داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

امیر گی بی پایان (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

تو لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه نوشتم که به بهونه تفگ و گنجشک زدن و … تو باغ متروکه روی تخت شکسته که خودم ردیف کردم با امیر یک سکس توپ داشتم

بعد از اولین سکس ناب با امیر اونشب واقعا نتونستم بخوابم همش تو فکر و رویا امیر بودم و همش مثل یک فیلم تو مخم در حال تکرار بود با خیال و فکرش خوابم برد فرداش تو مدرسه همچنین حالتی رو داشتم اصلا درس معلم ها رو متوجه نمی‌شدم و تذکر پشت تذکر که چی شده مهران چرا حواست امروز سرجاش نیست

اونقدر تابلو شدم که دوستام توی مدرسه میگفتن ای کلک راستشو بگو نکنه عاشق شدی و به ما چیزی نمیگی
خودم میدونستم چه مرگمه و بخاطر سکس کامل با امیر همش مغزم هنگ کرده
بعد از مدرسه تا رسیدم خونه مامانم گفت بیا پول بگیر برو رب و چای بگیر مامانم همیشه بخاطر اینکه من آخرین بچه اش بودم و بقیه برادر و خواهرهام همه رفته بودن سر خونه زندگیشون زیاد با من مهربون بود و پول توجیبی خوبی بمن میداد وضع مالی بابام بخاطر باغ بزرگ و زمین های کشاورزی و اجاره سالن ورزشی گرفتن تو شهرمون خوب بود نه اینکه عالی باشه

رفتم سر کوچه برای خرید نزدیک دم درب خونه امیر رسیدم پاهام میخکوب شدن یک لحظه با حسرت و سرخوشی و حالی که برام قابل توصیف نبود ایستادم دلم می خواست در بزنم و بگم امیر جووون بیا دم در کارت دارم و همونجا می بوسیدمش، حیف که شدنی نبود و منم رفتم سمت مغازه رب و چای گرفتم و با یدونه پفک بزرگ تا اومدم از مغازه بیام بیرون یهو مامان امیر رو دیدم و با خوشرویی گفتم سلام آتیه خاله اونم گفت سلام مهران جان حالت چطوره مامانت خوبه منم گفتم بلطف شما خوبم و مامانم حالش خوبه

آتیه مامان امیر و با مامانم جلسه قرعه کشی قلکی زنونه دارن بخاطر همین با مامانم دوست هستش

بعد از خداحافظی کردم تا چند قدم نرفته یفکری تو ذهنم رسید که اگه می گرفت میتونستم راحت امیر رو ببینم ، برگشتم به آتیه خانم گفتم خاله ببخشید به امیر بگین بیاد خونه ما کارش دارم مامانش با تعجب گفت چیکار داری؟ گفتم دیروز اومده بود پیشم امتحان املا داشت بهش کمک کردم خودکارش و دفترش پیشم جامونده

با خوشرویی گفت باشه میگم بیاد بگیره و گفت دستت درد نکنه از اینکه بهش کمک میکنی ، گفتم چشم از این به بعد بیشتر حواسم بهش هستش و خداحافظی کردم
اینم بگم مامان امیر یک زن شهرستانی فوق خوشگل بوده با سینه های ۸۵ فوق توپ با پوست و صورتی سفید با لبهای خاص که نگاش کنی حوری دلت میرزه و با اندامی بسیار مناسب با یک باسن خاص و قدی نزدیک ۱۷۵ ، اما من اصلا توجه ام بهش نبود با اینکه همش با مانتو و لباس باز تو محل می‌گشت و کلی مردهای کوچه و شهر تو کفش بودن

رفتم خونه وسایل خرید رو دادم به مامانم و لباسامو عوض کردم و با یک شورت بلند ورزشی و رکابی روی تراس نشسته بودم که ببینم واقعا امیر میاد ، ۱۰ دقیقه بعد دیدم زنگ خونه رو میزنن گفتم کیه ؛ امیر گفت منم مهران ؛ با من کار داشتی
سریع رفتم دم در و بهش سلام کردم و گفتم مامانت چی گفت بهت ، گفت خودکار و دفترش پیش تو جامونده فهمیدم کارم داری و زود اومدم پیشت

گفتم نهار خوردی گفت نه ، گفتم پس برو غروب ساعت ۵ بیا باغ متروکه ، امیر با حسرت و نگاه خاصی به کیر زیر شلوارکم انداخت و گفت الان نمیشه ، گفتم الان نه موقع نهار هستش و تابلو میشه و هوا هم گرمه

دستشو برد سمت شلوارم و از رو شلوارکم با حسرت دست کشیدن به کیرم که دیدم کیرم واقعا یهو بلند شد و اونم ادامه داد

گفتم ولکن الان یکی میاد می بینه تابلو میشه ؛ دیدم بدجوری امیر جووونم مهران کوچولو رو در طلب هستش گفتم قول بدی یک حال مشتی الان بمن بدی پایه هستم

گفت من که از خدامه از دیشب تا همین الان کونم داره براش می تپه ، گفتم برو جلوی انبار پشتی من میام درب انبار رو باز میکنم بیا تو

خونه ما یک انبار بزرگ داشت که توش ادوات کشاورزی و تراکتور و … می‌گذاشتیم که دربش سمت کوچه باز میشه

آوردمش تو انبار بردمش گوشه انتهایی سمت باغ و بهش گفتم زیاد سرو صدا نکن هنوز بابا مامانم نهار نخوردن که بخوابن اونم فقط نگام می‌کرد

بغلش کردم و لب تو لب شدیم و در حد انفجار داشتیم همو می‌خوردیم من با باسنش بازی می‌کردم و دستم از پشت تو شلوارش بود و اونم کاملا با آه و واه با کیرم ور میرفت

کیرم کاملا سیخ کرده بود و شهوت تموم وجودمو گرفت

گفتم کونی من امیر کونی من امیر قشنگم برو پایین بخورش اونم با یک حرکت تموم کیرمو کشید بیرون و با چنتا میک زدن و لیسیدن تمومشو کرد تو دهنش با ولعه خاصی ساک میزد اونقدر که تموم شیره جونمو داشت می گرفت

منم که از خدا خواسته ای جووونم و بخور امیر جوووونم می گفتم

سرشو دست میکشیدم و بدنشو که عین دخترها بود لمس می کردم و خم شدم و باسنشو مالیدن و تو دهنش کیرمو عقب جلو کردن

بعد ۵ دقیقه گفتم بسه بسه حالا برو ، گفت نمی خواهی منو بکنی ، گفتم باشه برای غروب گفت اصلا که اون نگاه کوسکشی ملتمسانه اش کار دستم داد و گفتم کونی لخت شو بگامت

امیر ۳ سوت لخت شد و جلوم ایستاده بود و خم شده بود بکنم تو کونش که من اصلا خوشم نی اومد

یک میز اداری قدیمی بود یک نمد روش بود گفتم برو اونجا خودتو کامل روش خم کن و پاهاتو باز کن و باسنتو بده سمت من تا خوب قمبل بشی

اونم اطاعت کرد و رفت اونجا خوب قمبل کرد و منم گفتم چاک سوراختو باز کن تا بخورمش اونم قشنگ با دستش اون کون هات سفید هلویی اش رو مثل یک کش باز کرد و منم شروع کردم با تموم وجودم بوسیدن و لیس زدن و خوردن

هرچی بیشتر میخوردم امیر بیشتر آه و ناله می‌کرد و اوووف اوووف و بخور بخور و هوووف بخور بخور امیر بیشتر می‌شد یک لحظه بلند گفت گفت جوووون بخور بخور منم شپلق زدم به باسنش و گفتم بادمجووون کووونی بهت نگفتم يواش سروصدا نکن و آروم آروم حرف بزن

دیگه چیزی نگفت و منم بعد از چند دقیقه خوردن سوراخ کون سفید ناز دیروز گشاد کرده امیر جووونم بهش گفتم برگرد

برگشتو گفتم ۴ زانو بشین کیرمو بخور دوباره جووون بگیره اونم با همه وجود شروع کرد به ساک زدن

مادر جنده چنان ساک زد که نفهمیدم چجوری سیخ کردم

گفتم بسه بسه قمبل کن تا بکونمت

اونم قمبل کرد و کامل کونشو بستم کرد و دستاش رو بشکلی که میزرو انگار بغل کرده رو میز قرار داد

منم با چنتا فشار و همراهی خودش کیرمو تو سوراخ کونش کووون زیبا و بی نهایت دوست داشتنی اش فرو کردم و نرم نرم همه رو تا ته کردم تو

اون یهو یک آهی کشید و گفتم جوووون کووونی من جوووون عشق من جوووون جوووون بعد یخورده بسمت جلو خم شدم و دستام رو کمرش گذاشتم و شروع به تلمبه زدن کردم

کم کم تلمبه هارو بیشتر و بیشتر کردم و در همین هین رفتم پایین تر و کامل اندامم رو روی بدنش قرار دادم نیم خیز شده بودم همونجور که می کردمش و هردومون تو اوج لذت بودیم دستمو بردم سینه هاشو می مالوندم و گردنشو می خوردم و اونم همراهی می‌کرد و يواش يواش لب تو لب شدیم و زبون همو لیس میزدیم و منم ضرب آهنگ کیرمو تو کونش ملایم میکردم و آروم تا نزدیکای کلاهک میکشیدم عقب و دوباره فرو می‌بردم و هربار که میکردم امیر آه آه می‌کشید و بیشتر کونشو قمبل می‌کرد که من راحتر بتونم باهاش سکس کنم و خودشم خوشش می اومد

نزدیک ۱۰ دقیقه تو همون وضعیت بودیم و هر از چند لحظه ای بلند میشدم و باسنشو شپلق شپلق میزدم و اونم خر کیف شده بود

کم کم شروع کردم تلمبه های حشری زدن و شلیپ شلوپ کووون امیر جووونم بود که تو انبار پیچیده بود

بعد دوباره روش خم شدم و همونجور که کیرمو تا انتها توی کون سفید هلوییش فشار داده بودم دم گوشش گفتم امیر بکونت کیه گفت مهران جون گفتم کیر کی تو کوفته گفت مهران جون گفتم کونی کی هستی گفت مهران جون گفتم زن کی هستی گفت مهران جون گفتم خوب حال کردی گفت اووووف نگو از دیشب بخاطر دیروز حالم خوب نبود و همش بفکر امروز بودم که واقعا بازم سکس می کنیم که آروم بشم

بهش گفتم آروم شدی حالت بهتر شد گفت آره حالم خوب شد

گفتم پس برو نهار بخور غروب بیا باغ متروکه اونجا میخوام یک سکس توپ داشته باشیم این رو هم الان بخاطر تو که خیلی برام عزیزی و دوست دارم و عشقمی انجام دادم تا یخورده حالت جا بیاد

گفت الان نمی خواهی ابتو بیاری گفتم نه باشه برای غروب

چنتا تلمبه محکم زدم و اونم آخ و اوخ کردو کیرمو کشیدم بیرون

کیر نگو مثل فولاد شده بود و سوراخ امیر بود که همش باز و بسته میشد و انگار فقط بفکر بلعیدن کیر مهران جووونش بود

گفتم لباستو بپوش زودتر برو مامانت نگران میشه یادت نره ساعت ۵

گفت باشه حتما میام درب انبار رو باز کردم و تو کوچه رو نگاه کردم و دیدم هیچکس نیست راهی کردم

اومدم بالا دیدم مامانم میگه کجا بودی اومدم اتاقت نبودی گفتم یهو یدونه کبوتر بزرگ دیدم رفتم بزنمش نشد و تو باغ بودم

گفت نهارتو گذاشتم هنوز گرمه بخور سروصدا نکن بابات خوابیده

بقیه سکس عصر ساعت ۵ و یک سکس رویایی که همش براش تو ذهنم نقشه ها کشیده بودم

ادامه…

نوشته: مهران

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها