داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

اشتباه امیر (۱)

سلام،موضوع گی هستش و اگه دوس ندارید نخونید
(اسامی کاملا مستعار)
اسم خودم تو داستان:امیر
من یه پسری ام که همنجسگرا هستم،عاشق سافتم ولی اگه قرار به هارد باشه تاپ میشم الان ۲۳-۲۴سالمه
یادمه ۱۶سالم که بود تازه فهمیدم علاقه و حسی که پسرا دارم و عدم تمایل و حس به دخترا معنیش اینه که من گی هستم
سال ۹۰بود ۱۷-۱۸سالم بود اولین دوست گی پیدا کردم،از فیس بوک
قبل از اون هیچ رابطه ایی حتی بغل کردن با حس با هیچکس نداشتم
اسم اون دوستم که از فیس بوک پیدا کردم تو داستان:امین
هر دو همسن بودیم،هر دو بدنی مث هم داشتیم،هر دو قدمون ۱۷۸ و وزنمون ۶۵ بود
نزدیک هم بودیم،هر دو از جنوب تهران
تا دو ماه حتی از همدیگه لب هم نگرفته بودیم
یادمه اولین بار یه شب که تو پارک داشتیم قدم میزدیم ساعت ۱۲شب بین درختا یهو لبامو بوسید
اولش شُکه شدم
بعدش منم همراهیش کردم
بعد چند دقیقه منو تکیه داد به دیوار و جلوم زانو زد و شلوارمو کمی داد پایین و شروع کرد به ساک زدن
نزدیک ۱۰دقیقه ساک زد که فهمیدم دارم ارضا میشم،گفتم امین بسه داره میاد،دیدم سر کیرمو تو دهن گرفته و داره میک میزنه و من ارضا شدم
بعد چند دقیقه خواستم منم واسش ساک بزنم دیدم گفت الان حال ارضا شدن نداره
اولین سکسمون دو روز بعد تو خونه اونا بود
خیلی استرس داشتم
امین اولین بارش نبود،قسم میخورد که فقط دوبار با پسر داییش بوده اونم به زور،بعدش پسر داییش ازدواج میکنه و بیخیال این میشه
ولی من اولین سکسم بود
رفتم حموم تمیز کردم،بهش زنگ زدم،ماشین داشت،اومد دنبالم و رفتیم خونشون
من از اون جلوتر وارد خونه شدم
تا در رو بست برگشتم و اونم پرید بغلم و شروع کردیم به لب بازی
نشستیم رو مبل،اون بغلم نشسته و بود و مث قحطی زده ها از هم لب میگرفتیم و اصلا حواسمون به ساعت نبود
به خودمون اومدیم دیدیم ۴۵دقیقه اس که تو همون حالت داریم از هم لب میگریم
بعد من خوابوندمش رو مبل سه نفره اشون
تیشرتشو درآوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش،پنج دقیقه سینه میخوردم دو دقیقه گردن
بعد رفتم پایین و شلوارشو در آوردم
یه چند دقیقه واسش ساک زدم بعد برش گردوندم
حالا یه کون ناز سفید بدون کوچیک ترین خال یا جوش جلوم بود
چندتا گاز از لپای کونش گرفتم بعد شروع کردم به خوردن سولاخش
بعد از ۱۰دقیقه اون اومد و شروع کرد به ساک زدن
۷-۸دقیقه ساک زد
بعدش رو مبل سمتم قمبل کرد
همه چی آماده بود
میگفت انگشت نکنم،چون انگشت کردن دردش بیشتره و اذیت میشه
ژل لیدوکایین که گرفته بود به کیر خودم و سولاخ اون زدم
کیرم هم ۱۷سانته و گوشتی
امین میگفت که کیرم چون گوشتیه طرف زیاد اذیت نمیشه
آروم آروم شروع کردم به فشار دادن،باور کنید بیشتر از ۱۵دقیقه طول کشید تا بتونم کامل جا کنم،میلیمتر میلیمتر جلو میرفتم،خیلی دوسش داشتم و واسم مهم بود
وقتی کامل چسبیدم بهش بعد ۲-۳دقیقه گفت آروم شروع کن به تلمبه زدن
منم آروم شروع کردم به تلمبه های ریز
من طبیعی کمرم سفته(اینو به مرور زمان فهمیدم،به طوری که بعداز اولین بار که امین واسم ساک زد دیگه هیچکس نتونست با ساک منو ارضا کنه و سکس هاردم حداقل نیم ساعت طول میکشید)
تلمبه هام کم کم شدت میگرفت که دیدم من ثابت وایسادم و امین داره خودشو‌ جلو عقب میکنه،بعد ۷-۸دقیقه من دراز کشیدم و اون پشت به من نشست رو کیرم و شروع کرد به بالا پایین شدن و رو کیرم قر دادن
داشتم دیوونه میشدم،درازش کردم،یه بالشت گذاشتم زیر شکمش و کردم توش،خودمم خوابیدم روش،شروع کردم تلمبه زدن،این پوزیشنو خیلی دوس دارم،از پشت ازش لب میگرفتم و محکم تلمبه میزدم
فهمیدم دارم ارضا میشم
به امین گفتم
امین هم گفت که بریز توش عشقم
داشتم قربون صدقش میرفتم و محکم تلمبه میزدم
تا اینکه ارضا شدم
۲۰دقیقه تو همون حالت موندیم،بعد که بلند شدیم فهمیدم امین هم زیرم ارضا شده بود
امینو خیلی دوس داشتم
عاشق هم شده بودیم
شب و روز همدیگه شده بودیم
من یک هفته قبل از آشنایی با امین کنکور داده بودم،اونایی که سال ۹۰کنکور فنی حرفه ایی دادن میدونن که جوابش اواخر شهریور اومد
هم من هم امین جفتمون کنکور داده بودیم
جفتمون همش میترسیدیم از هم جدا بشیم
تا اینکه جواب اومد
من یه دانشگاه دولتی تو یکی از شهرای شمال کشور
خیلی حالم گرفت
به امین زنگ زدم
فهمیدم اونم ناراحته
قرار شد اسم دانشگاه و شهرش رو واسه هم اس ام اس کنیم
من:دانشگاه دولتی شمال کشور
امین:دانشگاه غیرانتفاعی همون شهر
اولش هنگ کردم
بعدش بغض کردم
داشتم دیوونه میشدم زنگ زدم،هر دو داشتیم از خوشحالی گریه میکردیم
دانشگاه رفتن همانا،شروع زندگی عاشقانه من و امین همان
منم بخاطر امین خوابگاه نرفتم و باهم یه خونه مجردی گرفتیم
نزدیک دوسال باهم بودیم
تو قسمت بعد میگم که جدایی از امین چه بلاهایی سر من آورد و اشتباه من چی بود
ادامه دارد…
(میدونم یه سری ها فش میدن،یه سری هم شاید استقبال کنن،ولی نظراتتون رو میخونم)

نوشته: anTkhZelM

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها