داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

فداکاری برای زن عمو

سلام به همه انجمن کیر تو کس های عزيز
اسم من صابر است سنم 21 اين جريان که ميخام تعريف کنم برای 2سال پيش است من ی عمو دارم که اسمش رو نميگم خلاصه از همون اول که من يادمه عموم از دکتر و بيمارستان بدش مياد خلاصه من با زن عموم خيلی راحت بودم به هم دست ميديم و هرجا که من گير ميکردم به دادم ميرسيد خلاصه ی روز خونشون بودم که داشت با دوستش که پزشک مامايی است صحبت ميکرد که نميدونه بچه دار نشدنشون مشکله اونه يا عموم من تازه ماشين خريده بودم دو سال پيش زن عموم بهم گفت که ميای دنبالم بريم دکتر گفتم باشه ما رفتيم بدون اين که عموم بفهمه من هم رفتم داخل مطب تمام مدارکم رو روی ميز گذاشتم دکتر ی ذره با زن عموم صحبت کرد ولی آروم صحبت ميکردن که من نفهمم خلاصه رفتيم من مدارکم جا موند فرداش زن عموم بهم زنگ زد گفت خودت برو مدارکت رو بگير من نميام من رفتم تا اومدم برم منشی گفت وايسا آخرين نفر من هم ی ساعت اوجا بوم بعد رفتم دکتر گفت ميخام ی چيز بهت بگم ولی بين من و تو زن عموت بمونه گفتم باشه گفت دوست داری از جدايی زن عموت و عموت جلوگيری کنی گفتم حتما بهم گفت پس بايد ی فداکاری کنی گفتم چی گفت زن عموت و عموت زمانی که عقد بودن بچه دار شدن ولی به خاطر اين که آبروشون نره بچه رو انداختن به خاطر همينم زن عموت با هرکسی به جز گروه Aمثبت ميتونه بچه دار بشه گفتم من چه کنم گفت تو خونت Aمنفی پس ميتونی با زن عموت سکس کني و براش بچه پس بندازی از دکتر ی فرصت گرفتم که ی فکری کنم بعد از ی مدت که زن عموم اس ام اس ميداد ميگفت نميخای قبول نکن من طلاق ميگيرم دوباره شوهر ميکنم دل رو زدم به دريا به دکتره گفتم قبول دکتره زنگ زد به زن عموم.گفت قبول کرد خلاصه برا اين کارمون شرعی بشه صيقه موقت کرديم برا تايم یک روز تمام دکتره جلو زن عموم گفت هفته ديگه فلان روز محکم اين دوست ما رو بکن با لپ گل افتاده گفتم باشه روز موعود رسيد عموم سر کار بود زن عموم ساعت 3بود که بهم زنگ زد گفت عموت رفت بيا من رفتم زن عموم ی ليوان بزرگ معجون درست کرده بود خوردم و رفتيم توی اتاق خواب بهم گفت رو تخت بخواب گفتم سرپايی راحت ترم گفت ميخای بچمون ناقص به دنيا بياد خالصه لباس های ما رو درآورد خودش هم جلوم شرع کرد لخت بشه حسابی راست کرده بودم فکرشم نميکردم که ی همجين کاری ميخام بکنم خالصه لخت اومد پيش من خوابيد شرو کرد برام ساک بزنه چقدر قشنگ ساک ميزد من هم ی ذره مال او رو خوردم و شروع کردم به کردنش صداش بلند شده بود ی دستم رو سينه هاش ی دستم رو صورت و دهنش هی دستم رو ليس ميزد خلاصه آبم در حال اومدن بود که همه اش رو ريختم توی کسش وبه تلمبه زنی ادامه دادم تاکه همش رفت توش من بي حال افتادم رو تخت ی بوسم کرد گفت نجاتم دادی ممنون داشت ميرفت لباس بپوشه صداش زدم گفتم تا الان به خاطر تو بود ی بارم به خاطر من گفت به روی چشم خلاصه دوباره خوابيد بهش گفتم سگی بخواب با ی ذره مکث خوابيد کردم تو کونش چه حالی داد دوباره بعد ی ربع کردن آبم اومد اين دفه ريختم تو دهنش خلاصه الان اون ها دو ساله با ی دوقلو خوشگل دارن زندگی ميکنن ی دختر ی پسر ببخشيد اگه زياد شد شرمنده که سرتون رو درد آوردم دفه اولمه که داستان مينويسم ببخشيد اگه خوشتون نيومد يا بد بود دوستان

نوشته: صابر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها