سلام من مهرانم 35سالمه تو تهران متولد شدم ولی تو اصفهان بزرگ شدم تحصیلاتمو ک تموم کردم مجبور شدم کار کنم.رفتم تو ی شرکتی و مشغول کارم شدم.با این که قوانین شرکتو میدونستم از انجام هرکاری(شهوت بازی،دختر بازی،و…)پرهیز میکردم.از خودم بگم خیلی سفیدم موهام طلایه ی کیر تقریبا 25سانتی دارم و زیاد هم چشمم ناپاک نیس ک دنبال این و اون باشم بگذریم.
این جریان تقریبا مال 7سال پیشه ک من تو تابستون ی مرخصی چند هفته ای گرفتم برا استراحت و خستگی در کردن. بعد از این که با مرخصی ام موافقت شد ب فکر افتادم ک ی سفر خارجه بزنم.صبح روز بعد افتادم دنبال ویزا و از این کارا تا بالاخره ردیف شد.بالاخره رسیدم دبی و کلی روزا ی اولی رو گشتیم (البته بگم با پسر عمم بودم ک اون زبان خارجی بلد بود)خلاصه خوش گذروندیم و میگشتیمو میرفتیم بازار. ی روز ک میخاستیم بریم کنار دریا با ی فرد آشنا شدم ک اهل اهواز بود. اتاقش دقیقا ی طبقه بالای اتاق من بود دیگه باهم اشنا شدیمو کلی با هم تاب میخوردیم سه تایی. ی رو ز وقتی داشتم از از بارهتل با پسر عم میومدیم داخل اتاق دیدم ک ی مرکز ماساژ اونجا بود خلاصه دلم تاب نیورد ورفتم توش بعد پرسیدم شرایطشو. بعد شب ساعت 12اومدیم تو لابی دیدم پسر اهوازیه اونجاس رفتیم پیشش و گرم صحبت شدیم لا ب لای صحبتاش از ماساژ و خصوصیات و برنامه ها و امکانات هتل میگفت. بعد از این که پسر عمم رفت ازش پرسیدم ماساژش چجوریه؟؟؟بهم گفت ماساژ نیس ک فقط جنده خونس میرن توش وقتی زنه اومد ماساژ بده ی کمی پول بهش میدن قشنگ باهات سکس میکنه من ی باره دلم هوری ریخت ی دفعه گفت چی شد؟؟ میخای بری ؟؟گفتم میخام برم اما نمیخوام مسعود (پسر عمم)بفهمه گفت بیا تا برم راهت بندازم.
باهم رفتیم بالا برا درست کردن کارا چون زبان بلد بود خلاصه دیگه کارا رو درس کرد و رفت وقتی اومدم داخل راهنمای ام کردن ک برم تو وقتی رفتم تو میدونستم ک باید اماده بشی تا بیاد من کل لباسامو کندم و خابیدم رو تخت بعد دیدم ی خانوم چشم بادومی(چینی)خوشگل و تپل اومد تو ی دفعه ی مایعی زد و شروع کرد ب ماساژ دادن منم حال میکردم ک یه دفعه یادم اومد ک نیت من چیزی دیگس ب گفته های سینا(پسر اهوازیه)رسیدم ک میگفت اروم اروم دس بندا رو سینه ها و کسش و بمالش. منم همین کارو کردم البته خیلی میترسیدم ولی بالاخره کردم و اولش دستمو انداخت ولی بعدش ک شهوتی شد چیزی نگفت. کیرم از اون زیر داشت تختو سوراخ میکرد منم ی دفعه بلند شدم و چشماش گرد شد و معلوم بود ک ترسیده بود موهاشو گرفتم و کشیدمش پاین سمت کیرم هیچی نمیگفت و شرتمو دراوردم و کیرمو برام خورد منم کیف میکردم چون تاحالا تجربه نداشتم بعد بلند شد ماکسی ک تنش بود رو دراورد و و انداختمش رو تخت و از کسش خوردم به صورت وحشیانه ای انقد خوردم ک ارضا شد بعد کیرمو آروم آروم گذاشتم در کسش و کردم توش وای ک چ حالی میداد ی باره آه ناله و گفتن جملات چینی اش بلند شد خیلی باحال بود وقتی از کس کردمش داشت آبم میومد با دستم اشاره کردم ک داره میاد چیزی نگفت و کیرمو سفت گرفت و فهمیدم ک میخاد بریزه توش وقتی رخت توش بوسش کردم لباسامو پوشیدمو اومدم.
نوشته: مهران