داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

من و دوستم و زنم

سلام خدمت دوستان عزیز این داستان که میخوام بگم کاملا واقعی فقط فقط اسماش عوض شده در واقع داستان نیست واقعیته اسم من بهزاد و اسم خانمم میترا من 31 خانم 29 خانم من یک ادم روستایی بود که به رو از پ تشخیص نمیداد ما سال 90ازدواج کردیم سال 93, رفتیم سر و خونه زندگیمون خانم با قد یک و هفتاد باسن تقریبا برجسته و بدن سبزه ولی خوش قیافه بود یک خواهر داشت از خودش خوشگلتر که در واقع من عاشق خواهرش شده بودم بدنه سفید و خوش اندام خلاصه بریم سر واقعیت نمیگم داستان خواهر ش یک شوهر داشت خیلی شهوتی بود اسمش فرشید بود منو فرشید یک روز نقشه میکشیم خانممون جلومون راحت باشه یک اهنگ میزاریم شروع به رقصیدن میکنیم که یهویی فرشید شال خانمشو در میاره منم شاله خانممو در میارم از اونجا به بعد باهم راحت میشیم دیگه ما تو اتاق میخوابیدم اونا تو پذیرایی اخر شب فرشید از دستی جوری زنشو میکرد که صدای شلب و شلوبش تو اتاق بیاد و مارو تحریک کنه البته خانمش خیلی ادمه سفتی بود به همین راحتیا بهم پا نمیداد خلاصه گذشت که چشم وا کردم دیدم زنم بغله باجناقمه ولی من سر کلاه رفته و خانمش به من پا نمیداد خانم تو بغله باجناقم کیر باجناقمو همچین میخورد انگار صدساله اینکارست درضمن اینو بگم که اصلا تا به حال مال منو نخورده خلاصه یک مدت گذاشت باجناقم هر دوروز یک بار میمومد زنمو میکرد و منم هیچی بعد از سه سال از زندگیمون بلاخره جدا شدیم از هم من چون واقعا. نتونستم طاقت بیارم چون سرم کلاه رفته بود من از همینجا بود که یا سکس ضربدری یا سکس سه نفره اشنا شدم بعد از شش ماه که از جدایمون گذشت همون خواهرش اومد پا درمیانی که وا ما دوباره باهم ازدواج کردیم البته اینو بگم که خواهرشم از شوهرش جدا شده بود و دیگه اون یک زنه مطلقه بود میخواستم بگم این اولین تجربه بم خیلی بد بود بعد از اینکه دوباره ازدواج کردیم که داستان من و دوستم و زنم از اینجا تازه شروع میشه رفتم سرکار یک همکاری اونجا داشتم به نام شهریار یک پسر بچه 19ساله و خوش قیافه تقریبان یک روز من برای خانم تولد میگیرم داخله همونجا که کار میکردم یکدفعه اون دوستم که اومد برق تو چهره خانمم دیدم یک فکری به سرم زد اینو بگم خانمم از اون زن روستای به یک ادم شهری و خوشتیب تبدیل شده بود خلاصه شبا که سکس میکردیم بهش میگفتم دوست داری الان شهریار اینجا بود تو کوست میکرد کس تو میخورد سینه ها تو میخورد اونم کسش خیس میشد. از این حرفا و اصلا بدش نمیومد و منم لذت میبردم از سکسم که جدی برای من واقعا لذت داشت بیغیرتی یا هر چی میخوان بگید شایدم مریض بودم ولی نمیدونستم باید چیکار کنم خلاصه بعد از دو سال با این حرفا موقع سکس گفتم باید عملیش کنم که دوستم بیاد زنمو بکنه زنمم که بدش نمیومد یک شب شهریار و دعوت کردم یکم مشروبم اورده بود خلاصه مشروبارو خوردیم و اخر شب شد من و شهریار بغل هم خوابیده بودیم دیدم زنم اومد پیشمون و اول شروع کردیم به مالوندش دو نفری بعد دیدم کس زنم خیس خیس شده بود دو نفری تا تونستیم کردیم اول من میخواستم بکنم تو کوسه زنم دیدم دوستم دستشو خیس کرد مالون به کس. زنم منم کردم تو کوسش وقتی ابم اومد شهریار شروع کرد به کردنه زنم منم اینقدر لذت بردم تا صبح شاید یگم ده بار ابم اومد اون تجربه اخرین تجربم بود چون دیدم زنم داره وابسته شهریار میشه و اگه روش میدادم هرشبم دوست داشت بیاد میخواستم در اخر یگم شاید این داستان زیاد شهوت برانگیز نبود که به نظر خودم اصلا نبود ولی عینه واقعیته ولی هیچ وقت تو این رابطه ها نباید دلبستگی به وجود بیاد وگرنه خراب میشه چون شهریار دید زنم داره اسمسای عاشقانه بهش میده و از این خرفا دیگه گوشیشو خاموش کرد و دیگه نیومد خانمم عصبی شده بود و این اخرین تجربه ام بود ولی اون شب خیلی برام لذت بخش بود حیف که زود تموم شد در کلا این مدل سکس خیلی خوبه به شرطی که وابستگی نداشته باشه و یک ادم مطمن باش ممنون صبر کردید از واقعیتم با تشکر

نوشته: بهزاد

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها