داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شوهره سیرش نمی کنه

راستش وقتی به من گفت که  نگران نباشم و می تونم بی درد سر با یه تیکه تر و تمیز حال کنم اونم سی کیلومتر اون طرف شهر خودم در یک ویلای جنگلی دیگه ترسو کنار گذاشتم . راستش من وکیل بودم و واسه یکی یه کاری انجام داده بودم .  با وجود متاهل بودن  دلم می خواست با یه زن دیگه هم باشم و طعم تنوعی رو که مردا ازش یاد می کنن بچشم . آخه به نظر اونا هر کس یه مزه و تنوع خاصی داره . از این که این کارو در شهر خودم انجام بدم ازمیترا زنم حساب می بردم . فکر می کردم که اون بالا سرمه و از طرفی همه رو من حساب ویژه ای باز کزده بودند و درسته که مینا دخترم سالش بود و هنوز نمی دونست چی به چیه ولی اگه گند کار در میومد بالاخره چند سال بعد که می فهمید اون الم شنگه ای که باباش به راه انداخته واسه یه تیکه کس بوده . خلاصه به اتفاق خود ایمان همون دوستی که واسش کاری انجام داده بودم و به اون صورت زیاد حساب نکرده بودم رفتیم به ویلای جنگلی اش در اطراف  آمل .. یه ساختمون خیلی خوشگل به سبک اروپایی ساخته شده .. دور و برش جنگل و رود خونه بود . -ببین اینی که الان می خواد بیاد اسمش هست مونا .. من خواهر بزرگترشو می کنم . خیلی حال میده . اینا جنده نیستند .. یعنی خودشون حال می کنن . حالا ممکنه چند وقتی  یکی با هاشون باشه .. در همون زمان دیگه با همونا هستند .. هرچند فقط یک ساله می شناسمشون . راستش این کوچیک تره رو که الان می خواد بیاد اینجا و من خواهرشو می کنم می خواستم واسه یکی از دوستام جورش کنم که گفتم تو واجب تری . به گردن ما حق داری .. -دستت درد نکنه ایمان جان .. -قابل شما رو نداره داش میثم . -خیلی خوشگله ..  چشای با دومی داره ..از اون با دومی های خمار و کشیده .. همون چشات تو رو به هوس میاره .. خیلی سفید تر از خواهرشه . -من که خواهرشو ندیدم . خونه بهونه آوردم که واسه کار اداری و وکالتی دارم میرم بیرون . از هیجان نمی دونستم چیکار کنم . نز دیکای ظهر شده بود . کیرمو حسابی برق انداخته بودم . صد بار رفته بودم جلو آینه . به بدنم عطر زده بودم .. -ایمان .. تو که حوصله ات سر میاد … -نه .. خواهرش  مهمون داشت گفت غروب هر جوری هست خودشو می رسونه .. نگران نباش من کاری به کار مونا ندارم ..-ببین ایمان من اولش خجالت می کشم . وقتی که مونا اومد من میرم اتاقم و تو اونو بفرست بیاد .. -مطمئن باش دفعه دیگه این جور خجالت نمی کشی . وقتی صدای زنگو شنیدم و گفت اومد اومد .. با این که  هفت هشت سالی رو از اونی که می خواستم بکنمش بزرگتر بودم ولی رنگم بد جوری پریده بود .. یه پیر هن شیک و شلوار پارچه ای بیرونی هم پام کرده بودم . نمی خواستم همون اول رسمی باشم .. ایمان باهاش تا دم در اومد .. فقط همینو گفت که داداش میثم از افراد مورد اطمینان و با مرامه .. از خجالت سرمو انداخته بودم پایین انگاری اومده بودند خواستگاریم .. ایمان سریع رفت . دختر سرشو آورد بالا .. چشامون تو چشای هم افتاد برای چند ثانیه به نظرم اومد خیلی آشناست . گویی آلزایمر گرفته بودم  .. خاک بر سرم شد . اون که مونا خواهر زن برادر زنمه .. شوهر و یه پسر ساله داره . آبروم رفت . من شنیده بودم با شوهرش نمی سازه . اهل خیانته ولی فکرشو نمی کردم اینجا اونو ببینم .  -میثم خان ;/; .. طوری  صدام کرد که انگاری مچ گرفته باشه .. اونا رو من حساب ویژه ای باز کرده بودند این که اهل هیچی نیستم . خودشم بد جوری تر سیده بود -اصلا فکرشو نمی کردم شما رو اینجا ببینم آقا میثم .. شما دیگه چرا .. طوری حرف می زد که مثل این که دستی بده شده بودم .. من یه سری مشکلات دارم .. اون از شوهر نامرد زن باز کثافتم .. شروع کرد به داد و هوار کشیدن .. رفتم جلو دهنشو گرفتم . حس می کردم اینا همش بهونه هست . شوهره سیرش نمی کنه .. خیلی خوشگل بود . موهای صاف و بلندش .. اوخخخخخ شبیه لیلا فرو هر ولی خیلی خوشگل تر از اون بود . . -مونا جان خواهش می کنم . آبرومو نبر . به کسی چیزی نگو .. اون زن عباس داماد مهشید بود . عباس با جناق برادر زنم می شد ..اووووووههههههه زن برادر زنم مهشید رو هم ایمان می گایید .. مونا رفت که یه زنگ بزنه بر گرده ..  به نظرم زنگ زد واسه خواهرش که هوا پسه  نیاد .. این مسئله بعدا برام ثابت شد .. -میثم خان این کارا درست نیست . من نمی خوام زندگی تو رو خراب کنم . تو که زنت خیلی خانومه .. به دخترا و زنا نمیشه اعتماد کرد . آلودگی دارن .. به بهانه مالت میان باهات طرف میشن .. ولی چون خیلی آقایی ..این یک بارو …..فقط به کسی نگو .. -مونا مگه دیوونه شدی من ازت می خوام به کسی نگی .. قول بده به مهشید چیزی نگی .. چقدر سختم بود سکس با مونا .. تا حالا بر خوردمون خیلی رسمی بود . شوهرش مرد آقایی بود . همه جور امکانات واسه زنش فراهم می کرد . به زنش آزادی کامل داده بود . مونا خیلی راحت لباساشو در آورد و با یه شورت رفت  روی تخت .. -ببینم آدمی که تا اینجا میاد که نباید تا این حد خجالتی باشه . راستش فکرم رفته بود پیش این مسئله که اون با این که یک شوهر خوب داره داره این کارا رو می کنه اونم مجانی .. به لحظه فکرم رفت پیش این موضوع و به خودم گفتم حتما به همون دلیل که من دارم این کارو می کنم . اگه میترا بخواد این کارو بکنه چی. در همین فکر بودم که دیدم  مونا اومد خودشو به من چسبوند که حالا فقط یه شورت پام بود . دستشو گذاشت رو شورتم . عین حرفه ای ها کار می کرد . دهنشو از همون طرف گذاشته بود رو کیرم . چه پوست سفید و براقی داشت . آخخخخخخخخ  همون لحظه داشت حسودیم می شد . هنوز هیچی نشده دلم می خواست که اون فقط مال من باشه . -ببینم از این طرف که نشون میده خیلی کلفته .. چشامو بسته بودم . زبونم قفل شده بود . نشون می داد که اون از چیز کلفت خوشش میاد . دوست داره زیبایی و بدن ترکه ای ولی خوش نقششو خیلی ها استفاده کنن . این بدنو هدر نده . شورتمو پایین کشید .. -آخخخخخ مونا .. نکن .. نکن .. ولی لذت می برد . انگار که شاهکار کرده که با یک دقیقه ساک زدن آبمو آورده .. اون داشت آب کیر منومی خورد و من سختم بود . اون چشای خمار و کشیده شو که خمارترش می کرد دلم واسه کردنش ثانیه شماری می کرد . پس از این که کیرمو از دهنش بیرون آورد اونو بر گردوندم . دمرش کردم و قاچای کونشو به دو سمت بازش کردم تا سوراخ کس و سوراخ کون کوچولوش بیفته توی دید . هر دو تا رو واسش لیس می زدم و اونم به سبک سینمایی و فیلم ناله می کرد ولی می دو نستم از ته دلشه . چون کسش خیلی خیس کرده بود . ظاهرا وقتی که کیر کلفت و بلند منو دیده بود کسش دیگه اشکش در اومده و تمنای کیر منو داشت . کف دستمو انداخته بودم رو کونش و با هوس و حرص کیرموفرو کردم توی کس نابش .. یه لحظه لبخند شوهرش عباس آقا و خنده هاشو حس کردم که چه جور ازم تعریف می کرد و با هم خوش و بش می کردیم . .. منو ببخش عباس آقا اگه من زنتو سیر نکنم اونو با کیر نکنم یکی دیگه سیرش می کنه اونو با کیرش می کنه .. لذت می بردم وقتی اون سفیدی خیسی و هوس کس مونا رو می دیدم که رو کیرم نشسته .. مونا یه دور بر گشت و من اونو از روبرو گاییدم . سینه هاش  انگاری آک آک بود . کس غنچه ایشو با ضربات کیرم هدف قرار داده بودم . با پنجه هاش آروم آروم به شونه هام چنگ مینداخت تا ساکت شد .. -میثم آب کیرتو بده .. می دونستم مشکلی ایجاد نمیشه چون خبر داشتم که از اون هفت خطهاست . چقدر آرومم می کرد خالی کردن آب کیرم توی کس مونا … -میثم به ایمان نگو منو می شناسی .. -هر چی تو بگی .. از کون مونا بگم که حرف نداشت . وقتی کیرمو کردم توش بیشتر از چهار سانت نتونستم اونو فرو کنم اون داخل . به جای این که کیرمو اون داخل حرکت بدم بدن خودم عقب جلو می کردم ولی خیلی حال می داد . آخر کار دستامو نو دور هم حلقه زده مثل دو تا عاشق لبامونو رو لبای هم قرار دادیم ..مونا رفت و مهشید هم نیومد .. بعدا از مونا پرسیدم به مهشید که موضوع منو نگفته به جون پسرش قسم خورد که نگفته .. حالا هفته ای حداقل یه بار میرم خونه شون و باهاش سکس می کنم . بهم قول داده که من تنها معشوقش باشم . میگه کیر من به اندازه کافی سیرش می کنه واسه چی آبروی خودشو در جاهای خطرناک تری خرج کنه .. پایان … نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها