داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سمانه خانوم در اختیار امیر

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه.
قضیه ما از اونجا شروع شد که از طرف همسایه واحد بغلی به عروسی داداشش دعوت شدیم . تو عروسی چون زیاد با اقوام اونا آشنا نبودیم من و همسرم سمانه تنها برا خودمون نشسته بودیم که یه آقا به اسم امیر و خانومش به اسم عاطفه که بعد از آشنایی اسمشونو رو گفتن از من درخواست فندک کرد که منم به شوخی گفتم بعد مشروب سیگار میچسبه اونم گفت والله ما اینجا تنهاییم کسی رو نمیشناسیم خانومم دوست خواهر داماده و … بعد گفت تو ماشین یکم مشروب دارم بیا بریم باهم بزنیم منم پایه گفتم بریم و خانوماهم کنار هم گذاشتیم تا رفتیم و برگشتیم خانوما هم حسابی دوست شده بودن و شماره هم گرفته بودن گویا عاطفه خانوم امیر آرایشگر بود و با خانومم قرار آرایش چیز گذاشته بودن. تا اینکه چند روز بعد خانومم از آرایشگاه عاطفه زن امیر برگشته بود گفت رفتم پیشش هرکاری کردم برا ابرو و بند صورتم پول نگرفته. حتما یکشب دعوتشون کنیم جبران شه منم قبول کردم و دعوت کردیمو اونام قبول کردن و اومدن و این شد که رفت او اومد خانوادگی شروع شد . چند بار مارو دعوت کردن وهمچنیین ما هم چند بار اونا رو و هر بار راحت تر از قبل میشدن خانومامون … عاطفه زن امیر تو خونشون معمولا با شلوار و تیشرت بود و خانوم منم معمولا با پیراهن و شلوار تا جایی که عاطفه با شلوارک بلند و خانوم منم با تیشرت و شلوار . تو این رفتو آمدا بود که عاطفه زن امیر خیلی با من شوخی میکرد یه جاهایی هم شوخی شوخی مثلا میگفت امشب رفتید خونه سمانه رو باید اصلاح بدنی کنی یا مثلا از این حرفا. که سمانه هیکل خوبی داره البته خودش قدش از سمانه 5 سانتی حدودا بلند تر بود بخاطر همین لاغر تر نسبت به سمانه میزد … خلاصه شوخی های عاطفه بامن دیگه زیاد شده بود تا جایی که مثلا میگفت روزایی که می خواید بیاد اینجا آقا مهدی سمانرو کاریش نکن که جون داشته باشه اینجا کمکم کنه از بس شبا بیدار نگهش میداری میاد اینجا خوابش میاد و می خندید.امیرم سر به سر سمانه زیاد میذاشت طبق معمول یشب دعوت بودیم و سمانه هم حدودا ساعت 2 ظهر رفت که سرشو هم پیش عاطفه رنگ کنه .امیر شوهر عاطفه هم از صبح میرفت سر کار عصر حدودا 7 میومد منم همون حدود قرار شد برم خونشون تا اینکه رفتم در زدم و درو باز کردن چی میدیدم سمانه موی سرشو هایلایت زده بود خیلی جذاب شده بود این به کنار دیدم یه شلوارک کوتاه پوشیده خیلی تعجب کردم گفتم امیر برگشته گفت نبابا نترس جلو امیر اینجوری که نمیچرخم یه نفس راحت کشیدم و رفتم تو که دیدم عاطفه خانوم که تیپش از سمانه بدتره گفتم چه خبره اینجا امشب همه آزادی دادید عاطفه خندید و گفت آقا مهدی تو که ضرر نمیکنی برا خودت حسابی دید میزنی . منم خندیدم . گفتم پس امیرکو گفتن تو راهه تا یه ساعت دیگه میرسه. منم رفتم شلوارکی از شلوارک های امیر پوشیدمو نشستم بعد گفتم سمانه شلوارکتو به نظرت عوض نمیکنی گفت چشم که عاطفه گفت آقا مهدی اگه ناراحتی منم عوض کنم به کنایه منم گفتم این چه حرفیه گفت پس چرا به سمانه میگی منم گفتم خودتون میدونید جلو امیر زشت نباشه که عاطفه گفت امیر اصلا براش مهم نیست ولی من خودم یه جوریم شد هم دلم میخواست عاطفه رو دید بزنم هم دلم نمی‌خواست سمانه رو امیر دید بزنه که دیگه به خودم قبولوندم که مشکلی نداره. ولی هر بار که سمانه رد میشد نگاهش میکردم حس میکردم پوستشم سفیدتر شده اصلا احساس میکردم خیلی جیگر تر شده و چون یکم گوشتی تر نسبت به عاطفه بود خیلی دلبری میکرد . تا اینکه امیر اومدو سلام احوال پرسی کرد و با دیدن سمانه و عاطفه اصلا جا نخورد و
هیچی انگار عادی بود. بعد از اینکه یه ساعتی نشستیم با سمانه شوخی رو شروع کرد گفت عاطفه سمانه رو هم آوردی رو دین خودت و خندیدن هردوتاشون سمانه هم یکم خجالت میکشید و سرخ میشد و سعی میکرد زیاد حرف نزنه امیر گفت بیایید قبل شام یه چند پیک بزنیم منم قبول کردم و خانوما هم قبول کردن امیر یه پیک اولو خورد و گفت من امشب نمیتونم زیاد زیاد بخورم معده درد دارم شما بخورید حالا برا من و سمانه سنگین میریخت برا خودش خیلی کم چند پیک خوردیمو خانوما بلند شدن شام رو ردیف کنن که عاطفه منو همش برای کمک صدا میزد و خودشو میمالوند به من منم که بدم نمیومد هیچ نمیگفتم شامو خوردیم که امیر شامم خیلی کم خورد . و بعد شام گفت من برم تو اتاقم یه زنگ بزنم سمانه هم رفت توالت که عاطفه اروم در گوشم گفت آقا مهدی خوشگلم منم گفتم خیلی گفت دوست داری گفتم چرا نه یه لبخند ریز زد و گفت امشب یه درخواستی ازت دارم گفتم جون بخواه یهو گفت بیا امشب هممون آزاد باشیم هرکی هرچی دوس داشت منم که تو دلم داشت قند آب میشد فک میکردم برای منو خودش میگه که یهو گفت خیلی دوست دارم امیرو با یه زن دیگه ببینم منم خشکم زد موندم چی بگم گفتم گفتم اخه سمانه قبول نمیکنه گفت تو قبول کن من با توام سمانه هم با امیر منم گفتم من مشکلی ندارم سمانه باید قبول کنه که فکر نمیکنم. یهو سمانه اومد بیرون و عاطفه صداش کرد و گفت سمانه امشب از اقا مهدی اجازتو گرفتم که امشب زن امیر بشیا. من خواستم بگم کی این حرفو زدم یهو سمانه گفت اقا مهدی اجازه بده و بگه من حرفی ندارم البته یکم با خجالت از من منم گفتم اخه و عاطفه گفت اخه نداره نکنه از من خوشت نمیاد منم گفتم نه راحت باشیم که یهو امیرم اومد بیرون و گفت ببخشید با همکارم زیاد حرف زدم رفت رو کناپه نشست عاطفه هم که کنار من بود به سمانه اشاره داد که بشین کنار امیر سمانه جان سمانه هم آروم رفت کنار امیر امیرم انگار آماده بود با دست زد رو رونهای سفیدو گوشتی سمانه و گفت شلوارک عاطفه رو پوشیدی نمیگی من چقدر با این خاطره دارم و خندید عاطفه هم برای حمایت از من گفت امشب اقا مهدیم با این شلوارکا خاطره کسب میکنه و منم خندیدم بعد عاطفه گفت امیر امشب سمانه قول داده زن تو بشه بجای من منم پیش اقا مهدیم امیرم گفت چه خوب من که از خدامه سمانه خانوم امشب و زن من بشه یعد عاطفه گفت سمانه امشب باید یه حال حسابی به کیر امیر بدیااا سمانه هم همش قرمز میشد منم باورم نمیشد که این سمانس اینقدر رام شده و حرفی نمیزنه اصلا خیلی تعجب داشت که یهو عاطفه گفت نترس توام بهت خوش میگذره نمیزارم دست خالی بری بیرون منم یه لبخند زدمو گفتم میدونم گفت خیلی دوست دارم امیرو با یه زن دیگه ببینم ‌‌.بعد عاطفه برا این که جو عوض شه شروع کرد از من لب گرفتن و امیرم از سمانه بعد من زیر چشمی نگاه میکردم که دیدم تیشرت سمانه رو امیر دراورد و چشام به یه سوتین جدید و سکسی افتاد امیر گفت اینم که سوتین عاطفس امشب مثل اینکه قراره تمام کمال جای عاطفه باشیا من پیش خودم داشتم فکر میکردم ایا سمانه عمدی سوتین عاطفرو پوشیده که دیدم امیر بلند شد و کیرشو درآورد گفت بخور خانومی. بعدم داد دهن سمانه سمانه هم بدونه مکث شروع کرد کیر امیر که حسابی بزرگ شد متوجه شدم کیرش طولش از کیر من یزره بزرگتره و قطرشم همینطور از مال من یکم کلفت تره بعد امیر پاهای سمانرو داد بالا که شلوارکو دراره که بازم صحنه عجیبی دیدم سمانه اصلا شرت پاش نبود وچنان شیو کرده بود که اصلا اینقد سفید ندیده بودمش بعد امیر گفت عاطفه راست میگفتی عجب کسو کونی داره این زن مهدی عاطفه گفت امشب زن خودته امیر من اصلا گیج شده بودم مگه عاطفه قبلا سمانه رو لخت دیده بود ! امیر گفت سمانه داگی وایسا سمانه هم سریع داگی شد و امیرم یک راست زبون انداخت لای کسو کون سمانه و با دستاش لای کون سمانرو باز کرده بود که انگشت شصتشم افتاده بود تو سوراخ کون سمانه سمانه نالهاش بلند شد یهو امیر دیدم بلند شدو کیرشو مالوند رو سوراخ کون سمانه من گفتم عاطفه امیر داره چیکار میکنه سمانه تا حالا از کون نداده سمانه گفت نگران نباش عزیزم خودم آمادش کردم یهو من دیگه فهمیدم سمانه امروز زودتر اومده بوده با عاطفه چه خبر بوده که یهو سمانه خودش به سمانه گفت سمانه ترو خدا به امیر بگو اولاش یکم آروم بکنه من بار اولمه عاطفه خندیدو گفت سمانه جان تو دیگه امروز حسابی خودم آب بندیت کردم از چی میترسی امیرم که کارشو بلده سمانه قرمز شد یهو امیر گفت عاطفه بدو ژلرو بیار این سمانه خیلی تنگه معلومه عاطفه هم سریع ژله رو آورد داد امیر امیرم حسابی مالید بکیرش و کیرشو آروم گذاشت رو سوراخ کون سمانه که سمانه دیگه نتونست خودشو کنترل کنه یه داد کشید امیر گفت سمانه جون مگه خودت نگفته بودی دوس دارم امیر کونمو جر بده پس خوب وایسا کارت دارم من دیگه کلا سکوت کرده بودمو نگاه میکردم عطفه هم میخندیدو کیرمو میمالید و گفت عزیزم از منظره لذت ببر حیف این کون نیست درضمن سمانه خودش کاملا راضیه و دیدم امیر تا نصفه کیرشو کرده تو کون سمانه سمانه هم همش میگفت وای عاطفه کونم جر خورد امیرم بی توجه داشت سعی میکرد کون سمانرو باز کنه که داشت موفق میشد سمانه هم از داد به ناله های انجمن کیر تو کس صداش تعقیر کرد وای چی میدیدم امیر داشت کون سمانرو محکم میکرد عاطفه هم کیر منو میمالیدو میگفت نگران نباش منم برات جبران میکنم فعلا لذت ببر منم یکم آروم شدم گفتم منم به خدمت عاطفه میرسم بعد امیر سمانرو برگردوند و گفت پاتو واکن کستم بگام عاطفه گفت سمانه ببینم تو زود تر آب امرو میاری یا من امیرم کرد تو کس سمانه و هی از کس سمانه تعریف میکرد چه کس خوبی داری سمانه به این سفیدی عاطفه گفت خودم پاکسازی پوست براش کردم یه هفتس دارم کسو کونشو پاکسازی میکنم ها امیرم داشت وحشیانه فقط کس سمانرو میگایید میکشید بیرون و میکرد توش سمانه کاملا سوراخش باز شده بود و دیگه خودش میگفت امیر منو هم مثل عاطفه جر بده من امشب زن توام امیرم بیشتر حشیری میشد کس سمانه پر از آب بودو صدای شلاپ شلوپ کس سمانه همجارو پر کرده بود دیدم سمانه نالهاش زیاد شدو ارضاع شد عاطفه گفت آقا مهدی ببین زنت چه حالی میبره امیرم همینطور محکم داشت میکرد که یهو گفت داره آبم میاد قرصاتو خوردی بریزم توش سمانه هم گفت آره بریز توش همشو امیرم کل آبشو خالی کرد تو کس سمانه من پیش خودم گفتم همه از برنامه امشب خبر داشتن جز من که امیر گفت بریم اتاق خواب عاطفه توام پاشو به امیر یه حالی بده سمانه هم سریع شرتشو درآورد و گفت اقا مهدی بریم تو اتاق خواب همه رفتیم اتاق خواب امیر سمانه رو بغل کرد و برد انداخت رو تخت منو عاطفه هم رفتیم که عاطفه پاهاشو داد بالا و گفت آقا مهدی تلافی امیر رو سر من درار من که از دیدن سکس امیر و سمانه دیگه داشتم ارضا میشدم با چندتا تلمبه آبم اومد و ریختم تو کس عاطفه اونشب امیر تا صبح سه بار سمانه رو از کون و کس کرد تا صبح سمانه هم هر بار که امیر میکردش ارضا میشد اون شب هیچ وقت فراموشم نمیشه پیشاپیش از غلط املایی هایم پوزش میطلبم

نوشته: آقا مهدی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها