داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

رفتم شکار ولی خودم شکار شدم

هوا سرد شده بود و ساعت حدودا ۲شب بود کم کم داشتم احساس گرما میکردم و نور میخورد تو چشمام آروم چشامو باز کردم دیدم بهنام اونطرف آتیش نشسته و داره هیزم میزاشت رو آتیش ، صدای گوسفندا از دور میومد
اونروز با پسر عموم رفته بودیم شکار تو روستای مادریش که تو بیابون به ۲تا از دایی هاش برخوردیم
فاصلشون از روستا زیاد بود و به همین خاطر شبها همونجا میموندن
یه سایه با چوب درست کرده بودن و یه جایی که گله داخلش میخوابید
آدمهای خیلی ساده ای به نظر میرسیدن با اینکه سخت به کسی اطمینان میکردم ولی اونجا احساس راحتی میکردم جوری رفتار میکردن که فکر نمیکردم پشت این چهره چه شهوتی خوابیده ظاهر کمی نامرتب و آروم و خجالتی داشتن البته از نظر من وخیلی زود اطمینان کردم
میگفتن شبها چندتا گرگ میان اطراف گوسفندا و اگه شب بمونیم اونجا میتونیم بشون تیراندازی کنیم و طوری از شبها و حیوونا حرف میزند که ناصر پسر عموم گفت امشب میمونیم
اولین بار بود این سبک زندگیو تجربه میکردم
اون شب یه نفر از روستا برامون غذا اورد خوردیم ، ناصر و غلام اون یکی داییش بلند شدن که برن یه گشت بزنن برا شکار ولی من حوصله نداشتم و نشستم
بهنام بود و صفدر همون که برامون شام اورد که صفدر شروع کردن تریاک کشیدن کنار آتیش و خیلی با من گرم گرفته بود و چندباری با من شوخی بد کرد که بهنام یه اخم کرد و نشون داد که هوامو داره و اجازه نداد ادامه بده و همین باعث شد یه حس رفاقتگونه بینمون شروع شد

اون یارو رفت و خواستیم بخوابیم ، پتوی زیادی نبود ومجبور بودیم با ناصر زیر یه پتو بخوابیم و اینو یادمه وقتی سرمونو گذاشتیم رو بالش آروم گفت پشتمونو به هم بدیم تو خواب نیان بکننمون نفهمیدم شوخی میکرد یا جدی بود
شعله های آتیش زیاد شد و چشام یکم سنگین شده بود که یه دست رو پشتم احساس کردم آروم داشت دست میکشیدم رو پاهام میترسیدم چشامو باز کنم حس میکردم داره به چشمام نگاه میکنه و خیلی آروم دستشو رو بدنم و کونم میکشید
یه نمد پهن کرد جلوم دراز کشید البته برعکس من خوابید دستشو از زیر پتو انداخت رو پاهام و آروم دستشو اورد رو کونم و میمالید احساس میکردم هیچ کاری ازم برنمیاد ّجز اینکه خودمو بخواب بزنم فکر میکردم با همین دستمالی همه چی تموم میشه بهنام هیکل درشتی نداشت من ۱۵ سالم بود کلاس اول دبیرستان بودم ولی اون حدودا ۳۰ سال داشت ولی اندامش فقط کمی از من بزرگتر بود ، اندام خیلی پرمو و دستای زمخت و هیکلش صفت و لاغر ولی من یکم تپل و اندام دخترونه و لطیف و کم مو
نمیدونم چرا فقط تلاشم این بود که وانمود کنم خوابم حتی بعد از اینکه دستشو از زیر شلوار به کونم میمالید انگشتشو گذاشته بود رو سوراخم و آروم میکشید بین لپای کونم ولی به این قانع نبود و شروع کرد دکمه شلوارمو باز کردو زیپمو کشید پایین و دستشو گذاشت رو کیرم یکم بازی کرد
اون دستشو خیس کرد و سوراخمو میمالید و اون دستش با کیرم بازی میکرد ولی اختیار کیرم از دستم رفتو کیرم بلند شد
مطمعن شد بیدارم ولی من هنوز نتونستم خودمو راضی کنم که بیدارم و دارم لذت میبرم
با یه دستش که زیرش بود داشت با تخمام بازی میکرد و انگشتشو میکشید زیرشون و با اون دستش کیرشو ، آروم چشامو باز کردم دستشو میدیدم که کیرشو از شلوار دراورده بود داشت میمالید کیرش نزدیک صورتم بود فک کنم به این حالت 69میگن
کیرشو رسوند به صورتم و اروم سر کیرشو به لبام میمالید
منم کیرم سفت شده بود و مثه کبک سرمو کرده بودم زیر برف و خیال میکردم خوابم ولی نه با اینکه میدونستم متوجه شده بیدارم ولی باز هم ترجیح میدادم خودمو به خواب بزنم بهتره تا اینکه علنی کون بدم از یه طرف دلم میخواست به کارش ادامه بده و از طرفی میگفتم شاید منصرف بشه و تا همین حد براش کافی باشه البته فقط میخواستم با این افکار خودمو توجیح کنم
هرازگاهی چشامو باز میکردم و یه کیر سیاه و تخمای بزرگ و موهای بلند اطراف کیرش و یه بوی شهوت که شاید دلیلش خیس شدن کیرش بود به مشامم میخورد
کیرشو آروم میکشید به صورتم بعضی وقتا هم تخماشو به صورتم فشار میداد
از جاش بلند شد آروم درگوشم گفت از اون طرف بچرش یه لحظه قول میدم اذیتت نکنم و آروم یه بوسم کرد ولی من همچنان بخیال خودم خواب هستم و اصلا متوجه کاری که با من میکنه نیستم البته شاید با این کار اختیارو به اون دادم که هرکاری دوست داره میتونه بکنه چونکه سریع نشست روبروم و کیرشو میکشید به لبام آروم چونمو کشید روبه پایین همینکه دهنم باز شد سر کیرشو تو دهنم حس کردم آروم تو دهنم تلمبه میزد
وقتی مطمعن شد دراختیارشم خوابید روبروم و کیرشو تو دهنم فشار داد بدون اینکه تلاش کنه دهنمو باز کردم و شروع کرد تلمبه زدن ولی من هنوز کوچکترین حرکتی نکرده بودم تا اینکه فشارش بیشتر شد و کیرشو فشار میداد تا تو گلوم میرفت که کیرشو از دهنم خالی کردم و چرخیدم و کون سفید و تپلمو گذاشتم در اختیارش و خودمو به خواب زدم
غلام گله گوسفندا نصف شب برده برا چرا و میدونو خالی کرده بود برا بهنام برادر بزرگتر صدای زنگ گوسفندارو از دور میشنیدم
اولش یکم خوابید پشت سرم صورتشو میمالید رو کونم
پاهامو جمع کردم تو شکمم و کونو قنبل کردم سمتش یکم فشارم داد روبه پایین و به شکم خوابیدم لای لپای کونمو باز میکرد و آروم تف میکرد رو سوراخم و با انگشت نوازش میکرد فاصله بین سوراخم و تخمام وقتی دست میکشید خیلی برام لذت داشت همین که دست میکشید تکون میخوردم و شاید متوجه شده بود که به اون قسمت حساس هستم البته خودم هم تازه متوجه شده بودم
از جاش بلند شد و اوضاع رو چک کردو آروم همه وجودمو در اختیار گرفت جوری که پاهاش روی پاهام و سینش رو کمرم و با دوتا دستش دستامو گرفت و صورتشو گذاشت رو صورتم کیرش که از قبل خیسش کرده بود بین پاهام حرکت میکرد و و بالا پایین میشد فکر میکنم مهم سر کیرش بود که از بین لپای کونم شروع میشد و مسیرشو ادامه میداد تا از تخمام بگذره و به کیرم برسه و برگرده
صدای نفساش تو گوشم بود بوی دهنش مثه بخار توی بینیم حس میکردم ولی برام لذت داشت البته اگه غیر این بود حاضر نبودم حتی یه لحظه تحمل کنم شاید همش بخاطر اون تضادی بود که بین اندام ظریف و تمیز من و اندام قوی و پر از مو و حتی لباسامون بود من بوی کرم ضد افتاب و ماسک مو و اسانس اون بوی دود و سیگار و …
بعد از کلی لاپایی بالخره سر کیرشو گداشت رو سوراخم و فشار داد ولی هنوز نرفته درد میگرفتم و همینکه مقاومت کردم بازم خوابید روم و آروم تو گوشم گفت درد داری ؟ نمیدونستم هنوز خودمو به خواب بزنم یا جواب بدم ولی همچنان نشون میدادم که خوابم ولی اون ادامه دادو چند بار پرسید که بالخره سرمو به نشونه تایید تکون دادم چندتا بوسم کرد دستشو گذاشت زیر گردنم و تو گوشم گفت اگه درد داشتی دستمو گاز بگیر و بازم سر کیرشو گذاشت و آروم در کونم تلمبه میزد که یباره کله کیرش رفت و منم دستشو یکم گاز گرفتم ولی اون هنوز کیرشو همونطور نگه داشته بود و تو گوشم التماس میکرد که تحمل کنم و دستشو گاز بگیرم
چند دیقه طول کشید که اروم شدم همینکه دهنمو یکم شل کردم به نشونه این بود که دردم کمتر شده و به فشار ادامه داد و کیرشو بیشتر فشار میداد تا جایی که همه کیرشو تو بدنم حس کردم دردش از همون حلقه گرد که دور کیرشو احاطه کرده بود به همه بدنم سرایت کرده بود و با همه وجودم تحملش کردم
وقتی میکشید بیرون انگار همه اون دردا داشتن از بدنم خارج میشدن که بازهم با فرو رفتن کیرش اون درد به وجودم برمیگشت تا جایی که لذتو همراه درد احساس کردم شاید هم اون لذتی که بهنام داشت از من میبرد از طریق کیرش به بدن من وارد میشد تا اینکه ناخوداگاه شروع کردم مچ دستشو به نشونه لذت بردن لیس میزدم که همین باعث شد احساس مسولیت کنه و همه تلاششو بکنه که من و خودشو به اوج لذت برسونه که با چندتا فشار محکم خودشو توی کونم ارضا کرد و از حرکت ایستاد و اندام زمخت و مردونشو رها کرده بود روی من
اون لحظه هیچ احساس مردونگی توی خودم نمیدیدم و با اینکه میدونستم به هدفش رسیده و دیگه نیاز نداره ولی بازهم حاضر نبودم که خودمو از زیرش بیرون بکشم و تا لحطه آخر خودمو در اختیارش گذاشتم تا اینکه از روم بلند شد و شلوارشو پوشید و رفت هیزم بریزه رو آتیش ولی من همچنان شلوارم پایین و به همون حالت خوابیدم
اومد با پا زد به پام و نشست آروم گفت پاشو شلوارتو بپوش ولی من خودمو به خواب زدم که اونم شلوارمو کشید بالا و بدون اینکه دکمه و زیپ شلوارمو ببنده پتورو انداخت روم و رفت

مرحله دوم همون شب شروع شد که اگه شد مینویسم

نوشته: سعید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها