داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

پای سوم رسول

رسول از بچه های جنوب بود . وقتی با مارال دوست شد همه پشمامون ریخت . خود من یکی دوبار به وحید گقتم بابا این رسول چی داره که مارال باهاش دوست شده ؟ وحید نگاهی بهم کرد و بدون اینکه بهم جواب بده اول به افق خیره شد. گفتم وحید جوابمو بده خوب چرا لال مونی گرفتی ؟ گفت خوب چمیدونم لیلاجون . حتما باهاش مهربونه یا درکش میکنه . چمیدونم والا . مارال از اون دخترای کلاس بالای دانشگاه بود .لاغر و قد بلند و از یه خونواده پولدار . از اون لاکچریای به قول آقام طاغوتی . هر چی تنش بود مارک بود و با توجه به اروپا رفتنای همیشگیش چیز زیاد عجیبی نبود . بابام واسه تولدم وقتی با وام برام گوشی آیفون گرفت انگار کره مریخ رو به نامم زده ولی خانم وقتی باباش یه بی ام دبلیو سری 3 براش خرید لب ورچید و تا دو هفته خونه نرفت . دلش مازراتی میخواست. البته خونه نرفتنش هم لاکچری بود . یه آپارتمان شخصی داشت تو الهیه که اونجا اقامت گزید . من پارسال که قهر کردم رفتم خونه خالم, ساعت 9 نشده شوهرخالم زنگ زد به بابام که بیا این پتیاره رو ببر .
رسول یه پسر خیلی ساده و معمولی بود با چهره آفتاب سوخته و موهای خیلی کوتاه که همونم وز بود . لبای زمخت که وقتی حرف میزد یا میخندید دندوناش که همشون از هم فاصله زیادی داشت معلوم میشد . در حالت عادی چندان دلچسب نبود وقتی حرف میزد بدتر میشد . صدای نکرش رو میشنیدی دلت میخواست گوشاتو ببری که دیگه صداشو نشنوی و وقتی میخندید و دندوناش معلوم میشد میخواستی گوشاتو که بریدی , بچسبونی رو چشمات که نبینیش . ولی خوب اینقد آدم محترمی بود که نگو . چشم و دل پاک و کم حرف . تا ازش چیزی نمیپرسیدی حرف نمیزد .منو بقیه دخترای کلاس از همون روز اول ازش خوشمون نیومد ولی وقتی دیدیم چقدر مودب و سربه زیره دیدمون بهش عوض شد . نمیدونم والا شایدم همین اخلاقش دل مارال رو برده . البته میدونستیم که عمر این دوستی زیاد طولانی نیست ولی خوب بودن با مارال آرزوی خیلی از پسرای دانشگاه بود چه برسه به کلاس خودمون .
یه روز که با پریسا دوست صمیمیم تو بوفه دانشگاه نشسته بودیم ازش پرسیدم پریسا تو که با مارال رابطت خوبه و بعضی وقتا باهاش بیرون میری چیزی از رسول بهت گفته یا نه ؟ پریسا گفت چرا حرف میزنه ولی خیلی کم . ظاهرا رابطشون اونجور نیست که . بعضی وقتا همو میبینن بیرون و فوری سوار ماشین مارال میشن میرن . گفتم به نظرت مشکوک نیست ؟گفت نه . مشکوک چی ؟ هرچند کل زندگی مارال همینه . یهو میاد یهو میره .هیچوقت نیست . بعضی وقتا از خودم میپرسم اصلا مارال واسه چی درس میخونه . گذشت و گذشت تا اینکه رسول و مارال دیگه باهم نمیپریدن و پریسا یه روز امد گفت لیلا میخوام با رسول دوست شم . چشام گرد شد . گفتم چی میگی دیوونه شدی . تو که از این تیپ پسرا خوشت نمیاد . گفت نه آخه یه چیزی دیدم اون روز که اگه حدسم درست باشه مارال هم به همون خاطر باهاش دوست شده . گفتم چی . گفت سر کلاس بودیم شلوار پارچه ای سفید نازکی پاش بود از کنارش که رد شدم نگام رفت سمت کیرش . نمیدونم شق بود یا نه ولی اگه شق هم باشه بازم بزرگ بود حالا فکر کن اگه شق نباشه چه هیولاییه . پریسا اوپن بود و خیلی راحت سکس داشت مثل من نبود از ترس بابام جرات نداشته باشم با یه پسر تو یه جای خلوت باشم و نهایتش یکی دوتا لب اونم هفته ای یبار تو ماشین وحید . پریسا با رسول دوست شد و یکی دوهفته ای گذشت که پریسا یه روز امد گفت لیلا دارم با رسول میریم خونه دوستش, مکان کرده برامون . چشام گرد شد اصلا نمیتونستم حرف بزنم که پریسا یه ویشگون از رونم گرفت و چشمکی زد و گفت نگران نباش موبه مو برات تعریف میکنم و رفت .
فرداش که پریسا رو دیدم به حدی چهرش نورانی و براق شده و دائم میخندید که کفت میبرید . حتی منی که سابقه ای تو سکس نداشتم قشنگ فهمیدم چه روز خوبی داشته دیروز و قشنگ بهش حال داده . بعد کلاس تنها که شدیم رفتیم یه گوشه دانشگاه خلوت کردیم و پریسا شروع کرد تعریف کردن :
لیلا جون از چی بگم برات . پسر به این ماهی خدا خلق نکرده . مودب خوش برخورد خوش اخلاق . یعنی دلت میخواست 24 ساعت کنارش بشینی و به حرفاش گوش بدی . هردومون میدونستیم چی میخوایم ولی تا من راه ندادم دریغ از یه نگاه به اندامم . از عمد زیر مانتوم بلوز دامن پوشیده بودم و بلوزم یقه باز بود و شیار ممه هام معلوم بود و رفتیم تو هم ساپورتمو درآوردم پاهای سفیدمو ببینه ولی حتی یه نگاه . اینقد احترام میزاشت که نگو . بعد که حسابی ازم پذیرایی کرد با یه لبخند روبروم نشست . نمیدونی اون قیافه معمولی سیاه سوخته و دندونای فاصله دارش چقد خوشگل بود .اینقد جذاب بود که خودبخود شل شده بودم . طاقت نیاوردم رفتم سمتش و روی پاهاش نشستم . با حرارت لبامو گذاشتم رو لباش . برعکس تصورم لباش خیلی خوب بود و خوشمزه هم بود مخصوصا اینکه لباش درشت بود و حس خوبی میداد خوردنش . دهنش هم بوی گل میداد . اولین بار بود یه پسر دهنش بوی بد نمیده لیلا جون . بدنش هم بوی بد نمیداد اصلا نه بوی عرقی نه زیربغل نه پا دلم میخواست منم بلیسمش ولی روم نشد میگفت ببین چه جنده ایه . خلاصه اینکه تو بغل هم کم کم لخت شدیم و به لباس زیر که رسیدیم رسول بلندم کرد بردم تو اتاق . خونه دانشجویی بود و تخت نداشت رو زمین تشک انداخته بود و منو آروم گذاشت رو زمین .جرات نداشتم دست ببرم سمت شورتش ولی حجم کیرشو روی پاهام حس میکردم . چگالی بخصوصی داشت کیرش . (من که با حرارت به حرفای پریسا گوش میدادم دیگه کم کم داغ شدم و حس کردم که لای پاهام مرطوب شده . چشمای پریسا هم که داشت حین صحبت برق میزد بیشتر حشریم میکرد) .اینبار نوبت من بود که رسولو برگردونم و من باهاش حال کنم . رو شکمش نشستم و سوتینمو درآوردم . جرات نداشتم رو کیرش بشینم لیلا اینقد حشری شده بودم میترسیدم کونم به کیرش بخوره ارضا شم . تا حالا اونجور تحریک نشده بودم . همونجور که رسول خوابیده بود دستاشو گذاشت رو ممه هام و منم برگشتم عقب دستامو گذاشتم رو رونش که دستم خورد به یه میله نسبتا نرم . یکم که برگشتم دیدم کیرش از لای شورتش افتاده بیرون روی رونش . کامل شق نبود ولی تا وسط رونش میومد . سیاه و بزرگ و صاف و یکدست . لیلا تپش قلبی گرفتم که تاحالا تجربش نکرده بودم . بی اختیار گرفتم دستم . خواستم یه وری برگردم سمت کیرش که با پا زدم تو صورتش . بنده خدا خیلی دردش امد ولی چیزی نگفت و هی میگفت چیزی نیست . بدبختی سیاه سوخته هم هست کبود شه معلوم نمیشه که . هرجور بود بالاخره به کیرش رسیدم . لیلا خواستم ساک بزنم فقط کله کیرش با بدبختی رفت تو دهنم . جا نمیشد که . (آستینشو زد بالا گفت ببین لیلا از مچ دستم کلفت تر بود و شاید 20 سانت میشد . نه بلندتر بود . کسم از مرطوبی گذشت . قشنگ همه شورتمو خیس کرده بودم با تعریفای پریسا) ببین لیلا جون سرتو درد نیارم وقتی رسیدیم اونجایی که بذاره توم نفسم بنداومد .انگار از وسط داشتم نصف میشدم . داشتم آتیش میگرفتم . ولی تاحالا همچین سکسی با هیچکی نداشتم . بگو چرا مارال ول نمیکرد رسولو . بهترین سکس عمرمو داشتم با رسول . از همه لحاظ خوب بود . (پریسا رفته بود تو حس و داشت با حرارت از با رسول بودنش با آب و تاب تعریف میکرد )

دهنم از تعریفای پریسا از رابطه دیروزش با رسول خشک شده بود . چشام خمار و تنم داغ . پریسا همچنان مشغول تعریف سکس و حرفای بعد سکس تو بغل همدیگه و بقیه چیزا بود منم تو هپروت خودم . یهو لیلا زد رو شونم گفت چته دختر حالت خوب نیست ؟ رنگت پریده ها . نگاش کردم . گیج بودم هنوز . این حجم از حشریت تو من سابقه نداشت . فکر کن تصورش کردم اگه واقعیش بود میمردم که . پریسا یبار بهم گفت با یه پسری دوست بوده که پریسا میشده اولین دوست دخترش و اولین سکسشم با پریسا بوده . بعد پریسا با خنده میگفت پسره یه بار بهم گفت خدا رو شکر اگه کس کردن یکم بیشتر حال میداد آدم حین کردنش میمرد . پاشدم رفتم سرویس بهداشتی پریسا هم امد دنبالم . خودمو به روشویی رسوندم و آب سردو باز کردم و صورتمو باهاش شستم . حس میکردم آب سرد با برخورد به صورتم جیییسسسسسسسسسسسسس صدا میده مثل اب که میزنی به قابلمه داغ . پریسا هم نگران گفت چته دختر چیزی شد ؟ گفتم پریسا خفم کردی انگار من داشتم به رسول میدادم . یهو زد زیر خنده گفت خدا بگم چیکارت کنه دختر خوب مگه مجبوری ؟ تو هم یه حالی به اون وحید مادرمرده بده از بی کسی همیشه خدا چشماش تو کس و کون دخترای دیگس . سرمو بلند کردم و نگاش کردم . پریسا انگار تازه فهمیده بود چی گفته با یه خنده مصنوعی گفت شوخی کردم بابا اصلا منظورم اون نبود بیشتر منظورم به تو بود . سرمو انداختم پایین و فقط به بلایی که میخواستم سر وحید بیارم فکر میکردم . مرتیکه حیز چشم چرون .

نویسنده : کیرمرد(dickerman)

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها