داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

امیر و هیرسا (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

«درد دارم…انگشتتو بکشش بیرونننن…!!!»

لبخند رضایتی رو لبم نشست این تقلا کردناش فقط مشتاق ترم می کرد همون طور که از پشت روش افتاده بودم دست ازادمو بردم زیرش و التش و گرفتم شروع کردم به مالیدنش تا شاید بتونم حواسشو پرت کنم و درد نکشه

پشتش خم شد و صورتشو گذاشت رو بالش و محکم گازش زد
«همممم…امیییر…نکننن…»
در مقایسه ابعاد سوراخ تنگش با سایز التم میتونم بگم بعید نیست اسیب ببینه و خونریزی کنه …
کیرم و گرفتم تو دستم و سرش و مالیدم درش !!! انگاری این سوراخ گشاد بشو نیست!!!
انتظار داشتم دوباره بخواد در بره اما در کمال ناباوری مقاومت نکرد و خودش و سپرد بهم منم خوشحال ازینکه اوکی و گرفتم رفتم رو کار…
با زانوم روناش و از هم فاصله دادم و با دستام هر دو طرف باسنشو گرفتم و بازش کردم تا سوراخ تنگ اشو ببینم …زبونمو خیس کردم و اب دهنمو ریختم روش!!!
خم شدم رو اون باسن گردش و شروع کردم با نوک زبونم با سوراخش ور رفتن حسابی لیسش زدم…
همونطور که سوراخش و مک میزدم انگشتشم میکردم تا یکم راه باز شه…
هیرسا دوباره داغ کرد و به نفس زدن افتاد دیدم دستش و برد کیرشو گرفت و شروع کرد به تندتند مالیدنش تا ابشو بیاره…
مچ دستاشو گرفتم و پشت سرش قفل اشون کردم
—«داری تقلب میکنیااااا هر دو باید با هم ارضا شیم من هنوز نرسیدم…»
+++«امییییییر…دیوونم نکن…خایه هام دارن میترکن باید خالیییییی شممم!!!..»
برگشت و با خشم و نفرت نگام کرد صورتش گر گرفته بود و
ملتهب بود خم شدم جلو نرمه گوشش و گاز زدم خودش و کشید عقب
+++«میکشمت!!!دستم و ول کن امییییر!!! چرا نمیزاری ارضا شم دارم از شق درد میمیرم لعنتیییی…»
هیرسا مثل یه حیوون زخمی زیر دستم تقلا میکرد با یه دست پشت گردنش و گرفتم و صورتش و برگردوندم سمت خودم و خم شدم تا ببوسمش اما دهن شو محکم بست و سعی کرد دور شه
ولی من با شور و اشتیاق شروع کردم به ساک زدن لب پایینیش نفس های گرمش به صورتم میخورد و دیوونم میکرد…
___«آخ… دردم گرفت!!!»
هیرسا لبام و جوری گاز گرفت که طعم خون و تو دهنم حس کردم با اینکارش یه خشم شدیدی بهم دست داد که حشری ترم کرد…
___«هر چی کله شقی کنی برای خودت بد میشه»
با خشونت موهاش و کشیدم و سرش و فشار دادم رو بالش
با زانو هام پاهاش و از هم باز کردم اون باسن گرد و خوش فرمش خوب تو دسترسم بود…
سر التم و با یه فشار محکم زدم توش باز شروع کرد به دست و پا زدن و داد و بیداد
___«لجبازی نکن خودتم میدونی زورت بهم نمیرسه پس تموم کن این تقلا کردنارو… اگه بس نکنی نمیزارم ابت بیاد تا دیوونه بشی…»
اون ارگاسم ناقص کلافه اش کرده بود و ازینکه نتونسته بود کامل خودش و خالی کنه عصبی بود…
—«الان حالت و جا میارم خوب میشی یکم صبر کن فقط…»
تنگی سوراخ شو دور کیرم حس کردم و نزدیک بود ابم و بیاره که به زحمت خودمو نگه داشتم و سعی کردم ذهنم و خالی کنم…
حیف نیست هنوز از در بهشت تو نرفته ارضا شم !؟تازه به هیرسا قول دادم که باهم اب مون بیاد…
با دستام دو طرف باسن شو گرفتم و به سختی خودمو هل دادم تو… تنش لرزید و درد کشید اونقد محکم ملافه هارو چنگ میزد که رگای دستش زده بود بیروند پشت گردنش و میبوسیدم تا اروم تر شه…

«اگه بخواین بقیه شو مینویسم»

ادامه…

نوشته: Hirsae75

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها