داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

زن نامرئی 131

من و اسفندیار تا ساعتها با هم حال کردیم . دیگه شیره اونو تا اونجایی که می تونستم کشیدم . حالی براش نمونده بود . داغون داغون شده بود ولی با همه اینا واسه این که نشون بده کم نیاورده ازم می خواست که یکی دوروز دیگه بازم تجدید خاطره ای بکنیم -پسرخاله عزیز این یکی رو هضمش کن حالت جا بیاد برای بعدی یه فکری می کنیم . راستش با این بر نامه هایی که من داشتم دیگه نمی شد رو من حساب کرد . آخه خیلی کم دوست داشتم از یه سوراخ دوبار گزیده شم . نادیا با این قدرت جادویی خودش تنوع طلب بود . به دنبال کیر های تازه و زندگی نوین . آخ که چقدر خسته بودم وقتی که دم صبحی از خونه خاله اومدم بیرون . طوری هم به خونه بر گشتم که کسی نفهمید . البته مجبور شدم از دیوار برم بالا . درو از داخل لاک و مهر کرده بودند . نادیا زبل مثل یک مرد می تونست همه فن حریف بازی در بیاره .خواستم خودمو به شکل پنهونی برسونم به اتاقم که دیدم پدرم جلو در وایساده . البته اون که منو نمی دید ولی مجبور بودم قفل در اتاقمو باز کنم و برم . .. یه چند دقیقه ای وایسادم و اون رفت . بعدشم نوبت داداش شد . ای بابا اینا چرا دست از سرم ور نمی دارن . باز میگیم داداش زن نداره و یه چیزی . بابا جون مامان که به تو خوب می رسه . چی بگم . امان از دست این مردای تنوع طلب . همش به دنبال کس تازه هستند . این کس با اون کس مگه چه فرقی می کنه . داخلشون که همه یکیه .. کمی که فکر کردم دیدم راستش منم دست کمی از همون مردای هوس باز ندارم . آخه همش به دنبال این کیر و اون کیر هستم . داداش که نا امید شد و رفت درو باز کردم و وارد شدم . -نادیا .. نادیا دخترم کجا بودی بابا نگرانت شده بود .. -پدر از بس سرم درد می کرد قرص خوردم خوابیدم . -پنجره اتاقت هم بسته بود خیلی دلواپس بودم -به مامان که چیزی نگفتی -نه .. -کاری داشتی بابا -باشه برای بعد .. همین صحبتا رو با نویان هم داشتم . مثل این که همیشه دو تاسکس تضمینی رو باید در خونه پیاده می کردیم . نمی شد به اونا نه هم گفت . آخه داداش وپدرم بوده ازم انتظار داشتند . خلاصه تا لنگ ظهر خوابیدم و دوباره حس مردم آزاری من گل کرده بود . آخه کار و کاسبی دیگه ای که نداشتم . می تونستم خیلی از آدما رو اذیت کنم . سر به سر همه بذارم . برم بشینم کنار روز نامه فروش .. یا وردست دکتر در اتاق عمل . یا اصلا برم به مطب یه دکتر زنان و زایمان بدون نوبت سرمو بذارم برم داخل و درو پشت سرم ببندم . تا منشی بفهمه چی شده خودمو پیش دکتر لخت کنم . اما کمی خسته بودم . نمی دونم چرا دلم می خواست به یکی کمک کنم . رفتم به یه پارکی . هر کسی سرش به کاری گرم بود . دنیای بزرگ ما . دنیای اندیشه ها دنیا گرمی و سردیها . دنیای مهربونی ها . هر کسی واسه خودش یه هدف و انگیزه ای داشت ولی آخر این انگیزه ها ما رو می رسوند به همونجایی که ازش اومده بودیم . یه جایی یه زن و شوهری داشتند با هم بحث می کردند . یه جایی یه مادری دست پسر کوچولوشو داشت و رفت براش تا یه پشمک بخره . به دیدن اون دوست داشتم و دلم می خواست که منم یه پسر داشتم . هوس یه بچه رو کرده بودم . ولی نادیا با این زندگی و روشی که در پیش گرفتی تو که نمی تونی از بچه نگه داری کنی . چشامو به استخری دوخته بودم  که دور و برش کلی آدم نشسته بودند . یه دختری دست دوست پسرشو گرفته بود که در نره .. دو تا داشتند سر یه مسئله ای با هم کل کل می کردند . دوست داشتم فالگوش وایسم ببینم اون دو تا چی دارن به هم میگن . -ببین نازی  امشب  همه می خوان برن عروسی و من نمیرم . اگه نخوای بیای باهات قهر می کنم . دیگه متوجه میشم که دوستم نداری . -چی داری میگی جمال . آخه من و تو تنها ..خب اگه قراره بشینیم صحبت کنیم همین حالا که این جا هم داریم این  کارو انجام میدیم . -عزیز اینی که تو میگی نیست شاید من بخوام ببوسمت . بغلت بزنم . دلم واسه این که بهت بچسبنم خیلی تنگ شده -تو که همش بهم چسبیدی . -ولی آخه نازی باور کن کاریت ندارم . -آره معلومه . خوب دیدیم اون دفعه چه جوری داشتی سینه هامو از ریشه درش می آوردی . -نازی اون که از پشت لباس بود . –بهت فرصت ندادم که به اونجاش برسی . من نمیام . هر کاری می خوای بکنی بکن . خودمو تا حالا علاف یه آدم بیکار کردم بس بود تازه من به چه بهونه ای اون وقتی بیرون باشم -عزیزم من حسابدار یه شرکتم این کجاش بیکاریه .تازه تو می تونی بهونه دوستتو بکنی که باهاش درس می خونی .. -ببین من خونه مامانت بیا و اونجا زندگی بکن نیستم . حقوق شرکت تو هم فقط خرج یک هفته زندگی ما رو تا مین می کنه . پس این قدر به این چیزا نناز -ولی نازی می تونم با عشق همه چی رو حل کنیم . می تونم یه ماشین واسه خودم دست و پا کنم بیکاری رو برم رانندگی . باور کن . …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها