چقدر دلم تو اين هواي سرد ياد محسن اولين وآخرين دوست پسرم روكرده-دوماهي از رابطبمون ميگذشت ازش خواستم جاي هميشگي بيادراستش شب قبل وقتي اون حرفاروباهم زده بوديم يه حسي از صبح تودلم براه افتاده بود-ديشب وقتي تلفن ويواشكي باخودم بردم تواتاقم وبه محسن زنگ زدم اولش تعجب كرداما اونم گوشي رومثل من كشيدزيرپتوش اولش فقط حرفاي تكراري چون مجبوربوديم يواش حرف بزنيم نميدونم هردفعه كه صداي نفس كشيدنشو ميشنيدم چرا تو دلم آشوبي ميشد كه محسن ازتن صدام فورا ميفهميد.فريبا جان چيزي شده–نه چطور؟آخه- -آخه چي؟نميدونم تن صدات عوض شده- چطورشده؟چون يواش حرف ميزنيم اينطوريه–نه!عزيزم خودمم امشب جور ديگه اي هستم-چه طوري؟محسن برعكس من حرفشو رك ميزد–راستش فريبا احساس ميكنم يه چيزي كم دارم– خوب مسلما-منوكم داري–اونكه صددرصد اما راستش نه مثل هميشه چطور بگم!!فريباكاشكي الان كنارم بودي سرتو رو سينه ام ميزاشتي بادستم تو موهات بازي ميكردم–حس كردم تن صداش چقدرگرم شده انگارداره درگوشم اين حرفارو ميگه–فريبا اتاقم سرده پاهام يخزدن چيكارشون كنم؟بي اختيارجواب دادم عزيزم بزارشون بين پاهاي من-كه صداي محسن ديگه پرازشهوت شده بود- ك-ك-كجا؟بزارم؟نتونستم جواب بدم چون لاي پام يه حس داغي ويه جورايي كه تشريح كردنش سخته شده بود–فريبا؟ف ري ب اگلم-؟جانم ميشنوم–زودازاين حرفم استفاده كرده و -فقط يه سوال چي پوشيدي؟يه بلوزگرم كن–پايين تنه روميگم مگه قرارنيست پاموبزارم؟!؟دامن-بوشيدم-عزيزبادامن من چطورپاموبزارم لاي پاهات؟؟ديگه اصلا نميتونستم كنترل حرفاموداشته باشم چشماموبستمو- – خوب درش ميارم كه راحت باشي–فريبا زيردامن چي پوشيدي؟واي ديگه خيسي لاي پاموباجواب اين سوال توخودم حس كردم–من عادت ندارم زيردامن چيزي بپوشم-!-واي وواي فريباديوونم كردي منظورت اينه زانومو بزارم لاي كه لخته يعني بزارم لاي-بين – – -داشتم ديوونه ميشدم-بگوديگه دارم ميميرم-باصداي نفسام كه سعي كردم اين حرفاروازش بخونه-مثل انبارباروط منتظر جرقه بودم–فريبا ميشه بين پاهاتوباز كني؟؟-تو اون موقع كه هيچ چيزنميفهميدم پاي راستموبردم بالاكه محسن زانشو بزاره- بي اراده دستم رفت سمت پاهام- با صداي محسن بخودم اومدم–ايي چقدرداغه اينجا-آخ- پاهاموبهم فشارميدادم دستمو خواستم عقب بكشم اما نوك انگشتم كه به چوچولم خوردبا آخ گفتنم محسنم فكركنم فهميدچون– جانم چيشده گلم اينجات چرااينقدر داغ وخيس شده سرزانوم وببرم جلوتر كه گرماش حسابي داغم كرده–بي اختيارپاموبالادادم وبجاي زانوي محسن دستم بسمت سوراخ كوسم كه پرازخيسي وكاملاليزشده بودرفت–سكوت محسن فقط يك معنا داشت واونم صداي نفسهاي من كه به آه وناله تبديل شده بود-آه آي ي ي نوك انگشتم كه به درسوراخ كوسم خورد واي محسن جان بيا جلوتربزارفروبره توش–فريباچي ميگي عزيزمگه ميشه الكي كه نيست-فقط راستشوبگوبرام تاتمومش كنم عزيز- دستتوبردي لاي كوست؟؟واي محسن دارم ميميرم آره آره بياجلوترفروكن توكوسم-اي ي–فقط گوش كن عزيزتابيشترلذت ببري ازاون خيسيها باانگشتت بمال دم سوراخ كونت-وليزش كن–وقتي اون ابهارو باانگشتم به سوراخ كونم ماليدم ازشدت شهوت ميخاستم جيغ بزنم– فريباجان نوك انگشتتو بزاردم سوراخ كونت باسوراخ كونت نوك انگشتوميك بزن–با اولين ميك تواوج شهوت بودم-اي اه اه دارم ديوونه ميشم محسن جان واي ي لعنتي زودباش بگو بكن-فشاربده–فري جون ميدونم توچه عالمي هستي عزيز داري ميك ميزني؟آره آره آه واي ي–حالا بسمت مخالف ميك سوراخ كونتوبازكن ميخوام كيرموفروكنم- باشنيدن اسم كير در حدجيغ يه آخ گفتمو تا آخرانگشتموفرو كردم توكونم انگشتمو نگه داشتموبابالاو پايين كردن كونم با يه آخ واه ي گفتن كه هركسي اونشب بيدار بود حتماميفهميد تو اوج شهوت ارضاء شدم تاچنددقيقه ناي هيچ حركتي نداشتم انگشتموكه بيرون كشيدم صداي نفس زدناي محسن و ميشنيدم امانتونستم ادامه بدم گوشي روقطع كردم-نفهميدم-چطورخوابم-برد–ادامه دارد
نوشته: فریبا