داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

اولین سکس من با دختر خالم, کنار خواهرم

سعید هستم 22 سالمه
یک دختر خاله دارم به اسم بهناز که 25 سالشه و قبلا نامزده داشته ولی بعد از چند ماهی به تفاهم نرسیدن و از هم جدا شدن
این اتفاق برای سال 97 هستش
رابطه دختر خالم با خواهر من خیلی خوبه و اکثرا با هم هستند
منم از بچگی باهاش همبازی بودم و و تو عالم نوجوانی کلی با همدیگه شوخی های مختلف کرده بودیم و حتی همدیگه رو هم بوسیده بودیم
خلاصه خاطرات تلخ و شیرین زیاد داشتم باهام و ارتباط خوبی داشتیم همیشه, البته به جز چند ماهی که نامزد داشت رابطه ما زیاد خودمونی نبود و بعد از اینکه از نامزدش جدا شده بود باز ارتباط ما بیشتر شده بود و خودش با من صمیمی تر شده بود و منم سو استفاده می کردم و شیطنت هم می کردم تو چت کردنهامون ولی اون اینجوری نبود اما مخالف این قضیه هم نبود و چیزی نمی گفت
یک روز خونه ما بود
خواهرم رفته بود دوش بگیره و قرار بود بره بیرون و من و دختر خالم نشسته بودیم تو هال و سرمون تو گوشیها بود که من یک کلیپ شیطنت آمیز تو اینستاگرام براش فرستادم, دیدش و خندید
من خیلی شهوتم زده بود بالا و زدم به در پررویی و بحث رو راجب کلیپ باز کردم و کشوندمش سمتی که تاحالا سکس داشتی و این جور حرفها و اونم فقط میگفت سعید نگو این حرفها رو زشته و از این حرفها
اما من راست کرده بودم و طاقتم تموم شده بود و رفتم سمتش و شروع کردم به اذیت کردنش و قلقلکش می دادم و اونم سعی می کرد از دست من در بره و فرار کنه و همینطور سعی می کرد که بلند بلند نخنده و فقط میگفت سعید اذیت نکن و بعد همینجوری کم کم قلقلک دادن تبدیل شد به مالیدن سینه هاش و کلا دیگه زده بودم به اون در و واقعا عقل و هوش از سرم پریده بود
اونم مثلا مقاومت می کرد ولی بدش نمیومد واقعا
بعد راضیش کردم که لب بگیریم و یه کم لب گرفتیم و منم سیه هاش رو می مالیدم و قشنگ حس کردم شهوتی شده
گفتم بیا سکس کنیم
انتظار نداشت همچین چیزی بگم و از تعجب چشاش گرد شد و گفت نه دیگه بسه بیخیال و کلا مودش عوض شد
کلی باهاش حرف زدم راضیش کنم ولی گفت نه خواهرت الان میاد بیرون و دیگه بیخیال شو
اما من که هنوز صدای دوش آب رو از حموم می شنیدم گفتم هنوز وقت هست بیا سکس کنیم ولی راضی نمیشد که نمیشد و حرفش این بود که خواهرت میاد بیرون
من یک نقشه تو ذهن خودم کشیدم و بهش گفتم خب برو پشت در حموم به خواهرم بگو میخواهی بری خونتون و ازش خداحافظی کن ولی نرو بیرون و تو اتاق من قایم شو و بعد که خواهرم رفت بیرون ما سکس می کنیم و من خودم بعدا تو رو میرسونم خونتون
هر چی اصرار کردم و گفتم میشه و شدنیه ولی دختر خالم میگفت نه و اینقدر طولش داد و مقامت کرد تا خواهرم از حموم اومد بیرون و دیگه منم بیخیالش شدم
تا نیم ساعتی که خواهم داشت آماده میشد بره بیرون دختر خالم رو بی محلش کرده بودم و مثلا از دستش ناراحت بودم
اونم متوجه شده بود ولی به روی خودش نمی آورد
بعد وقتی میخواستن برن
یواشکی دور از چشمهای خواهرم کشوندمش یک گوشه و درحد ده ثانیه باز ازش لب گرفتم و سینه هاش هم مالیدم
اون روز گذشت
چند هفته بعدش باز دختر خالم خونه ما بود و ما سه تایی تنها بودیم
شب شده بود و من میدونستم احتمالش هست بعد از شام از من بخواد که برسونمش خونشون و واسه همین بدون اینکه شام بخورم رفتم خودم رو زدم به خواب که مثلا من خوابم و دختر خالم هم مجبور میشه شب همین جا بخوابه
ساعت تقریبا 12 بود و من گوشیمو برداشتم و آنلاین شدم و رفتم تو اینستا و واتساپ و از آنلاین بودنش متوجه شدم هنوز بیداره و رفتم گشتم یک پست شیطنت آمیز واسش فرستادم, سین کرد پست رو ولی هیچ واکنشی نشون نداد
من یه کم صبر کردم دیدم نه واقعا اینجوری نمیشه و رفتم شروع کردم باهاش چت کردم و گفتم خیلی ازت دلخورم و چی میشه که ما دختر خاله پسر خاله هستیم بتونیم نیازهای همدیگه رو براورده کنیم و کلی باهاش حرف زدم که ما با هم باشیم خیلی بهتره تااینکه با غریبه ها بریم ارتباط برقرار کنیم و خلاصه کلی از این حرفها و اونم زیاد حرف نمیزد و بیشتر شنونده بود و در کل حرف بهناز این بود که ما فامیل هستیم و می ترسم کسی بفهمه و آبرومون بره و از این چیزا
من گفتم اگر تو بخواهی میشه و ازش خواستم فردا که خواهرم رفت دانشگاه تو خودت رو بزن به خواب و بمون خونه ما
بعد که خواهرم رفت با هم سکس می کنیم
باز دوباره گفت نه فردا صبح خاله (مادر من تو بیمارستان شب کار بود) از سر کار میاد و می بینه من تو خونه هستم با تو تنها و زشته و از این حرفها و بازم راضی نمیشد
بهش گفتم خب بیا الان تواتاق من سکس کنیم, باز دوباره حرف از ترس و اینکه سمانه ممکنه بیدارشه و ببینه من نیستم و زشته و …
من بهش گفتم باشه حداقل بذار الان میام تا سمانه خوابیده من یه کم ازت لب بگیرم
گفت نه بیخیال شو سعید ولی به هزار بدبختی و التماس راضی شد که من برم ازش فقط لب بگیرم و ازم قول گرفت که دیگه هیچ کاری نکنم و یک دقیقه ای برگردم تو اتاق خودم
من رفتم تو اتاق خواهرم
خواهرم روی تخت خودش خوابیده بود و بهناز رو زمین
من رفتم کنارش دراز کشیدم و روشو کرد به من و شروع کردم ازش لب گرفتن و سه چهار تا لب بیشتر ازش نگرفته بودم که گفت خب دیگه بسه برو
من گفتم اذیت نکن و بازم ازش لب گرفتم و سینهه هاش رو هم می مالیدم
تو لب گرفتن همکاری میکرد ولی هر چند ثانیه یه بار بر میگشت ببینه سمانه بیداره یا نه و بهم میگفت بسه دیگه برو سعید
اما هر چی می گفت من بیخیال نمیشدم و اونم دید راضی نمیشم و نمیرم چرخید و پشتش رو کرد به من که مثلا من بیخیال بشم و برم
اما من نه تنها اینکه بیخیال نشدم بلکه خودم رو چسبوندم بهش
اون میگفت سعید نکن برو
ولی من واقعا شهوت از وجودم زده بود بیرون و به حرفهاش گوش نمیدادم و بهش گفتم یه کم همینجوری حال میکنم و بعد میرم
اون دید من بیخیال نمیشم کلا آروم شد و من از خدا خواسته کیرم رو از روی شلوار می مالیدم به کونش و اون اصلا واکنش نشون نمی داد و منم پررو تر شدم و کیرم رو از شلوارکم در آوردم و همینجوری خودم رو می چسبوندم به کونش
چند دقیقه ای همینجوری گذشت
من خواستم شلوارش رو بکشم پایین ولی خیلی مقاومت کرد و نذاشت
بعد من دست چپم رو همینجوری از بالای شلوارش کردم تو شورتش و گذاشتم وسط کونش و کونش رو تو دستم فشار می دادم
کونش هیچ مویی نداشت و من داشتم نوازشش می کردم
و بعد کم کم دستم رو بردم وسظ پاهاش و کلا دستم رو بردم سمت کسش
کسش یه کم مو داشت ولی تا دستم رفت سمت کسش, بهناز خودش رو سفت کرد که من به کارم ادامه ندم اما دیدم دستم خیس شده و فهمیدم خودش هم حشریه ولی ترس داره از بیدار شدن سمانه
من زورم بیشتر از سمانه بود و دستم رو تو همون حالت لای پاش نگه داشتم تا بیخیال شه و خودش رو شل کنه
بعد از چند ثانیه با انگشتهام کسش رو می مالیدم و قشنگ خیسی و لزج بودن کسش رو حس می کردم
بعد با اون یکی دستم پشت شلوارش رو تا زیر کونش کشیدم پایین
طبق معمول بازم مقاومت میکرد اما من موفق شدم شلوار و شورتش رو بکشم پایین
تاریک بود و چیزی دیده نمیشد واقعا اما همین که می دونستم کونش الان لخته کلی ذوق داشتم
دستم رو از لای کونش در آوردم و کیرم رو بردم چسبوندم بهش
توقع داشتم مقاومت و اذیت کنه اما این کار رو نکرد منم آروم آروم کیرم رو کردم لای پاش
دلم می خواست از همین پشت سر کیرم رو بکنم تو کسش
بعد ازش سوال کردم که اوپنی یا نه, گفت نه اوپن نیستم (دروغ گفت) ولی من باور کردم و بعد من گفتم باشه و کیرم رو با آب دهنم خیس کردم و دوباره گذاشتم لای پاش و آروم آروم لاپایی می کردمش
صدای حرکت کیرم که با تف خیس شده بود لای پای بهناز چنان زیاد بود که من هر لحظه ترس این رو داشتم که خواهرم از صداش بیدار نشه یه وقت
اما واقعا شهوتی بودم و عقلم اصلا کار نمی کرد و به کارم ادامه می دادم و همینطور آروم آروم لاپایی می کردمش
دو سه مرتبه کیرم رو آوردم بیرون و دوباره خیسش کردم و دوباره گذاشتم لای پاش تا اینکه آبم اومد همونجا وسط پاهاش هم خالیش کردم و بعد بوسیدمش و رفتم تو اتاق خودم و بعد رفتم کلی بهش پیام دادم و تشکر کردم و معذرت خواهی و کلی ایموجی بوس و قلب بهناز فقط سین کرد ولی هیچی نگفت
تقریبا یک ماهی گذشته بود و من چندین بار بهناز رو تو خونه خودمون یا خونه خودشون دیده بودم
بهنز سعی میکرد سنگین برخورد کنه اما من میزدم به پررویی و ازش لب می گرفتم و دیگه تو اینستا هم هر نوع پست سکسی هم که براش می فرستادم دیگه اوکی بود و کم کم می گفتیم و می خندیدیم و حتی لایکشون هم می کرد
یک روز دوباره مادرم شیفت شب بود و من و خواهرم تنها بودیم تو خونه
خیلی دلم میخواست دوباره بهناز بیاد خونمون
ولی ظاهرا خبری نبود
دلم میخواست به خواهرم بگم بهش زنگ بزنه و ازش بخواد بیاد خونه اما می ترسیدم بهمون مشکوک بشه
رفتم به خود بهناز زنگ زدم و گفتم خاله (مادرم) شیفته و ما تنهایم
امشب بیا خونمون
بهناز گفت: دوست داری؟
منم زدم به شوخی که آره چرا که نه ولی بهناز گفت نه نمیشه
نزدیک بود هوا تاریک بشه و من تقریبا ناامید شده بودم و بیخیال شده بودم که متوجه شدم خواهرم زنگ زده بهش و ازش خواسته بیاد خونه مون
مطمئن بودم که امشب هم باز میتونم باهاش حال کنم
وقتی اومد تو خونه و لبخند من رو دید و متوجه شد چه فکرهایی تو سرم دارم, با حالت خنده و شوخی بهم گفت نیشت رو ببند
دو سه ساعتی با هم بودیم و پلی استیشن بازی کردیم و بعد از شام هر کسی رفته بود تو گوشی خودش و مشغول بود که من رفتم بهش پیام دادم و گفتم شب بیدار باش من دوباره وقتی سمانه خوابید میام تو اتاق
گفت نه خطر داره این کار رو نکن و خلاصه هی از من اصرار از اون انکار و آخرش من با کمال ناامیدی بهش گفتم خب تو بیا توی اتاق من دو دقیقه کارمون تموم میکنیم و بعد برگرد تو اتاق سمانه
اگر هم سمانه بیدار بشه فکر میکنه تو رفتی دسشویی
پیامم رو دید و خوندش ولی جواب نداد
من نگاهش میکردم و باعلامت سر بهش میگفتم باشه یا نه؟! ولی باز هم جوابی نمی داد
بعد از حدود نیم ساعتی پیام داده و فقط نوشته بود باشه
من خیلی خوشحال شده بودم و از خوشحالی کلی ایموجی بوس و قلب براش فرستادم و منتظر بودم هر چی زودتر سمانه بره بخوابه و خوابش ببره که بهناز بیاد تو اتاق من
ساعت حدودا یک شده بود که من دیدم خبری نیست و بهش پیام دادم سمانه هنوز بیداره ؟
گفت نمیدونم
گفتم فردا کلاس داره, احتمال زیاد دیگه خوابه, پاشو بیا این اتاق
گفت صبر کن حالا چند دقیقه دیگه
من هم کیرم راست و قلبم هم با شدت بالا داشت میزد به طوری که صدای تپش قلب خودم رو کاملا می شنیدم و فقط منتظر بودم که بیاد
چند دقیقه گذشت دیدم اومد توی اتاقم
باورم نمیشد که خودش اومده
اومد رو تخت کنار من سریع دراز کشید و بدون اینکه لامپی روشن کنیم همینجوری توی تاریکی شب مشغول لب گرفتن شدیم و بعد از چند ثانیه دستم رو از زیر لباسش بردم رو سینه هاش دیدم اصلا سوتین تنش نیست و شروع کردم به مالیدن سینه هاش و بعد دستم رو کردم تو شورتش و کسش رو می مالیدم
بعد از چند دقیقه لب گرفتن
خود بهناز لباسش رو داد بالا و سینه هاش رو از زیر لباس در آورد و با دست آوردشون جلو صورت من و منم فهمیدم که باید بخورمش
منم مشغول به خوردن سینه هاش شدم و بعد از چند دقیقه خودم بهش گفتم کست رو برات بخورم ؟
اونم گفت بخور
بهناز به پشت روی تخت دراز کشید و منم رفتم پایین شلوار و شورتش رو کلا در آوردم و شروع کردم به خوردن کسش
هیچ مهارتی توی کس خوردن نداشتم و اولین دفعه ای بود که کس می خوردم و هر کاری هم انجام می دادم فقط از روی فیلمهای پورنی بود که دیده بودم
بعد دیدم زبونم راحت میره تو کسش!
و ازش سوال کردم که بهناز تو اوپنی ؟ گفت آره و گفت که با فلانی (نامزدش) از جلو سکس داشته
من از تعجب شاخ درآورده بودم که چرا اونشب نذاشت از کس بکنمش و لاپایی کردم و از دستش هم دلخور شدم ولی به رو خودم نیاوردم ولی تو دلم خوشحال بودم که اشکال نداره الان از کس می کنمش
بعد من داشتم کسش رو می خوردم و انگشت هم می کردم تو کسش و واقعا بهناز داشت حال میکرد
من بلند شدم و شلوارک و شورتم رو درآوردم و بهش گفتم تو برام ساک میزنی
گفت نه بدم میاد
منم چیزی نگفتم و رفتم تو کارش که کیرم رو بکنم تو کسش و از کس بکنم
بهناز بهم گفت صبر کن
کاندوم داری ؟
من گفتم نه کاندومم کجا بود آخه
بهناز ناامیدانه گفت خب مراقب باش و هر وقت خواستی ارضا بشی سریع درش بیاری
منم گفتم باشه
و خوشحال یک تف انداختم سر کیرم و میخواستم بکنم تو کسش ولی هر کار میکردم نمی تونستم کیرم رو بکنم تو کسش!
هم واقعیتش اینکه بلد نبودم و هم اینکه اتاق کاملا تاریک بود و من حتی کسش رو هم نمی تونستم ببینم, چه برسه به اینکه ببینم سوراخش کجاست
خلاصه بهناز فهمید مشکل چیه خودش کیر من رو بادستش گرفت و برد جلو کسش و گفت حالا
منم فهمیدم یعنی الان باید کیرم رو فشار بدم بره تو کسش
فشار دادم و کیرم رفت تو کسش
یه لحظه یهویی به شدت کیرم دااااغ شد
اصلا شوک شدم
یه حس خیلی عجیبی بود
خیلی کسش داغ بود و یک حس خیلی خوبه لذت بخشی رو داشتم تجربه می کردم که تو عمرم تجربه نکرده بودم
حدودا 7 8 تا تلنبه زدم, بهناز گفت سعید درش بیار دوباره خیسش کن
من هم همین کار کردم و بعد ایندفعه راحت تر تونستم کیرم رو بکنم تو کسش (بازم به کمک خود بهناز)
و شروع کردم به تلمبه زدن و هنوز حتی یک دقیقه هم نگذشته بود که حس کردم داره آبم میاد و بهش گفتم داره میاد
بهناز گفت درش بیار
منم درش آوردم و روی شکمش تمام آبم رو خالی کردم
بعد بلندشدم رفتم دستمال برداشتم و هم کیر خودم و هم روی شکم بهناز رو که بی حرکت روی تخت من افتاده بود رو تمیز کردم
و منتظر بودم که بهناز لباسهاش بپوشه و بره
ولی دیدم تکون نمیخوره و بعد از چند ثانیه بهناز بهم گفت سعید برام میخوری
من ارضا شده بودم و دیگه حس شهوت از سرم پریده بود و دلم میخواست دیگه بلند بشه بره ولی گفتم باشه میخورم برات
رفتم رو کسش و دوباره شروع کردم به خوردن کسش
چند دقیقه ای براش خوردم کسش رو و دیدم کیرم دوباره داره راست میشه
و بعد بلند شدم و خواستم کیرم رو بکنم تو کسش که بهناز پرسید میخواهی چیکار کنی
گفتم میخوام دوباره بکنم
بهناز گفت اول برو دسشویی ادرار کن بعد بیا
من بعدا فهمیدم دلیلش این بود که از کیر من که یک دفعه ارضا شده بودم هیچ اسپرمی تو کسش نره مثلا و مشکلی پیش نیاد

منم رفتم دسشویی کارم زود انجام دادم و برگشتم و خواستم سریع تف کنم و کیرم رو بکنم تو کسش که بهناز بهم گفت
نه یه کم دیگه برام بخور خودم بهت میگم کی بکنی توش
من گفتم باشه و باز رفتم سروقت خوردن کسش و باز چند دقیقه ای خوردم کسش رو که خودش گفت خب حالا بیا
منم بلند شدم و با کمک خودش دوباره کیرم رو کردم تو کسش و خوابیدم روش و شروع کردم به تلمبه زدن
ایندفعه دیگه میتونستم حس کنم آبم دیر تر میاد
همینجوری داشتم تلمبه می زدم که بهناز گفت
سعید تند تر
منم فهمیدم باید شدت تلمبه زدنم رو بیشتر کنم
منم تند تند شروع کردم به تلمبه زدن و بعد چند ثانیه یهو بهناز پاهاش دور کمر من جمع کرد و محکم با دستاش منو کشید تو بغل خودش و بعد انقباض شدیدی تو کسش حس کردم
من مثلا داشتم سعی می کردم تلمبه بزنم ولی بهناز من رو محکم کشیده بود تو بغل خودش و گرفته بود و من نمی تونستم کاری کنم
بعد بفهمیدم دختر خالم ارضا شده
وقتی ارضا شد
یه کم شل تر شد و من شروع کردم دوباره به تلمبه زدن
همینطور که مشغول بودم بهناز بهم گفت سعید خواهشا زودتر تمومش کن
منم گفتم باشه و سعی می کردم تند تر تلمبه بزنم که زود ارضا بشم
وقتی بهناز ارضا شده بود کسش خیس تز از قبل شده بود و من دیگه نیاز نبود کیرم رو بیرون بیارم و تف کنم روش
خلاصه بعد از یکی دو دقیقه ای دوباره من آبم اومد و خالی کردم رو شکمش دوباره و بعد بلند شدم تمیز کاری کردیم و بوسش کردم و یک لب از هم گرفتیم و بهناز بلند شد و سریع لباسهاش پوشید و رفت دسشویی و بعد رفت خوابید
من و بهناز باز هم بعدا با هم سکس زیاد داشتیم
ولی این خاطره اولین سکس من بود که خیلی برام شیرین بود و دوست داشتم بیام اینجا به اشتراک بگذارم
ببخشید اگر طولانی شد

نوشته: سعید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها