داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

مهرداد و زنم

سلام من بیژن هستم و میخوام گاییده شدن زنمو براتون بگم از زنم بگم اسمش ساراست صورت مظلومی داره هیکل ظریفی داریه ولی باسنش خوبه سایز ممه اش هفتاد و خیلی به خودش میرسه سارا ۳۸ سالشه و منم ۴۰ و اصلا بچه نداشتیم و دوست هم نداریم

من همیشه دوست داشتم زنمو جلوم بگان همیشه این فانتزی تو سرم بود ولی روم نمیشد به سارا بگم ما تو یک ساختمون زندگی میکنیم که چهارتا جوون ۱۷ ۱۸ ساله داره که یکی از اونا اسمش مهرداد بود مهرداد پسر خوش هیکلی بود زنه من خیلی زیبا بود برا همین خیلی بهش نگاه میکردن و منم حال میکردم زنم شلوارای تنگ میپوشید و منم تشویقش میکردم مهرداد بیشتر از رفیقاش چشم چرونی زنمو میکرد و منو سارا از این موضوع با خبر بودیم
یبار سارا به من معترض شد که مهرداد خیلی منو نگاه میکنه تو که میدونی حداقل چپ چپ نگاهش کن گفتم سارا خودت خیلی کسی چی کار کنم که خندید گفت نمیدونم چرا تو با بقیه مردا فرق داری
گفتم بده ازادت گذاشتم
یک شب باهم خوابیده بودیم که گفتم سارا گفت جانم بهش گفتم تو دوست نداری یکم سکسمونو تغیر بدیم گفت چرا درست ارضا نمیکنمت؟ گفتم نه عزیزم منظورم اینکه یکیو اضافه کنیم با تعجب نگاهم کرد گفت یعنی چی؟
گفتم یعنی یک نفر سوم باهامون سکس کنه سارا گفت میفهمی چی میگی گفتم اره اون شب جر بحثمون شد و یک هفته باهم حرف نزدیم که خوده سارا اومد که باهم اشتی کنیم هم حرف بزنیم بهم گفت بیژن
یعنی یکی منو لخت ببینه ناراحت نمیشی گفتم نه فقط سکسه و نشستم کلی بهش توضیح دادن درباره این کار
بعد هم اومدیم رو کار سارا دستشو دور کیرم حلقه کرد گفت فکر کن دارم کیره یه مرده دیگرو دستم میگرم که کیرم به سرعت شق شد سارا که تعجب کرده بود منو خوابوند نشست رو کیرم گفت دارم الا از کسم بهش میدم و انقدر منو با حرفاش تحریک کرد یه ابم پاشید و جهش داشت سارا گفت نمیدونستم انقدر دوست داری
یکم باهم حرف زدیم دربارشو به مهرداد یکم اعتماد کردیم چون هم مودب بود هم میدیدمش هوای همه رو داره به همسایه ها کمک میکنه و سارا هم مهرداد میشناخت تقریبا
مهرداد همسایه بغلی بود و سارا با مامانش دوست بود نقشه کشیدیم که سارا به مهرداد نخ بده ولی سارا خیلی استرس داشت مامان باباش خونه نبودن و من گفتم سارا الا موقعیتش جوره سارا یه ارایش کرد یه چادر نازک پوشید زیرش یه تاپ که بازو ها سینه هاش پیدا بود
زیرشم یه ساپورت پوشیده بود وای من از شدت شوق تو خودم نمیگنجیدم
سارا رفت در خونه رو زد من از چشمی در نگاه میکردم
مهرداد دیدم که دست پاشو گم کرده سارا به بهونه گرفتن چیزی رفت بود دم خونشون مهرداد به زنم نگاه میکردو زنم عشوه براش میومد من کیرم مثل سنگ شده بود
بعد چند دیقه در بست اومد گفتم چی شد گفت الا میاد اینجا بهش گفتم بیاد برام سر گازو بگیره زیرشو تمیز کنم سارا قلبش مثل چی میزد بعد چند دیقه مهرداد اومد تو زنم چادرشو برداشته بود و مهرداد تا منپ دید اصلا شوکه شد بچه انگار ضد حال بخوره نشستو گفتیم براش چایی بیاریم زنم سینه هاش پیدا بود مدام برای مهرداد عشوه میومد مهرداد که یخش اب شده بود گفت گازو بلند کنیم؟ که زنم رفت دستشو گرفت گفت بله بیا مهرداد که هم شوکه شده بودو هم کیرش از رو شلوار معلوم بود و سارا که قرمز شده بود ولی نقشه رو از قبل چیده بودیم
سارا بردش تو اشپز خونه و وایساد جلو لبشو گذاشت رو لبش بعد چند ثانیه مهرداد رو کار اومدو شروع کرد مالیدن زنم زنم کیرشو از شلوار گرفتو بردش تو اتاق منم پست سرشون رفتم تو
قبل سکس باهاش هماهنگ کرذیم که باید راز یاشه مگرنه دیگه خبری نیست مهرداد ذوق زده قبول کرد زنم لبساشو در اورد ست صورتی زد بودمهرداد زنمو خوابوند از پاها انگشت پاهاش شروع کرد به لیس زدن
من که ابم سر کیرم بود مهرداد شرت سارا رو در اورد زبونشو انداخت رو کس سفیدش شرو ع کرد خوردن زنم حشری شده بودو منم تصمیم گرفتم برم رو کار زنم داگی شد من شروع کردم به خوردنش اون شرت مهرداد کشید پایین بعد داگی شد کیر مهرداد بزرگ بود از خوردن با ولع اون خوشم اومده بود اون انگار بیشتر من حشری بود مشتاق
سارا برگشت خوابید مهرداد کیرشو کرد تو کس زنم من کمار تخت وایساده بودمو زنم با دستش کیرمو گرفته بود
و بدنش داغ شده بود مهرداد جفت ممه هاشو گرفته بود تند تند تلمبه میزد زنم اه نالش رفته بود بالا داشت ارضا میشد که کشید بیرون من داشتم لذت میبردم شروع کرد چند دیقه خوردن کس زنم زنم حسابی حشری کرده بودو پاهاشو بسته بود

که بعد چند دیقه پاشد کیر مثل سنگشو دوبار کشید رو کس سارا کرد توش زنم تف کرد کف دستشو برام جق میزد حال کردنشو میدیدم روحم ارضا میشد زنمو در اختیار داشت نشوندش تا براش ساک بزنه بعد چند ثانیه ابشو خالی کرد روش بعدم ابه من اومد و از اونجا سکس ما اغاز شد

نوشته: بی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها