داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

ماساژ دادن خاله نازم

سلام دوستان
امیر(مستعار) ۱۹ سالمه این اتفاقی رو که برام پیش اومده رو میخوام براتون تعریف کنم خداشاهده عین حقیقته نظراتتون رو هم برام بنویسید مهمه
داستان برمیگرده به دو ساله پیش موقعه ای که ۱۷ سالم بود
من تو بچگی خیلی عاشق خونه پدربزرگم بودم الانم هستم خیلی شبها اونجا میخوابیدم و حس خوبی داشتم
سرتون رو درد نیارم خلاصه داستان منو خاله ام شروع شد
خاله ی من ۳۹ سالشه و مجرده خاستگار داشته ولی ازدواج نکرده تا الانم با هچکی رابطه ای نداشته خدایی خوب مونده بدنش هنوز رو فرمه
خلاصه خالم چون زیاد تو گوشی میچرخید گردنش درد میگرفت بعضی اوقات بعدش چون من خوب ماساژ میدادم گفت برام بمالش خلاصه من تقریبا ماهی یکی دوبار گردنش رو براش مالش میدادم
حدودا چند وقتی گذشت خاله م بهم گفت کمرم درد میکنه اوایل نمیزاشت جایی از بدنش رو دید بزنم تا دیگه خودش تنش خاریدو بهم گفت کمرم درد میکنه من هم هروقت میرفتم پیشش میگفت برام بمالش با وازلین یا کرم مخصوص میخرید براش مالش دادم
من اصلا فکرشو نمیکردم بهش حس پیدا کنم خلاصه منم تو دوران بلوغ بددم از خود بیخود میشدم
خلاصه بگذریم بع از حدود ۱ ماه خالم گفت بیا کمرمو ماساژ بده قبلش بهش گفتم باشه یه آستین کوتاه تنت کن تا میمالمش خودمم دیگه تنم خاریده بود خلاصه اون هم آستین کوتاه سفیدیو تنش کرد منم شروع کردم تازه اینو هم بگم که خونمون خالی نبود دایی و اینا هم بودن ولی حواسشون نبود ما تو اتاق بودیم بعد از حدود ۲۰ دقیقه ماساژ دستامو تا خط باسن خاله ام میبردم تنش سیخ شده بود و هیچی ام نمیگفت میدونستم کنترلش رو از دست داده خلاصه مالش دادم بهش گفتم به پهلو بخوابه به پهلو خوابید دستامو تا روی شکمش بردم اون هم خندید گفت نکن قلقلکم میاد و از این کصشعرا من هم دو سه بار انجام دادم اون دیگه هیچی نمیگفت

بگذریم من غرق ماساژ شده بودم کیرم داشت میترکید عرقم کرده بودم ولی به روی خودم نمی آوردم داشتم شکم خالم رو که رو پهلو خوابیده بود رو ماشاژ دادم یهو دلو زدم به دریا سینشو هم گرفتمو ماساژ دادم اینو بگم که سایز سینش عالی بود خیلی خوشدست بود سوتین نبسته بود اون روز تا روغنی نشه من هم غرق شده بودم باورم نمیشد که میزاره سینشو ماساژ بدم اون که خیلی مذهبی بود نوک پستونشم سیخ شده بود تقصیری هم نداشت اون تا الان سکس نداشته خلاصه ماساز دادم حدودا ۱۵ دقیقه سینشو ماساژ دادم هیجای دیگه شو کاری نداشتم فقط ماساژ سینشو دادم اون هم لذت داشت میبرد خلاصه خبر اومد که فامیلمون فتح شده اون هم پاشد و ازم تشکر کرد و رفتن خاکسپاری قند تو دلم آب شده بود فکرشو نمیکردم سینشو بمالم بعد از چند روزی که گذشت دیگه خالم هیچوقت بهم نگفت که ماساژش بدم دیگه خودم دست بکار شدم یه وقتایی میرفتم پیشش سینه هاشو میمالوندم اون هم هیچی نمیگفت تقریبا هفته ای یکبار سینشو میگرفتم و حال میکردم ولی رفتارش باهام سرد شد دیگه مثل قبل باهام خوش برخورد نبود شوخی هم باهام نمیکرد خلاصه بعد از ۵ ماه که من همین کارارو تکرار کردم یهو پدربزرگم از دنیا رفت دیگه فکر خالم از سرم بیرون رفت تا یه مدت بعد از سه ماه که پدربزرگم فتح کرد تو تلگرام به خالم پیام دادم و احوالپرسی کردیمو از این جور حرفا یه دلو به دریا زدم وسط چت بهش گفتم خاله دوس داری با هم سکس کنیم؟؟
اون هم با لحن تندی گفت مرض بیشعور و به داییت میگم و دیگه هیچوقت اینجا نیا درجا زد بلاکم کرد
من هم ناراحت شدمو پیش خودم گفتم چرا این کارو کردم دیگه تا ۷ ماه نرفتم خونه پدربزرگم خاله م دیگه باهام حرف نمیزد بعد از چند ماهی پیان دادم و ازش عذر خواستم اونم قبول کرد باهام آشتی کرد ولی هنوز هم باهان سرده
دیگه هیچوقت از اون روز حتی نزدیکش نشدم ولی خیلی دلم میخواد بکنمش ولی نتونستم…

نوشته: امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها