داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس با 2تا دختر دانشجو قسمت آخر


مهسا:ایش
من:من دارم میرم پیش مریم جون بخوابم اگه پایه ای بیا
مهسا:شرمنده باید اینجا بخوابی چون هم من هم مریم عادت داریم رو تخت بخوابیم
من:اتفاقا منم مثل شما هستم پس بیا سه تای بخوابیم.بدون اینکه منتظر جوابش بشم رفتم پیش مریم دراز کشیدم و شروع به نوازش بدن زیباش کردم که از خواب بیدار شد
بهش گفتم مهسا اومد و مارو تو اون حالت دید چیزی نگفت و یه لب بهم داد و گفت نگران نباش اون خودش الان از پیش دوست پسرش میاد منم شروع کردم به لب گرفتن و لباسم رو در آوردم و رفتم پیش مریم و رو تختی رو کشیدم رو خودمون که مهسا با تاپ و شلوارک اومد تو و کنار مریم خوابید و منم با خودم گفتم که بتونم اون رو هم بکنم بد نیست و به خاطر همین کیر راست شده ام رو به کوس مریم مالیدم و یواش کردم تو کوسش مریم روش طرف من بود و مهسا فکر میکرد خوابه و اززیر رو تختی متوجه لخت بودن مریم و من نشده بود و مریم که انتظار نداشت اینکار رو بکنم نا خواسته یه آه از روی شهوت کشید یواش گفت که مهسا متوجه شد قصه چیه و مریم بهم گفت الان نه بزار واسه فردا.گفتم من الان میخوام و اون گفت پس جوری کارت رو بکن که;مهسا متوجه نشه و منم تو همون حالت یه پاشو بالا گرفتم و تلنبه میزدم که مهسا گفت شما راحتین; اگه سخته تونه من برم; مریم بهم یه نگاه کردو یواش گفت تو رو خدا نذار این پر رو بشه.منم به مهسا گفتم نه باش واسه هر دوتا تون هست.
مهسا گفت:عمرا من اینکاره نیستم.
من:دروغ نگو تازه داشتی به دوست پسرت میدادی
مهسا:اتفاقا از امشب با اون بی شرف بهم زدم
من:چرا;
مهسا:کثافت اینکاره نبود واسه همین راه نمی تونم برم
منم که دیدم چراغ سبز شد گفتم ولی من اینکارم
مریم:آره مهسا جون راست میگه
مهسا:از جلو که درد نداره
مریم:از عقب هم وارده
سریع بلند شد و لخت رفت برق رو روشن کرد و مهسا تو این لحظه نگاش به کیرم افتاد و برق از سرش پرید و معلوم بود ترسیده
مهسا:اون که نصف این بود اون بلا رو سرم آورد ولی اینکه دو برابر اونه معلوم نیست چه بلایی می خواد سرم بیاره ; من نیستم مریم رو بکن
مریم:اتفاقا دلتم بخواد و رو به من گفت خودم بهت کون میدم عزیزم و اومد پیشم و رو تخت قنبل کرد و منم به کونش کرم زدم و به مهسا گفتم بیا ببین اونم اومد و من با انگشت کون مریم رو گشاد کردم بعد به کیرم کرم زدم و فرستادم تو که مهسا به مریم گفت:من هم شب کار هام رو انجام دادم و به خانواده ام گفتم که شب دیر میام و ماشین رو نمیبرم.شب وقتی پیام داد; رفتم پیشش و تا رفتم پایین با یه شرت و کرست به استقبالم اومد و من در رو بستم و شروع کردیم به لب گرفتن و بردمش تو اتاق خواب و از کوس و کون کردمش و بعد از یه سکس توپ خسته بودم و همون جا تو بقل هم لخت خوابیدیم که با سر و صدای در از خواب پریدیم; آره درست حدس زدین مهسا اومده بود و ما بدون توجه به این قضیه که امکان داره اون بیاد دو ساعت تو بقل هم خوابیده بودیم سریع رو تختی رو کشیدم رو خودم و مریم (مریم به من گفته بود که قضیه رو با مهسا در جریان گذاشته) بعد خودم رو زدم به خواب که صدای باز شدن در اتاق خواب اومد و من (مثلا تازه بیدار شدم) روم و کردم طرف مهسا که اون سریع لبش رو گاز گرفت و از اتاق رفت بیرون منم فرصت رو غنیمت شمردم (گفتم که تو کف شم) و لباس پوشیدم رفتم پیشش سلام کردم و اونم جواب داد و گفت:خسته نباشی منم بچه پرو سریع گفتم: ممنون سر کار نبودم
مهسا: خجالتم خوب چیزیه
من:آره خدا ایش
مهسا:زبون هم که کم نمیاری;
من:اصلا
مهسا:خوش گذشت
من:جات خالی
مهسا:خیلی پرویی
من:واقعا; تا حالا نمی دو;درد نداشت;
مریم گفت اتفاقا خیلی حال هم داد
به مهسا گفتم لباسات رو در بیار و کنار مریم قنبل کن تا کونت رو آماده کنم و اونم با کمی ترس لخت کنار مریم قنبل کرد و منم با کرم سوراخ کونش رو چرب کردم و همین جور که تو کون مریم تلنبه میزدم مشغول انگشت کردن کون مهسا شدم و بعد کم کم تعداد انگشتام رو به چهار تا رسوندم و وقتی بعد ده دقیقه که حسابی دیدم گشاد شد و مریم هم دو بار به ارگاسم رسید از کون مریم کشیدم بیرون و رفتم سر کون مهسا و به کونش و کیرم کرم زدم و یواش یواش کردم تو کونش و بعد سی ثانیه که گذشت کل کیرم تو کونش بود و شروع کردم به تلنبه زدن و مریم هم اومد زیر مهسا و براش کوسش رو میخورد که بعد پنج دقیقه مهسا به ارگاسم رسید و من چند تا تلنبه دیگه زدم و کشیدم بیرون و رفتم گذاشتم توکس مریم و چند تا تلنبه زدم و آبم رو بالای شکمش و کسش ریختم و به مهسا گفتم چه طور بود; اونم گفت عالی بود مرسی.اون شب گذشت و هر روز من با هاشون سکس داشتم یا دونفری بودن و یا جدا جدا و بعد دو هفته دیدم دو تا دختر زیبا دارن میرن خونه مهسا شون و یه مرد هم پشت سرشون رفت داخل من تا اون دختره جوون تره رو دیدم یک دل نه صددل عاشقش شدم و بعد از رفتن اونا پیش مهسا رفتم و فهمیدم اون دوتا خواهرش بودن و اون پسره هم شوهر خواهرش بود (آقا مجید) و منم خوشبختانه عاشق اون مجرده شده بودم و الان باهاش نامزد کردم و با مهسا و مریم هم هنوز رابطه دارم و مهسا از این قضیه خوشحاله چون همیشه می تونه به من بده و من از اون خوشحال تر و الان هم که مجید این قضیه رو میدونه چند بار هم باهم مهسا رو کردیم و یه بار هم مریم رو هم زمان هم از کون و هم از کس کردیم و الان مجید و مهسا هم بدون من تو ویلای مجید شیطونی می کنن و همه از این رابطه راضی هستن و لذت میبرن.امیدوارم از داستان واقعی من لذت برده باشین.با تشکر از دوست عزیزم رئوف جان بخاطر ارسال این داستان زیبا.شاد باشی داداشم

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها