داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

ماه عسلی که برای من طعم زهر داشت (۱)

مریم اون گوشی رو بردار یه زنگ بزن بگو حرکت کردیم . ولی خداییش خوب پیچوندیمشون خخخخ .
والا به خدا می خواستن پاشن بیان ماه عسل مارو هم خراب کنن .
خودشون از بس گشادن پا نمیشن برن مسافرت .
خانومی زنگ بزن الان این ننه ما سر صبح میاد برامون سرشیر بیاره می بینه جواب نمیدیم نگران میشه .
مریم گوشی رو برداشت و شماره موبایل مادر شوهرشو گرفت .
مریم : سلام مادر جون . چطوری خوبید . صبح بخیر . چه خبرا . دیدم امروز سر شیر نیاوردید گفتم زنگ بزنم ببینم چیشده دیگه یادی از ما نمی کنید و با حاجی تنها تنها صبحونه رو میزنید بر بدن .
شوخی کردم زنگ زدم بگم من و طاها در اومدیم تو راهیم .
راه کجا ؟ راه ماه عسل دیگه .
همیشه تو صداش یه شیطنت خاصی داشت . همیشه انرژی مثبت و البته یکمم کرمو بود .
طاها: بده من گوشی رو ببینم وروجک خانوم .
سلام ننه . چاکرتم که .
مامان من تو رو خدا سفرمون رو زهرمارمون نکن دیگ . می خواستیم اولین سفر عمرمون رو دوتایی با هم بریم .
ایشالله بذار بیام یه مرخصی بگیرم با آقاجون و هلیا و هلما میریم شمال . نوکر تک تکون هم هستم .
مریم : بعد این همه رو کجا می خوای جا بدی ؟
طاها : شما کاریت نباشه . نهایتن میندازمت تو صندوق فسقل خان .
مریم : عه اینجوریه اصلنشم من نمیام .
طاها : مامان جان میبینی شانس هم نداری یه عروس فسقلی نق نقو البته مهربون و دوست داشتنی نصیبت شده . خب دیگه ننه کاری باری ؟
عاشقم که . آی لاو یو ننه فور اور . فعلا . به آقاجون سلام برسون .
مریم : که من فسقلی ام آره . بذار یه فسقلی نشونت بدم . شما فسقلیتون حوس یه کارایی رو میکنه دیگه . اون موقع معلوم میشه کی فسقلیه
طاها با خنده گفت : آااای فسقلی چیه دسته تبره ها . با همین باد نزنمت تلمبه نزنم که پنچر میشی . خخخخ

مریم : بسه بسه . لوووس . حواست به رانندگیت باشه . اولین سفرمون رو سفر آخرتمون نکنی .
چای میل دارید حضرت دسته تبر ؟
کلا خوبه ۱۴ سانتی ۲۰ تا بودی کله رو میزدی میگفتی من عمو جانی ام .
طاها : جووون عمو جانی دوس داری
مریم : بیشوووووور . اصلا قهرم .
طاها دستشو انداخت لپ مریمو کشید و با یه لحن آروم گفت : فرشته من کیه ؟ خوشگل من کیه ؟
مریم : تعارف نکن خر من کیه ؟ باش خر شدم بازم .
طاها : حالا بخند .
مریم آروم یه لبخند زد . و یه لیوان چای برا طاها ریخت .
بعد از اینکه طاها چاییش رو خورد مریم سی دی آهنگای بیکلامی که طاها با پیانو زده بود رو توی ضبط گذاشت . شالش رو برداشت و رو به طاها گفت : آقایی اجازه هست ؟
طاها : بله که هست این بغل مخصوص شماس . بفرمایید نازگل خانوم
مریم سرش رو گذاشت رو پای طاها و طاها همینطور که حرکت میکرد با موهای مریم بازی میکرد .
ساعتای ۱۱ بود که مریم با صدای : آقا بزن کنار از خواب بیدار شد .
سریع شالش رو درست کرد و سیخ نشست .
مامور راهنمایی رانندگی نزدیک ماشین اومد .
طاها: جانم سرکار مشکلی پیش اومده ؟
مامور : سلام عزیز . بله . شما نمی دونید تو جاده کل سرنشینا باید کمر بند ایمنیشون رو ببندن ؟
مریم با حالت اضطراب گفت : آ آخه جناب سروان ما صبح حرکت کردیم خسته بودم خوابم برد .
تو رو خدا جریمه نکنید .
مامور : نسبتتون با آقا چیه ؟
مریم : شوهرم هستن جناب سروان . داریم میریم ماه عسل .می تونم زنگ بزنم با پدر مادرم صحبت کنید .
مامور : لازم نیست . چون سفر اولتونه می تونید برید ولی لطفا رعایت کنید سفر خوبی داشته باشید .
طاها : قربون شما جناب سروان . شما هم موفق و موید باشید . یا علی. روز خوش .
حوالی ظهربود رسیدیم تهران .
مریم که اولین بارش بود تهران می اومد کلی ذوق داشت .
وقتی تهران شدیم کلی خورد تو پرش بیچاره . برگشت گفت : اه تهران تهران که میکنن همینه . به خدا شلوغیه و ترافیک هیچی نداره .
طاها داره خانوم جان منتها الان وقت نداریم بریم تهران گردی سریع بندازیم تو جاده شمال که بریم و برسیم .
بیا بشین پشت فرمون خسته شدم توله .
مریم : اولا که توله عمته . دوما آقایی تولوخدا تو این تلافیک از دل کوشولوی مهلبونت میاد یه جوجو بشینه پشت فرمون ؟
طاها : والا من اینجا جوجو نمی بینم یه مرغ بالغ میبینم . قود قودا تورو به خدا .
مریم : اصلنشم دیگه جوجه نمیشم برات .
طاها : خب رفتیم اونجا منم میگردم یه جوجه پیدا میکنم آخ جوووون .
به اول جاده هراز رسیده بودیم و همچنان بحث های من و مریم تمومی نداشت . هعی اون سر به سر من میذاشت هعی من سر به سر اون .
همینطور به مسیر ادامه دادیم تا رسیدیم به روستاهای نزدیک شمال . البته خب من تو راه خوابیدم و استراحت کردیم که طول کشید واقعا . چون دیگه نای رانندگی نداشتم و مریم گفتی آقایی خطرناکه بهتره یکم بخوابی .
شب شده بود و به نسبتا مسیر و جاده ها تاریک بود . یه نسیم ملایم که سوز خاصی داشت از گوشه پنجره که موقع سیگار کشیدن باز کردم داخل ماشین می اومد .
مریم سریع پتو رو برداشت از عقب ماشین و رفت زیر پتو : می میری حالا اون سیگارتو توی ماشین روشن نکنی ؟
باز دوباره همون قر زدنای همیشگیش بود . نزدیک یه روستا که شدیم زدم کنار از یه آقای مسن آدرس پرسیدم . گفت :
آخه پسر جان این ساعت شب کیو دیدی بزنه به جاده تو این تاریکی . تنها هم که نیستی . امشبر بیا منزل ما مهمان باش یه نانی بخور یه آبی به سر و روت بزن . شب و بمان . فردا برو تا دریا .
با کلی تعارف و اینا دیدم نه تعارفش شاه عبدالعظیمی نیست . بعد از یکم بگو مگو با مریم که مخالف بود رفتیم سمت خونه مرد روستایی .
بعد از اینکه یه آبی دست و صورت زدم و یه نیمرو پنیر که البته تا حالا هم نخورده بودیم برامون درست کرد و خوردیم یه اتاق بهمون دادن که دقیقا طبقه بالا بود . مثل اینکه اتاق پسرشون بود که چند شبی رفته بوده تهران برای کار .
رفتیم بالا به محض اینکه رسیدیم مریم پردهارو کشید و لباساش رو در آورد و فقط یه شورت و سوتین تنش موند .
مریم : آخیش خسته شدم از لباسام از صبحه تنمه . قبل تهران انقدر گرم بود فکر کنم زیر سینه هام پخته
طاها : کو بذار ببینم
مریم : شیطون نشیا . قول ؟
طاها : بابا حالا یه جفت ممس دیگه بکن ببینم چیشدی ‌
دست انداخت و بند سوتین زرشکیش رو باز کرد و دوتا ممه گرد و سفت نوک بالا با نوک صورتی ااومد بیرون . اولین بارم نبود که سینه هاشو میدیدم ولی لعنتی همیشه برام تازگی داشت .
سینه اش رو دادم بالا و گفتم باید از نزدیک ببینم . سرمو بردم نزدیک سینش یه کم خیلی جزئی قرمز شده بود آروم زبونمو کشیدم روش که یهو حس کردم شل شد داشت وا میرفت
یه بوس از رو نوکش کردم . رو سینه اش خیلی حساس بود و رفتم بالا برا لباش .
سرش پایین بود گفتم چته ؟ گفت خیلی نامردی قول دادی شیطون نشی . گفتم مگه بده ؟ تو که وا رفتی بلاچه . سرشو آورد بالا و لبامون تو هم قفل شد .
دستمو آروم بردم سمت سینش همیشه میگفت خدا خفت کنه آخرش هم راستیه رو بزرگتر از چپیه میکنی بابا مگه چپیه با راستیه مزش فرق داره ؟
سرمو بردم پایین سینه سمت چپشو گرفتم تو دهنم . نوک سینه اش رو که بین اون سینه سفید گرد خودنمایی میکرد کشیدم بین لبام و شروع کردم مک زدن .
صدای آه و اوهش در اومده بود .
نوک سینشو از دهنم درآوردم و با زبونم گردشی حاله دور نوک سینش رو خوردم .
کم کم با بوسه های ریزی که میزدم داشتم میرفتم پایین . به نافش که رسیدم با زبونم یکم بازیش دادم که یهو یه آااااههههه بلند ممتد کشید و گفت : آقایی تو رو خدا میشه بری پایین تر
قبل از اینکه زبونمو ببرم سمت کصش دستمو بردم به سمت پایین و قلمبگی کصشو گرفتم تو دستم . خیس خالی بود بچم .
لبمو گذاشتم روی رون کشیده پاش و شروع کردم به بوسیدن . همینطور میومدم بالا به سمت شورت زرشکی که خیس شده بود و رنگش به تیرگی میزد
لبه شورتشو کشیدم کنار و زبونم رو بردم سمت کصش که یهو چنان آه کشید که گفتم الانه که ارضا بشه .
یهو با صدای ضربه در انگار کل آبروم تو یک ثانیه رفت .
خودمون رو جمع و جور کردم و رفتم در رو باز کردم . صاحبخونه بود که اومده بود مثل اینکه با من کار داشته .
ببخشید اگر طولانی شد ادامش رو سعی میکنم هرچه زودتر بذارم . محاله ممکنه حدس بزنید قراره تو بخش بعدی داستان چه اتفاقی بیفته .
این داستان کاملا تخیلیه و هیچ پیشینه حقیقی نداره . >

ادامه…

نوشته: عبدی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها