داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

مامان و حسین آقا طلا فروش

من 24 سالمه و اسم مستعارم میثم
یک خواهر26 ساله دارم و یه خواهر 18 ساله
مادرم زن خوب مهربون خوش تیپ و زیباییه و کدبانوی خوبیه .اسم خواهرها و مادرمو نمیگم .
قصد ندارم با حرفای دروغ جلب توجه کنم فقط بخونید و نظر با خودتون
از وقتی یادمه مادرم به لباس و آرایشش اهمیت زیادی میداد و توی فامیل از همه زیباتره .یه زن 46 ساله نسبتا تپل …پوست سفید و سینه ها و پاها و پوستش مثل یه دختر جوونه و لیپوساکشن هم کرده که فرم شکمش زیبا شده
بابام مرد ساده و متدینه و زیاد به مادرم گیرنمیده و حریفش نمیشه …خیلی خاطره ها از بچگی تا الان هست فقط یه مختصرو کوتاهش رو میگم …مامان با طلافروش محل زیاد بده بستون داشت و همش طلا معاوضه میکرد …بارها توی مغازه دیده بودمش …حسین آقا طلا فروش مرد هیکلی زیبا و جذابی بود…حدودا 50 ساله و مادرم 46 ساله
من خیلی به روابط مادرم با اون و چندنفردیگه شک داشتم ولی جرات نمیکردم حرفی بزنم و فقط حرص میخوردم
بارها متوجه شده بودم مامان دروغ میگه میرم خونه خاله اما تیپ زده و انگار عروس شده و همزمان مغازه حسین اقا تعطیله
اون روز مادرم موهاشو مش زیتونی کرده ب.ئ و زیبا شده بود و فرداش رفت ارایشگاه برای اپیلاسیون …البته شب که دست و پای براقش رو دیدم اینو فهمیدم …صبح ساعت 11 مامان رفت خریدو زود برگشت و این ساعت همیشه تازه بیدار میشد…یه نایلون مشکی گذاشت حموم و بعد از چندلحظه حموم رفت و 40 دقیقه بعد اومد بیرون و بمن گفت سشواربکشم و منم کمک کردم موهاش خشک بشه و بعد یه ارایش زیبا و لایت کرد و معطر کرد و لباس پوشید و یه نایلون هم لباس برداشت و گفت میرم تولد یکی از دوستانم و زود برمیگردم …بعد از رفتنش به هوای توالت رفتن آمار حموم رو گرفتم و دیدم وسایل رنگ زدن به مو توی حمومه …اما مامان 2 روز قبل موهاشو رنگ کرده بود …فوری رفتم سر کوچه و مغازه حسین آقا که حداقل باید یکساعت دیگه باز باشه بسته بود…میدونستم مامانم قرار داره اما چکار میشد کرد …حدود ساعت 3 عصر مامانم خسته و پریشون و شتاب زده اومد و من در حال خوابیدن بودم اما هنوز خوابم نبرده بود …مامان صدا زد و جواب ندادم و رفت سر وقت کمد و لباس عوض کرد و دوباره رفت حموم …من فورا رفتم سروقت کمد…توی نایلون لباس خیلی باز مجلسی بود به همراه لباس زیر سبز فسفری ست …اما بوی عرق میداد و باز حدس زدم شاید واقعا مهمونی بوده …فقط لباس زیر منو مشکوک کرده بود…آروم رفتم تا وسط کوچه دیدم حین اقا خونه نرفته و توی اون گرما اومده مغازه …برگشتم اتاقم و مامان بیرون اومد و نیم ساعت بعد رفت اتاقش چرت بزنه
منم مجدد به بهانه توالت رفتم حموم و دیدم کف حموم موهای کوتاه و قرمز رنگ هست که روی سرامیک ها تابلو بود…کاملا شکم به یقین تبدیل شد که رنگ مو و اپیلاسیون واسه حسین اقا بوده و امروز صبح هم موهای اونجاشو رنگ کرده که حسین اقا حال کنه و الان هم شیو کرده تا بابام متوجه چیزی نشه …این فقط یکی از مواردی هست که متوجه شدم و مامانم برخلاف مهربونی و زیباییش دوست پسر داره و خواهرهام هم از اون الگو گرفتند …
همش میخوام به خودم بگم که اشتباه میکنم اما متاسفانه صحت داره

نوشته:‌ میثم

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها