختر نازو خوشگل بود باقدی حدود 165 وهیکلی تو پر وجذاب اما خدا شاهده شاید هزار بار امد خونمو اما به خودم اجازه ندادم باهاش سکس کنم شهوت داغونم میکرد اما اما نامردی نمیکردم همه ی فامیلم فرزانه رو دیده بودن وموضوعش را میدونستن اما بعد از یه سال که کلی بدبختی ومکافاتا تحمل کردم اون خیلی راحت بهم گفت یه کیس مناسب تر پیدا کردم و رفت

و داستان ازاونجا شروع شد… بعداون ماجرا قسم خوردم که با هرکی دوست شدم از دم کیر بگذرونمش و ولش کنم دیگه احساساتم خشکیده بود وقلبم سنگ شده بود بعد باسارا دوست شدم یه دختر عاص با چشمای سبز وموهای خرمای هیکلی داشت واقعا خوش استایل ودیوانه کننده بار اول کشوندمش تو خونه اما نکردمش نشستیم باهم سکس دیدیم البته اونم بدش نمیومد اما نکردمش تا از من مطمعk بشه…بار دوم نشستیم یه سکس دیدیم که یکم که گذشت ازش چندتا لب گرفتم و رفتم سراغ لباساش نمیذاشت که در بیارم کونه منا پاره شدتا لباساشا کندم نمیدونی چی میدیدم یه بدن سفید مثل برف
افتادم به جونش دیگه غر غر کردناش تبدیل شده بود به نفس نفس زدن سینه هاشو خوردم شکمشا خوردم خیلی شکمش باحال بود سفت بود ورفتم سراغه کسش یه شرت باب اسفنجی پوشیده بود خخخخخ شرتشا کشیدم پاین اونم دیگه تقلا نمیکرد میخواستم کسشا بخورم تا حالا نخورده بودم یکم مو بالاش بود چندشم میشد سرمو بردم نزدیک که بخورم یه بویه خاصی میداد مثل بویه ترشیدگی یه چیزی تو این مایه ها اما خوردم کسش خیس بود یه ماده لزجی ازش زده بود بیرون سارا خانمم دیگه شهوتی شده بود هی کمرشا میبرد بالا میزد روتخت میفهمیدم داره لذت میبره بعد شلوارمو کشیدم پاین نگفتم بهش ساک بزنه سوراخه کونش خیلی کوچولو بود تا کیرمو دید تخم رفت بدبخت هیچی نگف کونشا یه کم خیس کردم به پهلو خابوندمش یواشکیش یکم وازلین زدم وکیرمو گذاشتم دم کونش هنو نکرده بودم یه هو برگشت گفت مهران تو رو جونه مادرت یواش درد داره هی قسم میداد منم قبول کردم اما حواسم نبود کیرم وازلینیه گذاشتم دمش یکم فشار دادم یه هو تا دسته رفت تو خودم فهمیدم چه کونی ازش پاره شدنفسش تو دلش پیچیده بود از دردسرش خرد تو تخت تا نگاه به صورتش کردم سرخ شده بود دلم سوخت یکم بوسش کردم نازشا کشیدم گذاشتم کیرم مون تا عضله کونش عادت کنه من زود ابم میا بخاطر همین یه ده تا تلمبه که زدم ابم امد همشا خالی کردم تو کونش…بعد حتی دیگه نگام نکرد لباساشا پوشید ورفت اون فقط بم گفت تقاص کارتا میدی
همینم شد تصادف کردم ودربو داغون شدم وهمه اینا بخاطر اون فرزانه اشغاله از وقتی تصادف کردم دیگه توبه کردم والان یک ساله دوست دختر ندارم میرم جق میزنم اما دیگه با احساسات هیچ دختری بازی نمیکنم الان مثل سگ پشیمونم اما چه فایده…

نوشته: ؟

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها