داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

کس دادن زنم به دو تا اصفهانی

سلام خدمت همه انجمن کیر تو کس های عزیز اسم من رضا هستم 35ساله و زنم فریبا 30ساله هست و یه بدن خوب و سکسی داره که کیر هر مردی را سیخ میکنه ما حدود 4سالی میشه که ازدواج کردیم و بسیار حشری هستیم و هفته ای 3بار سکس میکنیم و تو این 4 سال چند باری هم شیطونی کردیم سکس موازی و ضربدری هم تجربه کردیم که خیلی حال داد امروز میخوام داستان شمال رفتنمون را براتون بنویسم که تو همین خرداد امسال اتفاق افتاد قبل از تعطیلی های خرداد من و فریبا تصمیم گرفتیم تا شمال خلوته بریم و استراحت و عشق و حالی بکنیم و راه افتادیم به سمت یکی از شهر های شمال و بعد از کرایه کردن ویلا و جا گیر شدن یه دوش گرفتیم و یه کم استراحت کردیم وقتی بیدار شدیم دیدم ساعت 11/30شده برای شام با فریبا رفتیم یه رستوران و غذا خوردیم و برگشتیم ویلا و تو راه برگشت من فریبا را دست مالی میکردم و حشریش کردم و اونم تو ماشین با کیر من بازی میکرد من بهش گفتم این کس چی میخواد فریبا هم با یه لحن شهوتناکی میگفت کیرتو میخواد منم گفتم این کس با یه کیر کارش حل میشه یا نه که فریبا گفت اره ولی اگه دو تا باشه که دیگه حرف نداره گفتم بزار بریم خونه ببینم چیکار میشه کرد که شرمنده این کس نشم و یه کیر خوب براش جور کنم هر چند که یه همچین کس توپی بی کیر نمیمونه و رو هوا میزننش و فریبا هم سرخوش از تعریفهای که از کسو کونش میکردم کیرم از تو شلوار در اورد شروع کرد به ساک زدن ازخوردنش معلوم بود که حشرش حسابی زده بالا و حسابی داغ کرده ساعت 1 بود که دیگه رسیدیم ویلا من ماشینو بردم داخل حیاط و در را بستم فریبا گفت پس چی شد قرارمون چرا اومدی خونه نکنه پشیمون شدی گفتم نترس بابا امشب کاری میکنم که سیر از کیر بشی اول بیا بریم لباس عوض کنیم و یه لباس راحت بپوشیم و بعد میریم بیرون دنبال یه کیر برای کست گفت چشم عزیزم و اومد داخل و لباس عوض کردیم و راه افتادیم به سمت ساحل که تا ویلا فاصله ای نداشت و هوا خوب بود یه نسیم خنک میوزید و ساحل هم خلوت بود فریبا هم یه ساق و پیراهن مردانه پوشیده بود و کنار ساحل قدم میزدیم و من هم دستم تو شورت فریبا بود و کونشو میمالیدم به راهمون ادامه میدادیم یه کمی که جلوتر رفتیم دو تا جوون را دیدیم نشستن دارن قلیون میکشن من هم دیگه دستمو از تو شرت فریبا در اوردم و از کنار اونا رد شدیم بعد دستمو انداختم دور گردن فریبا و سینه هاشو فشار دادمو گفتم این دوتا چیطور بودن پسندیدی گفت وای نه سه نفر را نمیتونم تحمل کنم کسمو داغون میکنید منم گفتم خوب کونت هم برات جر میدیم که گفت نه اصلا رو کون حساب نکن من فقط کس میدم و کیراتونو میخورم حالا چه طوری بیاریمشون تو راه که من یه فکری کردمو و گفتم خوبه به بهانه قلیون کشیدن سر صحبتو باز میکنیم ببینیم اصلا چیکاره هستند اهل حال هستند یا نه و برگشتیم سمت اون دوتا جوون تا رسیدیم بهشون سلام کردمو گفتم ببخشید من خانمم طلبه قلیون شده میشه چنتا کام از شما بگیره پسره گفت بله بفرمایید این چه حرفی اختیار دارید بفرما بشینید ما هم نشستیم و من گفتم من رضا هستم و ایشون هم فریبا جون همسرم و همه با هم دست دادیم و اونها هم خودشون را معرفی کردند یکیشون سیاوش و اون یکی هم عماد بود دو تا دوست بودن که از اصفهان اومده بودند سیاوش قلیون را گذاشت روبروی من و گفت بفرمایید که من گفتم ممنون من سیگار میکشم بی زحمت بزارید جلو فریبا جون سیاوش که معلوم بود از نوع حرف زدن من(اونجا که گفتم خانمم میخواد از شما کام بگیره و حالا هم که گفتم بزارید جلو فریبا جون)گوشی اومده بود دستش گفت چشم الان میزارم جلو فریبا خانم عزیز و قلیونو داد دستش وگفت ما لب گیر قلیون نداریم باید ببخشید من گفتم نه اشکال نداره حالا اگر در حد همین لب باشه به جای بر نمیخوره سیاوش و عماد به هم دیگه نگاه کردند قشنگ معلوم بود هنگ کردن از حرفهای من دیگه کم کم با هم صمیمی شدیم و از همه دری حرف زدیم دیدم که بچه های با حالی هستند فریبا هم با اشاره به من فهموند که اوکیه من گفتم بچه ها ویلای ما نزدیکه بیایین بریم اونجا هم یه ذغال بزاریم برای قلیون هم اینکه اونجا راحت تریم و دیگه به اونها اجازه مخالفت ندادم و شروع کردم به جمع کردن وسایل(هر چند که فکر نمیکنم مخالفتی هم داشتند)به هر حال به سمت ویلا راه افتادیم و رفتیم داخل سیاوش و عماد روی مبل نشتند و منو فریبا هم رفتیم سمت آشپزخونه تا قلیونو چاق کنیم آروم به فریبا گفتم خوب 2تا کیر شکار کردی اونم گفت اره به خدا بهش گفتم شروع کنیم گفت اره دیگه مردم از خماری و ما هم رفتیم سمت پذیرایی پیش بچه ها همین که نشستم تک پوشمو در اوردم و گفتم من که خیلی گرممه شما چی که عماد گفت نه خوبه فریبا گفت شما گرمتون بشه راحت لخت میشید من چیکار کنم منم در جوابش گفتم خوب تو هم لخت شو چرا الکی خودتو اذیت میکنی رو کردم به سیاوش و عماد گفتم اصلا شما لخت شید که فریبا جون هم خجالت نکشه و پیرهنشو در بیاره دیدم اونا هم لخت شدن(بالا تنه)من هم دو تا از دکمه های فریبا را باز کردم گفت خوبه زیاد باز نکن سردم میشه و زد زیر خنده منم گفتم هر جور راحتی و رفتم تو آشپزخانه یکم تنقلات داشتم اوردم و قلیون هم آماده کردم و نشستیم فریبا هم لم داده بود به من وکم کم خوابید روی پام و سرشو گذاشته بود روی کیرم من اروم اروم دستمو بردم سمت سینه های فریبا و میمالیدمشون اون دوتا هم کیرهاشون شق شق شده بود از دیدن این وضعیت ما که به سیاوش گفتم بی زحمت بقیه دکمه های فریبا را باز میکنی اونم گفت چشم حتما و نشست کنار فریبا و دکمه های لباشو باز کرد ولی دیگه کنار نرفت و همون جا نشت اما فقط نگاه میکرد منم بهش گفتم نمیخوای یه کمک به من بدی یکیشونو تو بمال و اشاره کردم به سینه های فریبا همینو که گفتم مثل وحشی ها حمله کرد به سینه فریبا و سوتینو داد کنار و شروع کرد به خوردن عماد هم اومد طرف دیگه فریبا و شروع کرد به مالیدن حالا من نشته بودم و فریبا هم خوابیده روی پای من ودو تا پسر جوون داشتند با سینه هاش بازی میکردن کیر من هم به شق ترین حالت ممکنش رسیده بود و سر فریبا را از روی پام بلند کردمو یه بالشت گذاشتم زیر سرشو رفتم سراغ کسش دیدم فریبا مثل مار داره میپیچه به خودش و حسابی داره حال میکنه منم شلوار و شرتشو با هم کشیدم پایین و دیدم کسش پر آبه خیسه خیس گفتم چه خبره اینجا که عماد برگشت و دید یه کس لخت جلوشه یه جون گفتو افتاد روی کس فریبا و شروع به خوردن کرد من هم رفتم کنار اون دوتا دیگه به من امون نمیدادن و مرتب جاشون را با هم عوض میکردن من هم کیر به دست فقط نگاهشون میکردمو از اینکه دارن فریبا را حال میارن کیف میکردم که عماد بلند شد و شلوارشو در آورد و کیرشو فرستاد تو دهن فریبا و سیاوش هم بلند شد شلوارشو در آورد فریبا نشت لب مبل و به عماد و سیاوش گفت جلوش بایستند و نوبتی یه کیرو میخورد و اون یکی کیرو میمالید منم از فرصت استفاده کردم و رفتم نشستم لا پای فریبا و کسشو میخوردم فریبا گفت بسه دیگه کشتین منو این کس کیر میخواد زود باشین بکنین توش سیاوش گفت چشم فریبا جون الان میکنم توش برات تا جیگرت حال بیاد منم اومدم کنار و جامو دادم به سیاوش و سیاوش پاهای فریبا را از هم باز کرد و کیرشو چند بار مالید روی کس فریبا و بعد آروم هل داد توش فریبا یه آخی گفت که همه مون را دیونه کرد حالا سیاوش داشت تو کس فریبا تلمه میزد و عماد هم داشت از فریبا لب میگرفت و گردن میخورد و فریبا هم کیرعماد را میمالید من داشتم سینه های فریبا را میخوردم و گاهی هه یه نگاه به کیری که میرفت تو کس زنم نگاه میکردم نمیدونم چرا دلم میخواست یه ساک بزنم برای همین هم رفتم سراغ کیر عماد و شروع کردم خوردن کیر عماد و حسابی کیر شو آماده کردم برای کردن کس زنم سیاوش از کردن دست کشید و به عماد گفت من الان آبم میاد بیا حالا تو بکن تا من بعد دوباره میرم روی کار منم کیر عماد و از تو دهنم در اوردم و آزادش کردم برای کس فریبا جون عماد هم همون جور که خوابیده بود به فریبا گفت بیا بشین رو کیرم فریبا هم هم اطاعت امر کرد و نشت روی کیر عماد و بالا پایین میکرد خودشو منم رفتم پیش سیاوش و کیرشو که هنوز از آب کس زنم خیس بود میخوردم فریبا دیگه خسته شد و به عماد گفت من دیگه اینجوری نمیتونم پاهام خسته شد و از روی کیر عماد اومد کنار و خوابید روی زمین عماد هم بلند شد و پاهای فریبا رو گذاشت روی شونه هاشو کیرشو فرستاد تو کسشو مشغول تلمه زدن شد و ناله های فریبا هم شروع شد دیدم سیاوش برگشت و با من به حالت 69 شد شروع کرد به ساک زدن به من که خیلی داشت حال میداد که یهو دیدم سیاوش ابش اومد خودشو تو دهن من خالی کرد من سریع کیرشو از تو دهنم در اوردم و بقیه آبش ریخت روی سر صورتم منم بهش گفتم چیکار میکنی چرا کثافط کاری میکنی سیاوش هم گفت من که گفتم نزدیک ارضا شدنم وتو هم همچین خوب ساک میزدی دیگه اینجوری شد و بی حال افتاد روی زمین من بلند شدم رفتم صورت و دهنمو شستم اومدم دیدم عماد دیگه خوابیده روی فریبا و همچنان داره کس فریبا را جر میده منم رفتم و سینه های فریبا را میمالیدم فریبا هم دیگه نا نداشت و بی حال شده بود فکر کنم چند بار ارضا شده بود و به عماد میگفت زود باش تمومش کن من دیگه خسته شدم که عماد گفت من تازه میخوام کونو سرویس کنم چی چی میگی خسته شدم که منو فریبا هم زمان مخالفت کردیمو و عماد هم دیگه گیر نداد و یه چند دقیقه دیگه کردو آبش اومد همه آبشو رو ی شکم فریبا خالی کرد حالا دیگه اون سه نفر همشون بی حال بودنو و فقط من ارضا نشده بودم گفتم پس من چی فریبا که دیگه حال حرف زدن نداشت اون دوتا هم به تخمشون نبود و ولو شده بودن روی زمین یه چند دقیقه که گذشت من نشستم لب مبلو به سیاوش گفتم بیا یه ساک بزن تا آب من بیاد اونم با اکراه قبول کرد و شروع کرد به ساک زدن دیدم عماد هم اومد کمک سیاوش و شروع کرد به جق زدن برای من سیاوش هم داشت تخمام را میخورد تا حالا همین چیزی رو تجربه نکرده بودم آبم با فشار خیلی زیاد اومد فکر کنم تا نزدیکای سقف رفت و برگشت و ریخت روی سه نفریمون و دیگه هر 4نفرمون خالی خالی شده بودیم سیاوش گفت دمتون گرم خیلی حال داد و چسبید منم گفتم دم شمام گرم خیلی پایه بودین و به ما هم حال داد و حدود یه ربع بعد لباس پوشیدنو برای فردا قرار گذاشتیم که با هم بریم بیرون و رفتن من و فریبا هم همونجوری لخت کنار هم خوابیدیم تا فردا ظهر اگر طولانی شد ببخشید امیدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: رضا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها