…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
سلام آرتین هستم و توی این داستان می‌خوام در ادامه داستان های قبلی خاطره ای از رابطمون توی مدرسه رو بنویسم …
تقریبا یک ماهی میشد که من با پرویز رابطه داشتم که پرویز پدرزنش فوت کرد و مجبور شدن از مدرسه مرخصی بگیره و واسه یه هفته بره شیراز چون زنش شیرازی بود از شانسش هم این اتفاق چهارشنبه شب افتاد که پرویز طفلی کیرشو واسه فرداش سیقل داده بود که تو تلفن که حرف زدیم خیلی عصبانی بود همش به پدرزنش فهش میداد . تا یک هفته همدیگرو ندیدیم و همش تو تلفن باهم حرف میدیم که همش قربون صدقم می‌رفت و می‌گفت که نمیتونه صبر کنه و گاهی انقد انقدر تو تلفن حشری میشد که صداش می‌لرزید خلاصه یه هفته گذشت و بعد از شب هفت اومدن تهران جمعه شب رسیدن تهران و تا دوشنبه هم تو مدرسه ما کلاس نداشت همش اصرار میکرد که بیاد و منو ببینه که من همش بهونه میاوردم که نمیشه و این حرفا و موقعیت ندارم . راستش میخواستم بیشتر دیوونش کنم با هر مصیبتی بالاخره دوشنبه شد و تو کلاس بودیم که پرویز اومد تو برپا گفتیم و بهش تسلیت گفتیم و این مزخرفات که گفت بشینید چشمش که بهم افتاد یجوری شد انگار رنگش پرید که سریع خودشو جمع کرد و گفت که کتاب هامون رو باز کنیم تا درس بده به هر زحمتی بود درسش رو داد و گفت هرکس مشکلی داره بپرسه که چند نفر پرسیدن و چشمش همش تو من بود و با نگاهش التماس میکرد که برم جلو … پا شدم و رفتم پشت میز و کتاب رو گذاشتم جلوش که سریع بالافاصله دستشو آورد عقب و کونمو محکم فشار داد یه جوری که کم مونده بود همه بفهمن ولی هیشکی حواسش نبود منم الکی یه چیزایی می‌پرسیدم که خودکار رو گرفت و بالای دفتر نوشت برو بشین و اجازه بگیر و برو دستشویی . رفتم نشستم و بعد کمی اجازه گرفتم که گفت مگه نگفتم اجازه نگیرید وسط کلاس که گفتم آقا ببخشید ظروریه که گفت پاشو برو زود بیا ولی دفعه آخرت باشه . که رفتم کمی منتظر موندم که دیدم خودش هم اومد تقریبا یه ربع به زنگ مونده بود کسی هم تا سرویس نبود از محل شستن دست به حیاط پنجره کوچیکی بود و حیاط معلوم بود که وارد سرویس شد تا وارد شد بغلم کرد و از زمین برم داشت و گردنمو طوری میخورد که گفتم توروخدا پرویز جاش میمونه که گفت پرویز فدات بشه ده روزه مردم و زنده شدم طوله سگ … همینجور که با ولع گردن و صورتمو میخورد پامو زدم به کیرش که یه آهی کشید و گذاشتتم زمین و برم گردوند و صفت از پشت بغلم کرد و محکم کیرشو خم میشد و از رو شلوار به کونم میمالید و آه و اوخخخش بلند شد یکم که مالوند با صدای زنگ به خودش اومد و گفت مادرتو سگ بگاد کمالی کمالی ناظممون بود بعد سریع خودشو جمع کرد و خم شد و یه بوس محکم از وسط کونم از رو شلوار کرد و گفت زنگ آخر که خورد پشت مدرسه منتظرم بیا اونجا خودم می‌برمت و سریع رفت بیرون و برگشت به بوس هم از لبام کرد که گفتم توروخدا دل بکن برو که رفت بعد از کمی منم سر و صورتمو شستم و رفتم بیرون .
زنگ بعدی هم تموم شد و رفتم بیرون و رفتم پشت مدرسه که دیدم تو ماشین خوابش برده شیشه رو زدم و بیدار شد و درو باز کرد و نشستم که به محض نشستنم شروع کرد به بوسم کردن وخوردنم و با شهوت و حرص دستمو گرفت و محکم فشار داد رو کیرش که حسابی راست شده بود و گفت بمالش که از شق درد مردم ده روزه . منم گرفتمش و گفتم از اینجا بریم یکی میبینه بدبخت میشیم که ماشینو روشن کرد و راه افتادیم تو راه همش کیرش دستم بود و میمالیدم از رو شلوار و اونم همش با یه دست رونا و کونم رو میمالید یکم که رفتیم رفت سمت خارج شهر و یه جای خلوت وایساد و صندلیشو کشید عقب و کاپشن و بلوزمو سریع کند که گفتم چیکار می‌کنی یکی میبینه که گفت نترس کوچولوی من کسی نمی‌بینه درآر که اگه امروز نخورمت میمیرم بعد گفت شلوارتو هو دربیار که با یکمی ناز درآوردم و موند شورتم که گفت اونو درنیار کفشامو هم درآوردم و گرفت بغلش و از رو دنده ردم کرد و گذاشت بغلش روی کیرش با دستاش محکم سینه هامو چنگ میزد و میمالید که گاهی جیغ میزدم که می‌گفت جوووووون جیغ بزن که دان واسه این عشوه هات به ذره شده بود و محکم چنگ میزد و لباشو هم چسبونده بود گردنم و میخورد با کیرش هم از رو شلوار هی به کونم میمالید که کیرشو احساس میکردم محکم سینه هامو فشار میداد و می‌گفت اینا مال کیه ؟؟ تا حالا انقد حشری ندیده بودمش بعدش برم گردند و به صورت روبرو نشوند بغلش و شروع کرد خوردن ممه هام با یه ولعی میخورد که انگار هیچوقت نمی‌خواد سیر شه با دستاش هم محکم کونمو فشار میداد حدود ده دقیقه ای سینه هامو خورد که باز برم گردوند و نشوندتم رو کیرش و باز شروع کرد خوردن گردنم خواستم شیطنت کنم و دیوونه ترش کنم که شروع کردم به آه آه کردن و خودم کونمو میمالیدم به کیرش که شوکه شد و دادش به هوا می‌رفت همینطور که میمالیدم دیدم هوارش بیشتر شد و محکم تر فشارم میداد که چند تا داد بلند کشید و فهمیدم آبش اومده که یه آب داغ رو از روی شورتم احساس کردم که اونم نفس نفس زنان کم کم آروم شد چند دقیقه همینجوری موندیم که بعدبرم داشت و گذاشتتم صندلی شاگرد که دیدم کل جلوی شلوارش خیسه خیسه لباس هامو پوشیدم و زیپشو کشیدم و کیرشو گرفتم دستم و یکم مالیدمش و بعد حرکت کردیم و تا خونمون تو دستم بود میمالیدم …
رابطه من و پرویز تا یکسال ادامه داشت که بعد از تقریبا یک سال بابام قضیه رو فهمید و این ماجرا به بدترین و افتضاح ترین شکل ممکن تموم شد و منم یه مدرسه دیگه ثبت نام کرد و بعد از اون چند بار پرویز رو سر کوچمون دیدم که بهش محل نذاشتم و اونم فک کنم از ترسش چیزی نگفت .
دیگه نمیخوام وارد حاشیه بشم .
خیلی ممنونم که تا اینجا همراهیم کردید و امیدوارم که از این چند تا داستان من لذت برده باشید .
مواظب خودتون و بچه هاتون باشید 🌹🙏
نوشته: Artin.bbbb87