داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

امیر و هیرسا (۱)

امیر_«کی اینکارو باهات کرده؟»
هیرسا_«نمیدونم چی شد هیچی یادم نمیاد»
امیر_«هرکی هرچی بهت تعارف کرد باید بخوری؟تو ابمیوه ات دارو ریختن چیز خورت کردن»
هیرسا_«چی میگی…»
هیرسا حسابی گیج و منگ بود کنارش رو تخت نشستم و نگاهم ناخوداگاه به بدن برهنه اش افتاد که پر بود از اثار کبودی و رد سیلی…
یه خشم عجیبی کل وجودمو گرفت
امیر_«میرم دنبال اون حرومزاده ای که باهات اینکارو کرده حقشو میزارم کف دستش»
هیرسا_«از کجا میخوای پیداش کنی مگه دیدی کی بود؟»
امیر_«نه تا درو وا کردم در رفت ولی پیداش میکنم…»
اومدم پاشم که هیرسا محکم بازومو گرفت
«نمیتونی پیداش کنی ولش کن…
راستی از کجا فهمیدی اینجام کل مهمونی حواست به من بود مگه نه!!!؟ اگه به جرم استاکری ازت شکایت کنم حالت جا میاد.!؛؟»
با تعجب بهش زل زدم«عوض تشکرته همین الان نجاتت دادم!!!»
هیرسا رو تخت ولو شده بود و نفس نفس میزد با صدای ضعیفی بهم گفت «حالا هر چی …بیا کمکم کن…»
چشمم افتاد بین پاها و لباس زیرش که مایع سفیدی ازش بیرون زده بود معلومه با قرص محرک جنسی ای چیزی مواد خورش کردن…
تماشای هیرسا تو اون وضعیت برام لذت بخش بود اما تمام تلاشمو کردم که احساسمو سرکوب کنم چون هوش و حواسش سرجاش نبود و بخودم این اجازه رو نمیدادم تو این شرایطش باهاش کاری کنم
هیرسا«برام یه دختر جور کن دیگه نمیتونم خودمو نگه دارم»
نفس عمیقی کشیدم و گفتم «از کجا برات دختر بیارم اینجا فقط منم»
موقع حرف زدن باهام صداش میلرزید و وسوسه ام میکرد با خودم بشدت درگیر بودم که چیزی که تو سرمه و رو به زبون نیارم
امیر_«نمیتونم برات دختر جور کنم خودت با کیرت ور برو من میرم بیرون تا کارت تموم شه و بعد برگردیم خوابگاهمون»بسختی بهش گفتم و پاشدم برم که بازومو کشیدو گفت«امیر خواهش میکنم کمکم کن دیگه بیشتر ازین نمیتونم تحمل کنم»
_«میخوای چیکار کنم!؟»

نزاشت حرفمو تموم کنم منو کشید سمت خودش و بوسید ازین حرکت یهوییش جا خوردم اما دیدم حیفه این فرصت از دست بره صورتشو تو دو تا دستم گرفتم و منم شروع کردم به بوسیدنش
لباشو از هم وا کرد تا نفس بکشه زبونمو بردم تو دهنش یه اه عمیقی کشید که تنم لرزید و بیشتر حشری شدم
شروع کردم به مکیدن و گاز زدن گردنش که معترضانه گفت«امیر اهای لعنتی نکن درد داره!!!»
معلومه دارو خیلی قوی بوده چون هیرسا همچنان داره بغل و نوازشم میکنه
دستاشو مهار کردم و بهش گفتم«دیگه هیچ کاری باهات نمیکنم مگر اینکه بگی واقعا میخوای!! حوصله ندارم فردا بگی تو حال خودم نبودم و سواستفاده کردی!!!»
نمی خواستم تمومش کنیم اما هیرسا باید به خودش بیاد و بفهمه داریم چیکار میکنیم
همیشه به بودن باهاش فک میکردم اما نه اینطوری نه وقتی موادخورش کردن و تو حال طبیعی خودش نیست
هیرسا_«هممم…نمیدونم…»
بدنش داغه داغ بود و اونقد با دیدنش حال میکردم که یادم رفت برم دنبال اونیکه مواد خورش کرده بود
دیگه نمیدونستم باید حال طرفو بگیرم یا ازش تشکر کنم که هیرسا رو و به این روز انداخته…
امیر_«اگه بخوای باهات ور میرم…اما اگه بگی نه همینجا تمومش میکنم و ازین مهمونی کوفتی میزنیم بیرون…»
هیرسا_«فقط انجامش بده زود باش…»
نزاشتم جمله شو تموم کنه خم شدم روش و شروع کردم به بوسیدنش مچ دستاشو گرفتم و بالاسرش قفلشون کردم
سینه عضلانیش و لمس کردم و با نوک سینه هاش که سفت شده بودن حسابی ور رفتم
حس کردم تنش زیر دستم لرزید داغه داغ بود
بدنش به خوبی به تماسمون جواب میداد اگه نمیخواست اگه این رابطه زوری بود تو این حس و حال نبود
اگه فردا بعد تموم شدن این قضیه شر کرد و انگ تجاوز بهم زد چی!؟تو این یه سال مگه نشناختیش ندیدی چقدر مودیه؟!
هیرسا صراحتا بهم گفته بود که گی نیست و حتی ازین ماجرا بدش میاد
از وقتی تو دانشکده همو دیدیم و هم اتاقی شدیم بدجور به دلم نشسته بود و باهم خوب کنار میومدیم اما از وقتی قضیه گی بودن منو فهمید فاصله گرفت تا اینکه امشب تو این مهمونی تولد همکلاسیمون دوباره همو دیدیم
نکنه این مشتاق بودنش بخاطر تاثیر موادیه که بهش خوروندن باید همین الان تمومش کنم
اصلا هر چه بادا باد دیگه برام مهم نیست بعدش چی میشه فقط الان میخوام تو چنگم داشته باشمش
«چرا وایسادی…زود باش بزار راحت شم…»
دستمو گرفت و گذاشت وسط پاش کیرشو از رو لباس زیرش لمس کردم داغ و سفت بود معلوم بود کامل تحریک شده
شورتشو دراوردم کیرشو گرفتم تو دستم یکمی سایزش از من کوچیکتر بود اما بازم از اندازه نرمال بزرگتر بود با دستم کیرشو میمالیدم و بالا پایین میکردم
وقتی با کیرش ور میرفتم با ناخوناش محکم به بدنم چنگ میزد طوریکه دردم اومد اما این درد حشری ترم میکرد اخرش دستشو برد لباس زیرمو کشید پایین و کیرم و گرفت دستش و اونم با من شروع کرد به ور رفتن
هیچ میفهمی داری چطور وحشیم میکنی صبح قراره با کون پاره ازین اتاق بری بیرون …
هیرسا_«تو جیب شلوارم کاندوم هست برش دار و بزن بهم…»
امیر«کاندوم تو برام کوچیکه مال خودمو برمیدارم…»
هیرسا_«چی…تورو نمیگم یه کاندوم بزن رو کیرم…»
امیر_« این فکر و خیال و که منو بزنی زیرت از سر بیرون کن من تو رابطه هام با پسرا همیشه تاپ بودم»
کاندوم و پوشیدمو هیرسا رو به پشت برگردوندم
«امیر فکرشم نکن بشم زیر خواب تو بزار برم ولم کن…»
میخواست از زیرم در بره که با زانوهام پاهاش و از هم جدا کردم و از پشت افتادم روش تا نتونه فرار کنه
دستم و بردم لای پاهاش سوراخ کونشو با نوک انگشتم لمس کردم میخواستم ببینم اون حرومزاده که چیزخورش کرده وقتی هیرسا بیهوش بوده کاری کرده یا نه…
اینطور بنظر نمیومد انگار وقت کافی نداشته و به موقع سر رسیدم…
انگشتامو لیس زدم و دوباره بردم لای پاش با سوراخش ور میرفتم سوراخ کونش اونقد تنگ بود که فک نمیکنم حتی یه انگشتمم میرفت توش چه برسه به این کیر کلفت…اگه میزدم توش حتما صدمه میدید واسه همین سعی کردم جلوی حسمو بگیرم و فقط با انگشت باهاش ور برم…
تا حالا با کسی نبودم که اولین بارش باشه با چند نفری قبلا خوابیدم و کونشون گذاشتم اما اونا باتجربه بودن و سوراخ گشاد…اما حالا نمیدونم باید با هیرسا چیکار کنم…
نمیخوام بهش اسیب بزنم از طرفی نمیتونمم ازش بگذرم همین امشب نزدیک بود یه حرومزاده ای سیب مو دهن بزنه باید قبل ازینکه کسی دست بهش بزنه خودم تصاحبش کنم…
یکی ازانگشتامو اروم بردم تو سوراخ کونش هیچی نشده داد و فریادش بلند شد
«یکم ریلکس باش شل کن …»
خم شدم روش و پشت گردنشو بوسیدم میخواستم ارومش کنم دستمو بردم لای موهاش و کشیدمش سمت خودم تا بهم نگاه کنه اما صورتشو ازم برگردوند با یه دست محکم به لپاش چنگ زدمو بوسیدمش با اون یکی دستمم با سوراخ کونش ور میرفتمو انگشتمو تا ته کردم تو و میچرخوندمش بلکه فرجی شه و این سوراخ تنگ یه راهی به ما بده…
محکم همو میبوسیدیم لباش نرم تر و دلپذیر تر از چیزی بود که فک میکردم با اینکه درد میکشید جواب بوسه هامو به خوبی داد و با زبون گرمش توی دهنم میگشت الان وقتش بود که انگشت دومیه هم بره اون تو
بوسه مونو قطع کرد و با ناله گفت«امیر…دارم از درد میمیرم بکششش بیرونننن…»

ادامه…

نوشته: Hirsae75

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها