داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مالیدن کون ساحل تو وانت

سلام به همه انجمن کیر تو کس های عزیز
آقا داستان از اون جایی شروع میشه که من یه روز پاییزی که یه خورده هوا سرد بود ، با وانت پیکانم رفتم دنبال یه سری وسیله برای برپایی جوجه کباب نهار ظهر ، که تو راه دیدم دو تا از دخترای فامیل که برای عکس گرفتن به اون ور تپه ها رفته بودن ، توسط سگ های ولگرد اون منطقه محاصره شدن و دارن از ترس سکته میکنند .
من که این صحنه رو دیدم با این که خودم از سگ ها میترسیدم ولی چون از یکی از اون دختر ها به اسم ساحل خوشم میومد سریع خودم رو به اونا رسوندم و با قفل فرمون سگ ها رو کمی دور کردم .
دختر ها که منو دیدن کمی خودشون رو جمع کردن و اشک هاشون رو پاک کردن و شروع کردن از من تشکر کردن . منم که در پوست خود نمی گنجیدم احساس میکردم شاخ غول رو شکستم . خلاصه قضیه سکسی از این جا شروع میشه که دختر ها از من خواستند که با وانتم اونا رو از بین سگ ها دور کنم و به ویلای داییم که همه ی فامیل اون جا جمع بودیم ببرم .
اولش گفتم که تو وانت سختتونه دو نفری بشینید ولی اونا که حسابی از سگ ها ترسیده بودن اصرار کردن که نه ما با تو میایم . خلاصه ساحل هم که از من بدش نمیومد وسط و اون یکی هم که کمی تپل بود نشست بغلش . هر جور شده خودشون رو به زور جا دادن ، جوری که ساحل به دلیل چاقی بغل دستیش قشنگ نشسته بود رو دنده ی ماشین . وقتی ماشین رو روشن کردم باید کمی میومدم عقب که متوجه شدم دنده زیر پای ساحل گیر کرده . خلاصه من که از این موضوع هم خوشحال بودم هم مضطرب ، با ترس و خجالت کمی دستم رو بردم سمت دنده که دیدم ساحل سعی کرد کمی خودش رو جمع کنه ولی هر کاری کرد نتونست و من برای اولین بار به صورت کاملا اجباری در حین دنده جا کردن ماشین دستم خورد به رون پای ساحل که خیلی نرم و تپل بود و اون جا بود که شاخک سکسیم تازه بلند شد .
اولش خواستم سریع دختر ها رو ببرم ویلا ولی یه خورده که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که کمی مسیر رو دور کنم تا بیشتر با رون های ساحل بازی کنم .
تو مسیر برای یکی دو بار اول ساحل سعی کرد خودش رو جمع کنه تا موقع دنده عوض کردن دست من بهش نخوره ولی چون دید چاره ای نداره ، بی خیال شد و دیگه از ترس سگ ها و تحمیل کردن اجباری خودشون به من با این موضوع کنار اومد و من هم تا جایی که تونستم با دنده عوض کردن های با جا و بی جا رون پای ساحل رو لمس کردم . ساحل که از نیت قلبی من با خبر شده بود برای این که اون هم کمی کونش میخارید شروع کرد به سکسی کردن قضیه و بیشتر خودش رو نزدیک من کرد ، جوری که بدن ش هم با کمی پیچ خوردن ماشین چسبیده بود به من .
تو اون لحظه دیگه برای عوض کردن دنده باید کمی پاش رو میاورد بالا تا دنده خوب جا بره . وقتی دنده رو میخواستم ببرم چهار دیدم پاش رو آورد بالا منم نامردی نکردم دنده رو با کف دستم با هم کردم تو کون ساحل که دقیق افتاده بود رو دنده ی چهار .
اون جا بود که ساحل رو از این قضیه ترسوندم که اگه زیاد به دنده فشار بیاری ماشین از دنده خارج میشه و احتمال تصادف پیش میاد به همین خاطر دستم رو گذاشتم رو دنده که فشار کون ساحل این قدر دستم رو گرم کرده بود که اصن هواسم نبود دارم چی کار میکنم .
تو همین حال و هوا بودم که به بهونه ی دیر شدن اسباب نهار اونا رو بردم سمت سوپر مارکتی که داخل شهر بود و از ویلا بیست دقیقه ای رو فاصله داشت .
تو مسیر این قدر کیف و لباس هایی که تو دستشون بود زاویه ی دید بغل دستی ساحل رو کور کرده بود که اصن توجیح نبود که دست من زیر رون ساحل جا خشک کرده . کم کم داشتم روم تو روی ساحل باز میشد که از بخت بد رسیدیم به سوپر مارکت .
من که حسابی کیرم سیخ کرده بود به هر شکلی شده جوری که دخترا نفهمند از ماشین پیاده شدم . بعد از خرید سریع به ماشین برگشتم و کلی خوراکی برای دخترا خریدم که تو راه با هم بخوریم . دوباره ماشین رو روشن کردم و با دل جرئت بیشتری این دفعه دستم رو بردم سمت دنده . ساحل هم که انگار از این بازی خوشش اومده بود ، هر دفعه دست من رو باز تر میزاشت برای دستمالی خودش ، جوری که بعد از چند دقیقه دست من دیگه با پرو یی تمام همش چسبیده بود به بغل کوس ساحل و رون نرم و تپل ش .
تو مسیر برای این که دختر خاله ساحل که بغلمون نشسته بود نفهمه ، همش زیر چشمی تو آینه به هم نگاه میکردیم و به کاری که داشتیم میکردیم زیر پوستی میخندیدیم .
خلاصه مسیر بیست دقیقه ای رو در عرض یک ساعت اومدیم . آخرای مسیر دستم تا مچ تو کوس و کون ساحل بود جوری که از تکون های ساحل دختر خالش کمی بهش خورده گرفت ولی چون لباس و کیف و بقیه وسایلی که خریده بودیم رو پاشون بود ، بازم متوجه کاری که من داشتم میکردم نشد .
خلاصه بعد از رسیدن به مقصد وسیله هایی که خریده بودیم رو دادم به دختر خاله ساحل و گفتم که یه سری چیز رو یادم رفته بگیرم باید برگردم و با همین ترفند از ماشین پیاده نشدم . چون کیرم کاملا سیخ شده بود و هر کی من رو میدید میفهمید که چه خبره ، تو همین حال یه دفعه ساحل هم با پر رویی تمام گفت منم باهات میام که تنها نباشی .
دختر خاله ساحل هم که با تعجب زیاد داشت به اون نگاه میکرد چیزی نگفت و پیاده شد .
تو راه دور شدن از ویلا چند دقیقه ای رو ساکت بودیم و هیچ حرفی واسه گفتن نداشتیم . چون قبل از این اتفاق ما قبلا هیچ رابطه ی معمولی هم با هم نداشتیم چه برسه به این رابطه ی سکسی خفن.
خلاصه بمب سکوت با خنده ی من که از خوش حالی زیاد بود شکست ، ساحل دلیل خنده هام رو پرسید که من با دست کشیدم روی رون نرم و خوش فرم پاش بهش گفتم تا حالا کسی بهت گفته ، چه رون های گرم و نرمی داری ؟ اینی که گفتم انگار رومون کاملا تو روی هم باز شد و به این جا رسید که حاضره بزاره من تمام بدنش رو بمالم ولی حاضر نیست با من سکس کنه و می گفت که باکره است .
منم که تا اون زمان با هیچ دختری حتی سکس چت هم نکرده بودم ، برای اولین بار ، وقتی یه جای خلوت توی مسیر گیر آوردم شروع کردم به مالوندن ساحل .
وقتی دکمه های مانتوش رو باز کرد حسابی کیرم داشت شلوارم رو پاره میکرد . سینه هاش نسبت به یه دختری که ازدواج نکرده حسابی درشت و بزرگ بود . جوری که وقتی تو دستم گرفتمشون احساس کردم تا حالا دل نشین تر از این احساس به من دست نداده . وقتی که داشتم سینه هاش رو میمالوندم شروع کردم به باز کردن زیپ شلوارش که از این کار ممانعت کرد . خلاصه قانع ش کردم که میخوام فقط کوس و کون ش رو ببینم و بمالم و هرگز دخولی نمیکنم .
وقتی که به صورت کاملا فشرده پشت به من نشسته بود و کون تپل و سفیدش به سمت من بود به صورت نا خواسته صورتم رو چسبوندم به سوراخ کون و کس صورتیش . تازه فهمیدم که چرا مردا دوست دارن کوس و کون دختر ها رو بخورند . البته جرئت نکردم که لبم رو بزنم به سوراخ هاش ولی از گرمای وسط پاش که چسبونده بودم به صورتم کاملا حس رضایت بخشی بهم رسید . تا جایی که هم من و هم اون چند باری ارضا شدیم همدیگه رو مالیدیم تا اون جایی که دیگه جفتمون حال حرف زدن هم نداشتیم چه برسه به سکس کردن . خلاصه بقیه شو که الان وضعیت من با ساحل چه جوری رو براتون نمیگم ولی از کس و کون ساحل دلچسب تر برای یک کس ندیده نیست . خدا قسمت همتون بکنه . خداحافظ ، ایام به کام

نوشته: فلانی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها