داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

ازدواج با دختر آس فامیل و سکس

نمیدونم چه تعداد از شماهایی که الان دارید این داستان رو میخونید ، بیکار هستید و روزگارتونه مثل چند سال قبل منه ، یه زمانی نه چندان دور منم مثل شماها بودم ، کار درست و حسابی نداشتم ، در نتیجه پول هم نداشتم و در نهایت سکس هم نداشتم ، اما خدا خواست و کمک کرد و توی آزمون استخدامی قبول شدم و رفتم سرکار . اونم توی یه شرکت دولتی که واقعا حقوقش برا من عالیه !
الان دو سال هست که شاغلم و تازه تونستم یه رهن خونه جمع کنم و در نهایت عید امسال هم بالاخره ازدواج کردم، خاطره ای هم که میخوام واستون تعریف کنم ، مربوط به سه ماه قبله ، و هدفم از نوشتن این داستان ،امیدواری دادن به شما عزیزایی هست که فکر میکنید زندگی واستون طلسم شده ، مخصوصا بچه هایی که از طبقه معمولی جامعه هستن . و فکر میکنن نمیشه ازدواج کرد.
بریم سر اصل مطلب ، توی فامیل ها وآشناهایی ما دخترهای زیادی بودن که خیلی هاشون زشت بودن ، و خیلی ها هم معمولی، ولی یکیشون بود که خیلی خوشگل تر از بقیه بود ، بیست سال سن داشت و چشم هاش و بینیش واقعا زیبا بود ، در عین حال خیلی هم کم آرایش میکرد و اهل لاس زدن با پسرها هم نبود ؛ اما با این حال خیلی سکسی بود به طوری که تمام جوونای فامیل مثل من یه جورایی با چهره اش و هیکلش حال میکردن ، و تو نخش بودن ، دقیقا اینو من زمانی متوجه شدم ، که یه بار توی عروسی یکی از اقوام توی حیاط تالار داشتیم با پسرعموها و پسرعمه ها در مورد استقلال و پرسپولیس کل کل میکردیم که مهدیه از کنارمون رد شد ، همه چشماشون به مهدیه خیره شد و بعد از چند ثانیه سکوت معناداری حکمفرماشد ، یکی از پسر عمه هام که از بقیه ریلکس تر بود گفت ؛
عجب آسیه ، من جای شما بودم و همسن تون بودم میگرفتمش، همین مسائله منو به فکر فرو برد ، و گفتم کاش می شد بگیرمش ، اما خوب توی اون جمع من بی پول تر از بقیه بودم ، یکی جوشکار بود و یکی راننده تاکسی و من هم حسابی حس حقارت میکردم ،نکته جالب بود این بود که اون به هیچ کدوم از ما محل نمیذاشت ، منم با اینکه خیلی کم میدیدمش ، اما هر وقت باهاش برخورد داشتم ، ناخواسته کیرم راست میکرد و بعدشم به یادش یه جلق حسابی میزدم ، بعد از این ماجرا پسر عموم رفت خواستگاریش و من حس حقارت رو بیشتر تجربه کردم و با خودم می گفتم کاش منم میرفتم دنبال یه کاری تا الان میتونستم زن بگیرم ، اما با این حال پسرعموم هم جواب رد شنید ، یه مدت گذشت تا اینکه کارم جور شد و با خودم گفتم که دیگه باید بالاخره زن بگیرم و در نهایت چه کسی بهتر از ، دختری که یه عمر تو کفش بودم ، تنها ترسم این بود که منم مثل پسرعموم جواب رد بشنوم اما با این حال دل زدم دریا و با خانواده رفتیم خواستگاری و همه چیز خوب پیشرفت و عروسی کردیم و بعدشم اومدیم سر خونه وزندگیمون .
اولین سکسمون یه رابطه پر استرس شب زفاف بود و قبل از اون هم توی دوران نامزدیمون من تهران بودم ، اونم شهر خودمون و همش تلفنی با هم ارتباط داشتیم ، تا یک هفته بعد از عروسی هم که به تهران اومدیم تمام تیر و طایفه همراهمون از شهرستان اومده بودن تهران و عملا هیچ کاری نمیتونستیم بکنیم ، خلاصه روز اولی که توی خونه خودمون تنها شدیم ، و همه رفتن یه پنج شنبه گرم خرداد ماه بود ، منم اون روز کارم ساعت 12 ونیم تموم شده بود و تو کونم عروسی بود که بالاخره میتونم زنمو بکنم ، توی راه بازگشت از سرکار همش به سکس با مهدیه فکرمیکردم ، تا اینکه بالاخره رسیدم دم در خونه و زنگ زدم ، رفتم تو دیدم ، مهدیه یه لباس سکسی سفید رنگ و یه ساپورت تنگ تنشه ، سر سفره نهار ازش چش برنمیداشتم ، کیرم مثل سنگ شده بود ، بعد نهار رفتم سر تخت دراز کشیدم ، به این امید که خانم هم بیاد پهلوم بخوابه ، بعد اینکه ظرفا رو شست ، دیدم وارد اتاق خواب شد ،تا اومد نشست سر تخت سریع دستشو کشیدم و خوابوندمش روی تخت ، لباو گونه هاشو بوس میکردم و از روی شلوار کسشو میمالیدم ، کیرم رو هم از روی شلوار چنان به کونش چسبونده بودم که کاملا داشتم لذت میبردم ، بعد یه دیقه دست کشیدن بین پاهاش ، رفتم و روش دراز کشیدم و سینه هاشو با دستام گرفتم ، حسابی ساکت بود و فقط به هم نگاه مکردیم ، دیدن چهره زیباش و صدای نفس زدناش حشریم میکرد ، کم کم پیرهن خودم و لباس مهدیه رو درآوردم و شروع کردم به خوردن ممه هاش ، رفتم سراغ شلوارش و دست کردم تو شلوارش و با کس و کونش بازی کردم بعدش کیرمو دروردم ، و خواستم بذارم دهنش ؛ که قبول نکرد ، منم بالافاصله شلوار خودمو و خودشو کندم و با یه کم تف ، کیرمو کردم تو کسش ، در حالیکه روش دراز کشیده بودم ، سینه هاشو با بدنم حس میکردم ، چشایی مشکی و بادومیش طوری با آدم حرف میزد که من متوجه لذتش میشدم ، یه چهار پنج دیقه تو کسش تلمبه زدم ، اونم با دستاش پشتم رو سفت گرفته بود ، منم تند تند می بوسیدمش که صداش درومد ، منم شدت کار و بیشتر کردمو و با انگشتام کونش رو هم لمس میکردم ، بعد حدود بیست دقیقه آبم اومد و همش رو ریختم تو کسش ؛ و وقتی ازش جدا شدم ، پشتشو کرد به من ، بذنش کاملا لخت بود منم سینه هاشو سفت چسبیده بودم و تمام بدنم به بدن سفیدش مماس بود ، خلاصه تا ده دیقه بعد سکس تو بغل هم بودیم، و با موهاش بازی میکردم ،بعد چند دقیقه گفت » بسه دیگه ولم کن تا لباسمونو بپوشیم ، اینو گفت و رفت توی حموم ، منم دنبالش رفتم توی حموم ، که بتونم خودمو بشورم ،که دوباره راست کردم ، توی هوم چسبوندمش به دیوار و کیرمو چسبوندم به کونش ، اونم بدون هیچ مقاومتی راضی شد ، به پشت کف حموم خوابوندمشو و دراز کشیدم روش ، کیرمو کردم تو کس تنگش ، اینبار لذت قبل رو نمیداد ولی با این حال آبم هم نمیومد ، بالاخره بعد بیست دقیقه جست و خیز انزال شدم و اندازه ده قطره آبم رو توش ریختم ، خلاصه اینکه دختر آس و خوشگل فامیل زن من شد و حال کردنش به من رسید و حسرتش به بقیه جوونای جلقی فامیل ، الانم از این زندگی خیلی راضی هستم و خدا نصیب همتون کنه ، ازدواج با سوژه جلق خیلی خوبه

نوشته: ؟

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها