داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سمیرا دختر شمالی (۱)

اواخر شهریور بود و هفته اول دانشگاه همیشه هفته اول برای دانشجوهای خوابگاهی حکم دوره طلایی رو داره و بهترین اتاقا رو میشه گرفت منم با این ک میدونستم کلاسا برگزار نمیشه اما زودتر خودمو رسوندم تهران تا یه اتاق درست درمون و نزدیک دانشگاه بگیرم اواسط روز بود که رسیدم ترمینال شرق از چس ترمی در اومده بودم و وسایل زیادی با خودم نداشتم اون موقع سینگل بودم و بدجور تو کف کس روی نیمکت ترمینال نشستم و یه نخ سیگار روشن کردم تا خستگیه راه از تنم در بیاد و سوار بی ار تی بشم چشمای تیز بینم یه دختر و با کوله پشتی تو یکی از تعاونیا نشونه گرفت کم سن و سال نشون میداد اما بدن درشت و تپلی داشت و چهرش تو دل برو بود دلمو زدم به دریا و گفتم باید بهش شماره بدم زل زدم بهش و سعی کردم بهش نخ بدم چشم غره ای رفت و رفت کنار خانوادش به بخت بدم لعنت فرستادم پاشدم که برم که دیدم از تعاونی اومد بیرون و به سمت دستشویی ترمینال رفت دنبالش افتادم رفت پشت دسشویی که خانوادش نبیننش شمارمو تو گوشیش زد گفتم تک بزن گفت پر رو نشو و رفت تو دسشویی منم هم توی کونم عروسی بود و هم کیر خورده بودم که تک نزده راه افتادم و رسیدم خوابگاه شب بود و غربت خوابگاه دانشجوها میدونن چی میگم سیگار و روشن کردم با گوشیم‌ ور میرفتم ک پیام اومد س گفتم شما گفت سمیرام خیلی زود یادت میره ها خلاصه گفتم دانشجوام و اونم گفت اصالتا شمالیه و خونشون همون سمت ترمینال شرقه و تازه از شمال رسیده بودن خلاصه یه هفته ای حرف زدیم تا مدرسه اش شروع شد و دیگه کمتر انلاین میشد گیر دادم میخوام ببینمت و اصرار داشت نمیشه و باباش به خاطر شیطنتاش خیلی روش حساسه اون موقع دوم دبیرستان بود خلاصه راضی شد یه روز برگشتنی با ماشین برم دنبالش پشت مدرسه و من برسونمش خونه با کلی خایه مالی ماشین دوستمو گرفتم و ساعت ۲وربع اونور مدرسش واستادم تو لباس مدرسه واقعا فرق داشت هیکل درشت و چهارشونه و شکم و پهلو با اون مانتوی صورتی و چهره بی ارایش ولی انصافا چهره ی زیبایی داشت به سرعت از جلو مدرسه اش دور شدیم یه ربعی تو راه خونه شون بودیم برام لقمه اورده بود دختر مظلوم و مطیعی دیده میشد منم یه شاخه گل بهش دادم موقع رفتن روبوسی کرد و سر کوچه شون پیاده اش کردم یه ماهی گذشت و ما رومون بهم باز شده بود و کار به سکس چت رسیده بود با کلی اصرار عکس سینه هاشو برام میفرستاد تا اینکه یه شب پیام داد عموی مادرش فوت شده و پدر مادرش دارن میرن شمال خودشم شب میره خونه عموش که نزدیک خونه شونه و صبح باید بره مدرسه به شوخی گفتم به به خونه تونم خالیه که خندید و ?این اموجیو فرستاد فهمیدم اونم میخاره گفتم نمیشه بپیچی و سوار سرویس نشی و بری خونه کلی اصرار کردمو و قول گرفت کاری نکنم شب از استرس خوابم نبرد هفت صبح از خوابگاه زدم بیرون و یه ساعتی تو راه بودم در باز کرد و با استرس و سریع گفت با کفش بیا تو یه لباس جذب پوشیده بود و خبری از شکمش نبود سینه های ۸۰اش از زیر لباسش خودنمایی میکرد یه شلوار جذب هم پاش بود بغلش کردم و لب گرفتیم فک کنم صد کیلو وزنش بود به زور بلندش کردم و چرخوندمش برام صبحونه آماده کرد و خوردیم و رو تختش لش کردم اونم خودشو تو بغلم انداخت شروع کردم به خوردن لاله گوشش و اونم همراهی میکرد پیراهنشو دادم بالا و فهمیدم گن بسته بازوهای تپل شو نیشگون گرفتم و گفتم مگه نگفتم خانوم تپل دوست دارم گن و وا کرد و بلیزشو در آوردم و مثل وحشیا یه جون سینه هاش افتادم اونم یه کم با بد دلی ساک زد و عوق زد ک بیخیال شدم بدن سفیدش واقعا هوش از سرم برده بود رونای تپلش از زیر شلوار جذبش خود نمایی میکرد اومدم شلوارشو‌ دربیارم که گفت پریوده دست به کسش زدم و دیدم نوار داره بغلم خوابیده بود و نفسای داغش به صورتم میخورد دستمو گرفت تو چشاش اشک جمع شد و گفت قول بده با پرده ام کاری نداشته باشی گفتم مگه نگفتی پریودم که سرشو برد وسط سینه ام و گفت دروغ گفتم قهر کردم شروع کرد منت کشی و ازم خواست بهش حق بدم شلوارشو در اوردم کسش قهوه ای و لزج بود یکمی خوردم ولی بدم اومد و تف کردم کیرمو مالیدم بهش تا ارضا شدم و آبمو رو شکمش ریختم و این شد آغاز رابطه سه ساله ی ما
ادامه دارد…

نوشته: ستوان سه

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها