داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

زورم به شهوت نمی رسه. چه کنم؟

سلام
بعضی اوقات نیاز ها ما را وادار به سخن گفتن میکند . سخن گفتن از آنچه که هیچ گاه نباید بیان شود و جز نکبت چیزی به همراه ندارد.
اکنون من چیزهایی از خودم میخواهم بنویسم که جرات بیان ان به کسانی که حتی احتمال بدهم که یک روز با انها روبرو خواهم شد را ندارم.
وتنها چیزی که به من جرات داده تا بنویسم گمنام بودنم هست واینکه خواننده آن هرگز مرا نخواهد شناخت.
ومن تصمیم دارم بنویسم به این امید که شاید خواننده ای توانست با بیان نظری من را از آینده شوم نجات دهد.تنها پوئن مثبتی که من میتوانم داشته باشم امید به روزی که از این وضعییت نجات یابم واز شما هم التماس دعا دارم.
از آنجایی که یاد دارم با شرم خودم شروع میکنم…
مطالبی که بیان میکنم مربوط به مسائل جنسی است.
وقتی بچه بودم اونایی که از من بزرگتر بودن تو فامیلوهمسایه باهام بازی میکردن و لاپاییم میزاشتنو چون خوشگل بودم کیرمو میخوردن وبهم حال میدادن که بازم بهشون بدم.یه لاپایی در عوض خوردن کیرم…
حتی چندتا دختر هفده هجده ساله هم از همسایه ها باهام بازی میکردن.
یکم که بزرگتر شدم.شدم بچه خفن.اونایی که از خودم کوچیکتر بودنو میکردم.
هشت نه سالم بود که دخترخالم که چند سال از خودم کوچک تره رو یه روز که خونمون خواب بود شلوارشو در اوردمو کسشو میخوردم.وقتی هم که بیدارشد به بهانه دکتر بازی با کسش بازی میکردم.
از اون طرف هم با پسرخالم کون همدیگه میزاشتیم.اون زمانی که فقط ویدئو بود اولین فیلم سکسی رو از توی یه فیلم قدیمی که خانواده گذاشته بودن دیدم.
تا راهنمایی که رفتم فقط کون هم میزاشتیمو اصلا حالیم نبود که چه میکنیم.توی راهنمایی تازه فهمیدم که دین چی میگه و عاقبتش بده و… ولی حالا تازه آبم در میومدو بیشتر حال میکردم.یکی از بچه ها که دوسالی ازم کوچک تربودوکیرمو بهش نشون میدادم و دوسش داشت چون بزرگ و سفید بود بعد بخاطر اینکه کیرش بزرگ بشه گولش زدمو بهش گفتم باید آب منی بریزی روش.اونم منو ارضاء میکردو آبمو به کیرش میمالید.اون زمان کمپانی فیلم سوپر روی سی دی بودم.همیشه داشتم و میدیدیم
اگه کسی هم نبود دیگه معتادش بودمو خودم دستمو حلقه میکردمو بهش میکشیدم و به صحنه های سکسی فکرمیکردم تا آبم بیاد.فقط میدونم که تا زمانی که سه سال راهنماییم تموم شد سیگار،تریاک،حشیش(سیگاری)،گه گداری میکشیدم.شراب انگور…
فقط خدارو شکر که خواهر نداشتم وگرنه بعید نبود که با اونم سکس کنم.
وقتی رفتم دبیرستان عاشق شدم.بروز نمیدادم ولی تو خودم حسش میکردم.عشق من یک طرفه بود و طرفم اصلا خبر نداشت.دو سال طول کشید تا اینکه بهش گفتم.توی این دوسال ازهرکسی پاک تربودم.طوری که حتی توی خواب هم گناه نمیکردم.به خاطر عشقم.نمازم از اول وقت و به جماعتش ترک نمیشد.بعضی شبها که از شور رویای عاشقی خوابم نمیبرد نماز شب میخوندم.تمام اعضاء و جوارحم پاک پاک بود.منی که به زور بهم نمره میدادن به خاطرعشقم نشستم به خوندن و سال اول کنکورو دانشگاه دولتی روزانه یه رشته عالی قبول شدم.ولی این پاکی فقط تا زمانی بود که به طرفم گفتم و اونم چندتا فحش نثارم کردو همه چی تموم شد.
بعدش از سر حماقت رفتم سراغ دختربازی.با اولی اس بازی و حرف عاشقانه، تا دیدم به غیراز من باکس دیگه هم هست ولش کردم.با دومی اس سکسی هم میدادیم تا اینکه اونم عین قبلی.سومی اومد خونه(دانشجویی).لخت شدیمو همو میخوردیمو.خواستم بکنم تو کونش که نرفت تو و برام ساک میزدو لاپایی میکردمش.تااینکه دیدم داره وابسته میشه.ترسیدم آویزونم بشه.باهاش کات دادم چون پنج سال از من بزرگتر بودو قبل از من هم به یکی دیگه داده بود(اولش ادعا پاکی کردو بعد یه بار که کسش زیر کیرم داغ شده بودو دلش میخواست بکنم توش اعطراف کرد…)
بعدش با یه دختر بیوه که پنج سالی از خودم بزرگتر بود سکس داشتم.پرده داشتو فقط ورمالی بود.(صیغه خوندیم).بعدش خواستم بزارم کنار که یکی دیگه زنگ زدو با اونم به ورمالی از رو لباس بودو یه جای خلوت کنار یه رود گفت کیرمومیخواد ببینه.درش اوردم .بعد گرفت تو دستش منم بهش تاعرف کردم که اگه دوست داری بخورش اونم خوردو بعدش یه لب گرفتیمو دیگه همو ندیدیم.
بعد اون با یه دختر دیگه که از اقوامم بود.یه بار که اومدن خونمون.تو اتاقم بغلش کردمو لب گرفتیمواز روی لباس مالوندمشو خودمو بهش میمالیدم و چند باری هم اس ام اسی همو ارضاء میکردیم.چند سالی از من کوچک تره وتو دل خودم میخواستم بگیرمش که از چیزهایی مطلع شدم و پشیمون شدم.بهش وعده ازدواج نداده بودم و اولین بار اون از من لب گرفت که به اینجا کشید.
این چیزایی که گفتم حاشیه مطلب اصلی هست که میخوام بگم.چون باید میدونستید که از کجا آب میخوره این حسی که الان دارم. البته شاید ربط داشته باشه.
من یه عمه دارم که چند سال از خودم بزرگتره.وقتی ازدواج کرد به دلایلی شب ها تنها بود(شما فکر کنید که شوهرش شب کار بوده). بعد من میرفتم خونشون که تنها نباشه.اونم منو خیلی دوست داشت و دوست داره.خیلی خیلی. با هم شوخی میکردیم.فیلم میدیدیم و… اما حرمت ها همه سرجاش بود.عمه خوب تو خونه خودش بود و لباس راحتی میپوشید.منم که آب دیده بودم.میدیدمو هوس میکردم اما ترس بهم جرات نمیداد که بروز کنم. توفکرم بود و نبود.با این وضع دوسالی گذشت.بعد دوسالی بدون فکر اون گذشت با اینکه اکثر شبها پیشش بودم. اما بعدش یهو دلم هوس کرد.خیلی دوسش داشتم و دارم.اما شهوت بعضی وقت ها کورم میکرد.هیچی نمیدیدم و نقشه پشت نقشه که چطوری باهاش راحت بشم.دو روزازفکرش خودمو بیرون میکردم باز فرداش میرفتم تو فکر. شبها که پیشش میخوابیدم بهش نگاه میکردم و خودمو ارضاء میکردم.بعضی وقتها خودمو میزدم به خوابو دستمو مینداختم روی ساق پاهاش و لمسش میکردم.بهش فک میکردم و به خودم میگفتم اوه حالا تا وقتی من بخوام زن بگیرم کلی مونده.اگه با عمه رفیق بشم نونم تو روغن. نه کسی شک میکنه.هم راحت میام پیشش.پرده هم که نداره.توپ توپ.همه چی ردیفه.فقط میخواد عمه اکی بده.
با اون حالی که همیشه ذهنم درگیرش بود وقتی پیشش بودم جرات و حس هیچ کاری نداشتم.خودمو پرو نشون میدادم تو جمع.تنها که بودیم براش از دوست دخترهامو … تعریف میکردم.دیگه میدونست که چه کارمو چی بلدم.بهم سخت نمیگرفت. بعضی وقت ها از رو شوخی تو آشپزخونه که بود میزدم به باسنش و اونم میگفت پرو نشو و… نم نمک و به مرور زمان جا باز میکردم. بعد بهش گیر دادم که چرا باسن و شکمت بزرگه و باید آبش کنی.گفت نمیشه.گفتم من باهات کارمیکنم تا آبش کنی.میخوابوندمش رو زمین و میگفتم دراز نشست بره.منم پاهاشو جفت میکردم و میزاشتم زیر باسنم و با دستام روناشو محکم میگرفتم و حال میکردم. بعدش که میگفت دلم درد میکنه و ماهیچه هاش گرفته از رو لباسش شکمشو ماساژ میدادم. چند وقتی کارم این بود و بعدش خود ارضایی.لباس زیرهاشو از تو کمد بر میداشتمو با نرمیش آبم میومدو میریختم روش.از سکس براش تعریف میکردم و خودمو خفن جلوه میدادم تا باهام راحت بشه و… یه بار که کارخونه کمرشو درد اورده بود رسیدم خونشونو بهش گفتم چربت بکنم اونم گفت نه ولی من رفتم از تو یخچالشون پماد پیروکسیکام اوردم و گفتم دراز بکش تا چربت کنم.با اسرار خوابید.منم پاهامو گذاشتم دو طرفشو زانو زدم .جوری که باسنم چسبیده بود به باسنش.بعد پیرهنشودادم بالا و پمادو ریختم رو کمرش.چون سرد بود یه آهی کشید که دلم رفت.تا گردن مالشش دادمو بعضی وقتا دستمو میمالوندم به کنار سینه هاش و از این طرف هم از پشت میکردم زیر شرتشو بالای باسنشو میمالیدم.چند باری به فاصله چند ماه این کار تکرار شد و هردفعه سعی میکردم بیشتر پیش برم، یه جورایی عمه هم احساس آرامش میکردو دوست داشت.بهم سخت نمیگرفت.یه بار به بهانه ماساژ کامل شلوارشم در اوردم و از گردن تا کف پا ماساژش دادم و وقتی به گردنش میرسیدم کیرمو از پشت شلوارم رو باسنش فشار میدادم و میفهمید راست شده ولی بروز نمیداد.انگشتمو لای باسنش کشیدمو برای اولین بار بردم و گذاشتم روی کسش و اوردم بالا.اما مانع شد ادامه بدم و گفت دیگه بسه و پررویی نکن.منم پشت بندش رفتم حمومو با فکرش خودمو ارضاء کردم شب به بهانه تعریف رفتم کنارش خوابیدمو در حین تعریف دستم روی شکم وسینه هاش میچرخید.تا خوابش که گرفت گفت دیگه تکون نخور تا بخوابم.گفتم من همینجا بخوابم گفت فقط جمبوجوش نداشته باشی.منم از شادی گفتم باشه و دستمو انداختم روشکمشو خوابیدم بعد برگشتو پشتشو به من کرد.منم کیرمو چسبونده بودم بهش.میفهمید ولی خودشو زد به خواب. بهم چند روزی رو نمیداد و نمیخندید تو روم.تا بعد یک ماهی که کلی شب ها خوابشو میدیدم که دارم میکنمش یه روز که رفتم خونشون گفت شکم کار کرده و ماهیچه هاش گرفته و منم گفتم ماساژ…
رفتم و روغن نباتی اوردم ، شکمشو ماساژ دادم و رفتم زیر شرتش یکم روی روناشو مالیدم و گفتم پاتو باز کن و خودم با دستام بازش کردمو اون دستم که تو شرتش بود چهار انگشتی رو کسش بالا و پایین میبردم.کسش خیس شده بود.همینطور که تعریف میکردم که فکرش درگیر حرفهای من بشه انگشت وسطم رو کردم تو که گفت حواستو جمع کن وگفتم باشه و یکم بعد دوباره کردم تو اینبار دستم رو گرفتو کشید بیرون.گفتم باشه پس برگرد.گفت دیگه بسه.گفتم چی بسه من دستم پر روغنه میمالمش به کمرت. خودم برشگردوندمو اول کمرشو ماساژدادم بعدم شلوارشو با هزار اداو اطفال در اوردم و ماساژش دادم و دوباره رفتم بالا و کیرمو به کونش میمالیدمو فشار میدادم تا آبم اومد.فهمیدو گفت خوب دیگه پاشو.بهش گفتم یه لحظه صبر کن و یکم روش خوابیدمو بعد بلند شدمو شلوارشو پاش کردم.از اون روز به بعد وقتی میبوسمش چیزی بهم نمیگه.تو آشپزخونه که هست از پشت بغلش میکنم و کیرمو میمالم به کونشو سینه هاشو میگیرمو میمالمو به بهانه اینکه میخوام رگشو بگیرم از جلو بغلش میکنم و…
در طی چند ماه بعد چند شب که پا داد تو بغلش خوابیدم. روناشو میزاشتم لای پامو کیرمو میپسبوندم بهشو باهم تعریف میکردیم و منم ور میرفتم بهش تا آبم بیاد و بوسش میکردم.آبم که میخواست بیاد محکم بغلش میکردم.بعد میگفت بخوابیم و همونجور که رونامون توی هم پیچ خورده بود میخوابیدیم.آب من شلوارو رونشو خیس میکرد و یه بار خیلی قبلش بهم گفته بود که چون دوست دارم چیزی بهت نمیگم. اما باز زیاد رو نمیده و من هی در صددم که کاری کنم که باهم حرفامونو بزنیمو کارو یک سره کنم.
این اتفاقات طی دو سال رخ داده و من الان به اینجایی که هستم شک دارم و به قول یه نفر ما آرام پز شدیم.
من خیلی خواستم توبه کنم و کردم . اما دوام نداشته. مثل کبوتری که تو قفس حبث بشه و بعد رهاش کنی یه جوری میشدم که از قبل تشنه تر.
فک نکنی خیلی حروم زادم . بعضی وقتها اشکام سرآزیره و التماس میکنم ولی اثر نداره. هرچی به عاقبت نکبتش فکر میکنم و میخوام ازش رها بشم نمیشه.
هرچی قرآن و زیارت عاشورا و دعا و سفر زیارتی رفتم نشد. دو روز خوبم بعدش تشنه تر.هرچی خودمو از پدر و مادرو اقوام میترسونم فایده نداره.
رفتم که ازدواج کنم که این کار نشه اما چون شرایطم جور نیست نشد.
شما میگید من چکار کنم؟
من هرچی میخوام آدم خوبی بشم و دور گناه نرم نمیتونم و زورم به شهوتم نمیرسه. شهوت منو از کار انداخته ولی باز درگیرشم.
چه کنم؟
تا من با عمه کارم به سکس نکشیده اگه راهکاری دارید بگید.
اصلا دلم نمیخواد این کار بشه و خیلی جلوی خودمو میگیرم ولی تجربه ثابت کرده که هروقت میرم خونشون نمیتونم جلو خودمو بگیرم.و شرایط روحیمم طوری هست که نمیتونم نرم پیشش. بهش وابسته شدم.
چه کنم؟

نوشته:‌ سامان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها