داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

سفیر شهوت (۱)

قسمت نخست
**سلام و عرض ادب خدمت رفقای نازنین
اسم مستعار بنده سام هستش و ميخوام داستان سکسي رو با تم ضربدري براتون آپ کنم ولي همين اول کاري ازتون خواهشي دارم و اون اينه که اينجا هرکي که داستان ميذاره يعني وقت گذاشته و نوشته اي رو براي امثال بنده و شماها آپ کرده ، پس زيبنده نيس که بزنيم توي پرش و ايرادهاي بني اسرائيلي بگيريم . يه تشکر خشک و خالي چيزي از ماها کم نميکنه .

بريم سر داستانمون که زاييده تخيلات ذهن نويسنده س .
آي ناز اسم همسر خوشگل منه که بيست و هشت سالشه .
ما سه ساله که ازدواج کرديم . بنده اهل تهرانم و همسرم بچه اصفهانه که توي دوران دانشجوييش در تهران باهم اشنا شديم که اين آشنايي بعد از چهار ماه به ازدواجمون ختم شد . من بازاريم و تو کار لوستر و صنايع روشنايي هستم .
آناز دختر داغيه و تو سکس همه جوره پايه س . يه مدتي بود که ديگه موقع سکس هردومون احساس ميکرديم که داريم فقط انجام وظيفه ميکنيم ،يعني اون احساس سرخوشي و داغي اوايل رو نداشتيم و هردو به اين موضوع کاملا واقف بوديم . البته اينم بگم آناز از زيبايي ضاهر و هيکل چيزي کم نداشت و هردو واقعا عاشق و معشوق بوديم . به لطف خدا هميشه باهم خوب بوديم و هيچوقت باهم جرو بحث نداشتيم .
يه روز برا کاراي اضهارنامه مالياتي رفته بودم اداره دارايي که توي راهرو و بين کارمنداي اونجا کسيو ديدم که سالها قبل برام حکم برادر رو داشت . بله نريمان دوست و بچه محل قديميم .

نريمان خودتي ؟
ساااااام … حالت چطوره پسر ؟ واي چقدر عوض شدي ؟ اينجا چيکار ميکني ؟
اين حرفا بعد از دست دادن و روبوسي و بغل کردناي مردونه بود و نريمان منو کشيد برد تو اتاقش .
واي سام نميدوني چقدر دلم برات تنگ شده بود .

اي بي معرفت تو که هم مغازه رو ميشناسي و هم خونه پدرمو ، يه سر ميومدي ببينمت .
-آره بخدا حق داري هرچي بگي .
-نريمان چي شدي يهو ؟ کجا غيبت زد ؟ چرا يه دفعه گم و گور شدي ؟
-والا چي بگم . پدرم ازم خواست .
-چرا مگه چي شده . يه شبه بي سرصدا اسباب کشي کردين و رفتين و سالها همسايگي رو به باد فراموشي سپردين .
نريمان يکم پکر شد و تو فکر فرو رفت و شروع کرد به تعريف قضايا .
جريان از اين قرار بود که اون موقع ها خواهرش با پسري دوست ميشه و تريپ لاو برميدارن ولي اقا صادق پدر نريمان شديدا مخالفت ميکنه و دست اخر خواهرش با پسره فرار ميکنن و اقا صادق هم برا اينکه ابروش حفظ بشه جم ميکنن و از اون محل ميرن و به خانوادش هم ميگه با هيچکدوم از همسايه ها ديگه ارتباط برقرار نکنيد ، نريمان سر اين قضيه با پدرش جروبحث ميکنه و حتي ميگه سختگيرياي بي اندازه تو باعث شده که خواهرم به اين خفت تن بده و اون شب پدرش سکته ميکنه و متاسفانه فوت ميشه . به همين دليل نريمان خودش رو باعث مرگ پدرش ميدونسته .
اينارو با جزئياتش برام تعريف کرد و هردو حالمون گرفته شد .
-خب تو بگو کجايي چيکار ميکني کارو کاسبي چطوره ؟
-اييييي شکر خدا . راضيم .
-سام ازدواج کردي ؟
-اره
-عههههههه . مبارکه . طرف کي هست حالا ؟
جريان ازدواجم رو براش گفتم و ازش پرسيدم تو در چه وضعيتي هستي ؟
-والا منم ازدواج کردم . الان دو سه سالي ميشه
خيلي مبارکه . کيه ؟
-حدس بزن
کمي فکر کردم و با تعجب فراوان گفتم ؛ نهههههههههه؟
-آره …ترلان يا طرلان . هموني که بخاطرش کلي با اينو اون کتک کاري کرديم
ترلان همسايمون بود و از بچگي نريمان چشش دنبالش بود ولي رابطه اي بينشون نبود . اخه همسايه هاي محلمون منيريه خيلي اصيل و صميمي بودن و همچين ريسکي کسي نميکرد که جرات اينو داشته باشه به دختر محله پيشنهاد دوستي بده . خونواده ترلان تنها خونواده اي بودن که از جريان خواهر نريمان اطلاع داشتن و اونم به اين دليل بوده که نريمان گفته بوده يا ترلان يا هيچکس و هيچوقت .
خلاصه کلي با هم گپ زديم و دعوتش کردم يه شب با خانومش بيان خونمون برا شام . نريمان بهم گفت تو برو من خودم کاراي اضهارنامتو انجام ميدم و خبرت ميکنم . هرچند دلمون نميخواست ولي بعد از تبادل آدرس و شماره تلفن از هم خداحافظي کرديم و براي چهارشنبه شب خونه ما قرار شام گذاشتيم .
شبش ماجرارو تمام کمال برا آي ناز تعريف کردم . قبلا هم از نريمان و دوستيمون و حتي علاقش به ترلان خيلي گفته بودم و تقريبا دورادو با نريمان آشنا بود .
بالاخره چهارشنبه رسيد و نريمان با خانومش تشريف آوردن .

به به …به به … خيلي خوش آمديد ، طرلان خانوم تبريک عرض ميکنم ، انشاله يه عمر با شادي و خوشي در کنار نريمان جان .
آي ناز؛ سلام طرلان جون ، خوش اومدي عزيزم . سلام آقا نريمان خوشوقتم .
نريمان ؛ سلام خانوم ممنونم . همچنين بنده . مشتاق زيارتتون بودم .
طرلان ؛ ممنونم آناز جون . مرسي . مزاحمتون شديم .

اختيار دارين ، اينجا خونه نريمانه . بفرمايين … بفرمايين بشينيد
ط؛ آي ناز جون بشينيد يه شربت بيارم خستگيتون دربره
ن؛ زحمت نکشين آي ناز خانوم
س؛ اختيار داري . خوش اوندي نريمان جان . خيلي خوشحالمون کردين .
تعارفات و اصول اوليه پذيرايي بجا اومد و آي ناز به طرلان گفت ؛ طرلان جان لباس راحت داري يا برات بيارم ؟ پاشو بيا اين اتاق عوض کن راحت بشيني
طرلان هم پاشد و با آي ناز به طرف اتاق خواب رفت و داشت ميگفت که لباس با خودش آورده
منو نريمان هم شروع به گپ زدن کرديم و از هر دري حرف زديم و هيچ حواسمون به خانوما نبود که با هم حالا تو اشپزخونه بودن و تدارک شام رو ميديدن و صداي خنده هاشون هرازگاهي ميومد .
س؛ نريمان اين دوتا خوب با هم اخت شدنا
ن؛ اره والا ، انگاري چندساله باهم دوستن
موقع چيدن ميز شام تازه به تيپ و قيافه طرلان دقت کردم ديدم يه شلوار کتان به رنگ بدن پوشيده با يه تاپ نخي سبز لجني رنگ که يقه گرد سه سانتي بود و انصافا هم زيباش کرده بود و ضمن اون موهاش رو هم جم کرده بود از پشت بسته بود . اندام نازي داشت . قد بلند ابرو کشيده . چشم ابرو و مو مشکي . سينه هاي ايستاده و بالا . باسن حالت دار و کاملا متناسب با بدنش . رون هاي کشيده و ساق پاهاي بسيار سکسي .
آي ناز هم يه پراهن سفيد پوشيده بود که مدلش تقريبا مردانه بود همراه با ساپورت مشکي و موهاش رو هم ريخته بود سمت چپ .

يه چيزيو خدمت خوانندگان عزيز عرض کنم و اون اينه که من هيچ اطلاعاتي در زمينه اسم مدل مو و لباس خانوما ندارم ، پس اگه نتونستم بدرسي توصيف ظاهر کنم پيشاپيش پوزش ميخوام .

در يک کلام هردو قد بلند و به معناي واقعي داف تمام عيار .
شام همراه با شوخي و خنده و خاطره سرو شد و در تمام مدت صرف شام منو نريمان از خاطرات مشترکمون تعريف مي کرديم .
بعد شام آي ناز مشغول تدارک ميوه بود و منو نريمان راجع به خونواده هامون ميحرفيديم و طرلان هم رو مبل روبروي من داشت با گوشيش ور ميرفت تا اينکه آي ناز با ميوه سر رسيد و نشست پيش آي ناز .
چهارتايي باهم از هر دري حرف ميزديم و حسابي داشت بهمون خوش ميگذشت و صميميت بين هممون بيشتر شده بود و ديگه هنگام خطاب کردن هم از کلمه آقا يا خانوم استفاده نميکرديم .

روزها ميگذشت و رابطه بين ماها هروز و هروز بيشتر ميشد . خانوما که کلا همه ي برنامه هاشون رو با هم مچ کرده بودن . از کلاس شنا گرفته تا ايروبيک و خريدو …
يه روز همه باهم رفته بوديم شمال و يه ويلا درست لب دريا اجاره کرده بوديم که هروقت دلمون خواست بيفتيم تو آب . منو نريمان که بالا تنمون لخت بود ولي شلوار ورزشي تنمون بود که اونم بخاطر احترام به هم و خانوما در نياورده بوديم و همونجور ميرفتيم تو آب . خانوما هم با لباس ميومدن تو آب و آب بازي ميکرديم با هم .
آي ناز يه شلوار راحتي تنش بود همراه با يه تيشرت قرمز که آستين کوتا بود . طرلان هم مثل اون يه شلوار راهتي پوشيده بود همراه با ي تاپ سفيد . وقتي تو آب بوديم نريمان همون اول که خانوما اومدن شروع کرد به آب پاشيدن روي خانوما و اونا هم جيغ و داد رو شروع کردن . بعد چند دقيقه نريمان از آب دراومد و به طرف ساحل رفت .
-نريماااااااان کجا ميري ؟

الان ميام . ميرم تيوب بيارم
بعد چند دقيقه نريمان از طناب يه تيوب بزرگ چسبيده بود و کشان کشان داشت با خودش مياورد داخل آب . چون خانوما از دريا ميترسيدن و خودمونم دوس نداشتيم خدايي نکرده اتفاق بدي بيافته آخه اونجا که ما بوديم خلوت بود و نجات غريق هم نبود و ميشد گفت تقريبا جزئي ااز ملک ويلايي که توش بوديم بود .
خلاصه چسبيده بوديم از تيوب و حسابي داشتيم خوش ميگزرونديم که نريمان رفت زير آب و يهو از زير تيوب بلندش کرد و منو طرلان و آي ناز تو آب چپه شديم . اونجا بود که براي چند ثانيه طرلان درسته افتاد تو بغلم .
تا اونروز من به طرلان به چشم خواهري نگاه ميکردم ولي اون تن و بدن ظريف ، اون سينه هاي خوشگل و باسن زيباش حسابي فکر رو بهم ريخت و باعث شد تو آب راس کنم و وقتي ميزديم سرو کله ي هم کاملا ناخواسته چند بار کيرم با بدن طرلان تماس پيدا کنه و فکر ميکنم که طرلان هم تا حدودي متوجه کير راست من شده بود .
خلاصه بعد از کلي خوش گذروني از آب دراومديم و رفتيم تو ويلامون و به نوبت دوش گرفتيم اما من نميتونستم از فکر طرلان بيرون بيام . از طرفي حالم از خودم بهم ميخورد که اينقدر راحت دارم در حق دوست خوبم خيانت ميکنم . با شناختي که از نريمان داشتم ميدونستم که اون چشم پاکي داره و هيچ نظري به زن من يا ديگري نداره و اين باعث ميشد که بيشتر از خودم متنفر بشم .
شب منو آي ناز رفتيم تو اتاقمون برا خواب و نريمان و طرلان هم اتاق خودشون ، آخه ويلامون دوخوابه بود و بزرگ .
همينکه مسواک زدم و آماده خواب شدم پريدم رو آي ناز و شروع کردم به لب گرفتن و چنگ زدن سينه هاش .
-آخخخخخخ دارم ميميرم خانومم . امشب بايد يه حال اساسي بهم بدي !
آ: چيه ؟ چي شده ؟ آقامون داغ کرده !
س: داغ کرده بدجورم داغ کرده . اگه به دادش نرسي به صبح نميکشه دار فاني رو وداع ميگه
آ: جدي چي شده که اينجوري حشري شدي ؟ تو اينجوري نبودي ! چيزي ديدي ؟
وقتي آي ناز گفت چيزي ديدي بعدش کمي مکث کرد و با خودم گفتم حتما شک کرده که بخاطر اتفاقات امروز توي آب بوده که حشري شدم . آخه تو دريا که بوديم ما چهارتا حسابي ماليده ميشديم به هم البته ناخواسته .
س : نه بابا بخاطر هواي شماله . رطوبت هميشه آدمو حشري ميکنه خانومي
اينو گفتم و اجازه ندادم فکرش رو درگير کنه و زود لباساش رو کندم . الحق و والانصاف آي ناز بدنش بي عيب و نقص بود و خيلي هم سکسي اما ما مردا تنوع طلبيم و کاريش هم نميشه کرد .
آ: آخخخخخ يواش سام . طرلان و نريمان بيدارن ميشنون .
ولي من بي توجه به حرفاي آي ناز داشتم با سرصدا بدنش رو ميبوسيدم و ميليسيدم .
س: بشنون ، دارم با خانومم حال ميکنم . بذار اصلا بفهمن که سام داغ کرده . جووووووون …قربون بدن سکسيت بشم .
آ:اوففففففف . شورتمو در بيار . تو منم حشري کردي عزيزم .
شورتش رو درآوردم و از زير نافش شروع کردم به ليسيدن تا رسيدم به کسش .
با انگشت شصتم بالاي کسش رو ميماليدم و با زبونم تو کسش رو که باعث شده بود آي ناز هم صداش دربياد .
آ: آخخخخخ سام بخور همه جاشو بليس . دوس دارم خوردنتو . بهم حال ميده آههههههه
از روي آي ناز پاشدم که خودمو لخت کنم که اينجا بود شنيدم از اتاق نريمان هم يه صداهايي داره مياد . آي ناز هم متوجه شده بود و با لبخند يه چشمک بهم زد و دستاش رو باز کرد يعني اينکه بخواب روم . آخه خودش طاق باز رو تخت دراز کشيده بود . هر دو لخت لخت شده بوديم و من دراز کشيدم روش و مجددا لباش رو کشيدم لاي لبام و کيرم رو هم ميماليدم لاي پاش .
آ: جاااااااان . اين کيرت منو کشته . جاش فقط تو کس خودمه . بکن کسمو .
اينو گفت و به پهلو دراز کشيد و پاش رو حالت ضربدري انداخت رو اون يکي پاش و کسش رو داد عقب و گفت : رو زانو وايسا و کيرت رو بزن تو کسم .
س: عروسکم حرکتاي جديد ميزني
آ: آره طرلان ميگفت موقع ارضا شدنمون و براي خاتمه کار با نريمان اينجوري ميکنيم .
واااي دوباره ياد طرلان و اتفاقات امروز افتادم . مخصوصا با حرف آي ناز . اي جانم يعني طرلان خانوم اينطوري به نريمان کس ميده ؟ يعني آي ناز هم از سکسمون به طرلان تعريف کرده ؟ خب معلومه که تعريف کرده . از کار زنا نميشه سر درآورد .
خلاصه اينکه حرف آي ناز منو وحشي کرد و بدون معطلي زدم تو کسش و تلمبه هاي سگي ميزدم توش . آي ناز هم قشنگ متوجه قضيه شد که من با حرف طرلان حشري شدم و سعي ميکرد بيشتر حشريم کنه . اگه يادتون باشه اول داستان گفتم که سکسامون يه مدت بود سرد شده بود ولي الان يه سکس داغ رو بعد مدتها داشتيم تجربه ميکرديم و آي ناز و هم خودم دوست داشتيم بيشترين لذت رو ببريم .
آ: جااااااان . خوشت اومد ؟ دوس داشتي ؟ محکمتر بزن تا بهت يه حالي بدم که آبتو بکشه بيرون . اينو گفت و برگشت و دوباره طاق باز خوابيد و يه پاشو بلند کرد و تو چشام نگاه ميکرد و سينش رو با يه دست ميماليد و گفت : طرلان ميگه يه پا که تو هوا باشه کست تنگ تر ميشه . سامي جوووون منو مدل طرلان ميکنيييييي؟
آخرين جمله رو با شهوت و ناز گفت و منم در جوابش گفتم : معلومه که ميکنم . هرطور که نريمان طرلانو بکنه منم همونطور ميکنمت . مثل نريمان .
خداي من من بي منظور اين حرفو زدم ولي در کمال تعجب ديدم که آي ناز هم مثل من از شنيدن اسم کس ديگه آمپر چسبوند و شروع کرد به جيغ و داد کردن .
آ: بکن بکن بکن محکمتر . آه آه آه بزن . آيييييييييييييي دارم حال ميکنم .
س: جر خوردي خانومم ؟ تو که همينجوري تنگ هستي و حالا تنگ تر شدي . کيرم بزور داره تو کست عقب جلو ميشه .
ولي ديگه نتونستم جلو خودمو بگيرم و آب کيرم داشت ميومد .
س: آينازم ؛ خانومم، آبم داره مياد .
آ: جوووووونم بريز رو باسنم . ميخوام آتيشم بزنه .
منم برا خالي نبودن عريضه بهش گفتم : نريمان هميشه تو اين حالت ميريزه رو باسن طرلان ؟
تيرم خورد به هدف . آي ناز با شنيدن اين حرف لرزيد و ارضا شد و همزمان منم آبمو ريختم رو باسنش که به پهلو خوابيده بود .
هر دو بيحال ولو شديم رو تخت
سکس خيلي توپي کرده بوديم . بعد از مدتها اين سکس واقعا بهمون چسبيده بود . از اتاق نريمان و طرلان همچنان صداشون ميومد . اينکه ميگم صدا ميومد و يا صدامون ميرفت نه اينکه اونقدر بلند و واضح و رسا باشه ، نه ولي اگه سکوت ميکردي ميتونستي بشنوي .
ديگه نتونستم بيدار بمونم و خوابم برد و صبح نزديک ساعت يازده بيدار شدم که ديدم نريمان هم تازه بيدار شده و صورت نشسته نشسته داره اخبار نگاه ميکنه . کم کم خانوما هم بيدار شدن و صبحانه خورديم . خانوما دائما داشتن پچ پچ ميکردن و ميخنديدن .
همون روز عصر به طرف تهران حرکت کرديم و برگشتيم . **

نوشته: سام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها