داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

امیر پرحاشیه (۱)

از روزی ک فهمیدم سکس چیه دختر و زن چیه دنبال دوس دختر بودم این قضیه رو تمام زندگیم تاثیر گذاشته بود حتی درسم پونزده سالم بود ک توی فیسبوک با یکی اشنا شدم و شماره رد و بدل کردیم تازه گوشیای اندرویدی داشت مد میشد اپ هایی ام ک بود وایبر و لاین و وی چت و اینا بود با اون دختر خانوم ی مدت چت کردم و قرار بود ک دیگ همدیگرو ببینیم حتی قرارشم گذاشته بودیم ک چشمتون روز بد نبینع یروز معلم پرورشی حرومزادمون مارو برد مسجد مدرسه ی کلیپ از مهدی دانشمند گذاشت ک با ی اهنگ غمگینم میکس شده بودو پلی کرد منم جوگیر فاز توبه گرفتم و اومدم خونه سیم کارتمو دراوردم گوشیمو خاموش کردم و شدم ی ادم مذهبی ک حتی دیگ تلویزیون نگاه نمیکرد چ برسه بخاد خلافی بکنه
شده بودم ی نماز خون و روزه بگیر و فاز مسلمونی برداشته بودم
ک الان واقن پشیمونم ک چرا عمرمو حروم کردم
وقتی ک ی مدت گذشت دیدم تو دین و مذهب هیچی نیس دوباره افتادم دنبال دخترو اینک با کسی اشنا شم
انتخاب رشته کرده بودم قبل دانشگاه گفتم ی مدت کار کنم تابستونم بود حوصلم سر رفته بود
تو شهربازی کار میکردم چنتا همکار داشتم ک همشون با هم رفیق بودن و فقط من جدید بودم بینشون یکییشون اسمش رضا بود
خیلی بچه خوبی بود کل طول روز میگفتیم میخندیدیم با هم
یروز گفتش امیر ی گپ داریم با بچه ها دوس داری باشی گفتم از
خدامع ک منو اد کرد حدودا ۴۰ نفر بودن ک تقریبا پونزده تا دختر باقیشون پسر بودن
توی گروه ی دختر از همون لحظه اول توجهمو جلب کرد یکم باهاش حرف زدم ک دیدم اوکیه رفتم پیویش
خلاصه سرتونو درد نیارم مخشو زدمو با هم اوکی شدیم
من ۱۸ سالم بود
اون ۱۵ اسمش لیلا بود
بچه دبیرستانی و فوق العاده هات
چن روزی از چت کردنمون گذشت ک پاییز اومدو مدرسه ها شروع شد
روز اول مدرسه قرار گذاشتیم همو ببینیم
محل قرارمون یجا از محل بود ک شهرداری کلی درخت جنگلی و توت کاشته بود ک واقن دید نداشت ینی یذره میرفتی داخل تر کسی نمیدیدت
اول درختا دیدمش دست دادیمو حال احوال قدم زنون رفتیم تو درختا
همو بغل کردیم گفتم اجازه میدی ببوسمت
جفتمون بچه بودیم و هول واقن
اجازه داد بوسش کنم مثه ی ادم گشنه لباشو میک میزدم و همه این داستانا سرپا اتفاق افتاد همینجوری ک توو بغلم بود دستامو از پشت انداختمو لپای کونشو گرفتم یکم ک گذشت گوشیش زنگ خورد مادرش بود گفت کجایی و اینم عجله ای خدافظی کردو رفت
من تجربه اولین بوسه مو ب بهترین شکل ممکن کرده بودم حداقل واس من اون وضعیت ک الان حتی نمیتونم فکرشو کنم بهترین بود
غروبش ک چت میکردیم گفتم ببخش ک کونتو دست زدمو اینا گف اشکال نداره
منم فاز گرفتم چن بار گفتم ببخش ک یهو گف بابا فدای سرت نکردی منو ک دست زدی
ک کله م داغ کرد یجورایی چراغ سبز نشون داد ک اوکیه
دو ماهی از دوستیمون گذشته بود ک کارمون شده بود دیدارای ده دیقه ای و نهایت چنتا بوس
یروز بد زده بودم بالا واقن داغون بودم
حرف ک میزدیم با حرفام نشون دادم حالم خوب نیس
علتشو ک پرسید گفتم واقن دلم میخاد واس اینک ی کوچولو تنگ بازی دربیاره گف من دوستت دارم ولی نمیتونمو نمیشه و …
ک یهو از دهنم پرید گفتم اگ دوستم داشتی ارضام میکردی
میگم جفتمون بچه بودیم و در اوج شهوت و جوگیری
ک بعد این جملم چن دیقه ای پیام نداد
یهو دیدم ی پیام اومد
گفت فردا ساعت دو از مدرسه تعطیل میشم
بیا خونمون
گفتم واس چی
گف میخام ثابت کنم دوستت دارم
ی استپ بزنم اینجا ک من ادمی بودم ک قبل لیلا جز تو سوپرا کص ندیده بودم
خلاصه این حرفو زدو منم از خوشالی تو کونم عروسی بود
تا فردا ساعت دو بشع من هزار بار مردم زنده شدم
بالاخره رسید روز موعود
خونشون با خونمون پیاده حدودا ۱۰ دیقه فاصله داش
تو خونه گفتم میرم پیش رفیقم بعد اونم میرم سرکار ساعت چهار راه میفتادم سمت شهربازی
خلاصه رفتم رسیدم پ دادم
ک یهو دیدم در باز شد تو پارکینگ بود رفتیم توی پارکنیگ
اینم بگم باباش و مامانش باهم تو کارگاه باباش کار میکردن
ابجیشم بعد مدرسع میرفت باشگاه
خلاصه رفتیم تو پارکینگ و لب گرفتنامون شرو شد
ده دیقه ای ک لب گرفتیم تکیه دادمش ب دیوار نشستم جلو پاش جلوی شلوار مدرسع شو دادم پایین نگاه میکردم کیف میکردم
ی کص تپل ک ی کوچولو موهاش رشد کرده بود جلوم بود
منم بی تجربه هرچی ک از سوپرا دیده بودم فقط تو ذهنم بود
شرو کردم کصشو خوردن این بچه رو هوا بود تا بحال کسی نخوره بود واسش ک یکم ک خوردم دیدم اینجا ک نمیش کاری کرد گفتم لیلا خونتون خالیه گفت اره
گفتم خب از کی بگو دیگ تو پارکینگ یکی بیاد ببینه ابرومون بره
گف چیکا کنیم گفتم بریم تو خونتون
جلوتر راه افتاد طبقه اول بود واحدشون گف درو باز میزارم بیا تو بعد من
رفت بعددو س دیقه رفتم خونشون
مستقیم منو برد اتاقش
تو ی چشم بهم زدن لباساشو دراوردم
ی اینه قدی تو اتاقش بود
اون لخت بود و من با لباس کامل
از پشت بغلش کردم تو اینع چشمم ب چشمش افتاد خجالت کشید دستاشو گذاشت رو صورتش
هلش دادم رو تخت حالت داگی نشست
رفتم پشتش شلوارمو کشیدم پایین
انقدر ک استرس داشتم و میترسیدم کیرم بلن نشد ک نشد
هرچی مالیدم ب سوراخ کونش هرکاری کردم نشد
کیرمو میمالیدم ب کصو کونش ک بلن ش اینم هی میگف امیر تروخدا چیکا میخای کنی؟
و این سوالش ک با ترس پرسیده میشد بیشتر باعث شد بیدار نشه
تو این گیرو دار گوشیش زنگ خورد
مادرش بود
داشتن با باباش میومدن خونه سکسمون نیمه تموم موندو و من با ضدحال از خونشون زدم بیرون
وقتی اومدم خونه با فکرش کیرم نمیخابید ک نمیخابید
و منم با اعصابی خورد ک چرا امروز نشد…

ادامه دارد…

نوشته: امیر

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها