داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

یه آتو گرفتم و به چخ رفتم

سلام این داستان که میخوام بنویسم اولین داستانمه پس شاید خوب از آب در نیاد اسم من امیر هست و ۱۹ سالمه و توی اهواز زندگی می‌کنیم ما همیشه برای عید میریم خونه پدربزرگم و اونجا خاله و دایی هام میان
یه دختر دایی دارم اسمش لیلا هست ۱۸ سالشه و از بچگی عین خواهر میدیمش تا اینکه توی عید شب سوم بود که اونجا میخوابیم دختر داییم همش توی گوشی بود و می‌خندید و منم رفتم پیشش گفتم به چی میخندی که سریع گوشی رو خاموش کرد و گفت برو به هیچی نمیخندم اینجا بود که یه شک هایی کردم و منم بیخیال نشدم و فردا صبحش زود تر از اون بیدار شدم و دیدم گوشیش روی میزه رمز گوشیش رو بلد نبودم ولی وقتی رفتم سمت گوشیش دیدم رمزش ۴ رقمی هست و تاریخ تولدش که ۱۳۸۴ هست زدم و دیدم باز شد و پشمام ریخت اصلا فکرشم نمیکردم با اولین بار باز بشه رفتم برنامه هاشو چک کردم دیدم فقط روبیکا داره از اینجا فهمیدم هرچی هست توی همین روبیکاس رفتم توی حساب هاش و دیدم به جز این حساب یه حساب دیگه هم داره زدم روش و دیدم فقط یه نفر توشه اونم سیو کرده بود علی فهمیدم دیگه و زدم روش و شروع کردم به خوندن پسره خیلی فحش ناموسی میداد و این لیلا هم خوشش میومد تا جایی رسیدم که نوشته بود دفعه بعدی که دیدمت میکنمت از اینجا بود که گوشیمو در آوردم و شروع کردم فیلم گرفتن همش میگفت عجب کوصی داری لیلا منم با خودم گفتم شاید یه عکسی یا فیلمی از کص و کونش براش فرستاده و رفتم بالاتر دیدم بله فرستاده زدم روش عجب کوصی بود پسره بهش گفته بود فیلم بگیر و جق بزن اینم داشت با کصش ور میرفت و ناله می‌کرد و منم داشتم همشو فیلم میگرفتم چون میدونستم دارم چه آتویی میگیرم که دیدم یه تکون خورد لیلا و منم سریع از حساب زدم بیرون و برگشتم به حساب خودش و گوشیش رو خاموش کردم و یواش گزاشتم سر جاش و خودمو زدم به خواب من و مادرم و خواهرم توی یه اتاق بودیم‌ اونم چون اینترنت اون اتاق خوب بود اوجا بود که تا صبح داشت چت می‌کرد دیدم رفت بیرون سمت دستشویی منم مادرم چون صبح زود بیدار شده بود رفته بود خونه دایی های دیگم که خونشون همونجا بود و خلاصه رفتم سمت دستشویی داشت دست و صورتشو میشست که بهش گفتم چطوری جنده که دیدم جا خورد یه لحظه چون من هیچ وقت بهش فحش نمی‌دادم گفت بی‌شعور چی میگی اول صبح بهش گفتم‌ آقا علی چطوره که دیگه فهمید چی میگم و گفت تو از کجا میدونی و این چیزا وقتی بهش گفتم رمز گوشیتو بلدم سریع رفت عوضش کرد و اومد گفت حالا اگه میتونی بازش کن منم گفتم دیگه مهم نیست گفت چرا گفتم‌چون‌ من همشو فیلم گرفتم گوشیمو باز کردم رفتم توی فیلمو اون قسمتش که جق میزدو نشونش دادم که خواست سریع گوشی رو از دستم بکشه که من گوشمو خاموش کردم و اونم رمزمو بلد نبود به التماس افتاده بود که حذفش کنم و می‌گفت این فیلما به چه دردت میخورن و پاکشون کن و منم گفتم میخوام باهاشون جق بزنم یا شاید به روزی نشون دایی بدم که رید تو خودش و داشت گریه میکرد و می‌گفت هرچی بخوای بهت میدم و منم چون خیلی دوست داشتم بکنمش گفتم هرچی دیگه آره؟ گفت آره گفتم پس شب باز بیا تو اتاق که بهت بگم چیکار کنی که دیگه‌ خودشم فهمید چی میگم گفت تو شبیه داداشمی و این چیزا و منم گفتم من داداش جنده نیستم و دیگه آدم حسابت نمیکنم که گفت میام و دیگه داشتم خودمو آماده شب میکردم از شانس کیری ما باز هم مادرم و خواهرم توی اون اتاق میخوابیدن ولی دیگه مجبور بودم چون این کون کردنی بود وایسادم و باهاش چت میکردم و میگفتم ساعت ۳ آماده باشه میام سمتش که شروع کنیم و گفتم میخوام از کون بکنمت و این چیزا و با همین کصشعرا تا ساعت ۳ سر کردیم که دیگه مادرم خواب بود و خواهرم هم از ۳ ساعت قبلش اصلا خواب بود چون ۱۰ سالش بود و زود می‌خوابید منم دیگه دلو زدم به دریا و رفتم سمتش و شروع کردم به لب گرفتن باهاش که اونم دیگه خودش همکاری می‌کرد و لب می‌گرفت یه ۲ دقیقه لب گرفتیم و زبونمو میکردم توی دهنش که گفتم اوضاع چون خطریه سریع باید کارو تمام‌ کرد رفتم و ممه هاشو از تو سوتینش در آوردم و شروع کردم به خوردن که دیدم یکی با پس گردنی منو زد اینقدر محکم بود که گردنم قفل کرد رومو برگردوندمو و دیدم‌ مادرمه و سریع لیلا خودش و جمع و جور کرد و منم به گوه و خوردم و غلط کردم افتادم که اینقدر داد زدم که داییم که توی اون اتاق بود به مادرم اضافه شد و وقتی دید من جفت لیلا هستم و مادرم چی میگه فهمید اوضاع چطوره و با کمربند که توی اتاقش بود اومد مارو بزنه اول منو عین سگ میزد و نمیزاشت بگم که دختر خودت جندس و بعد رفت سراغ لیلا و اونم شبیه سگ میزد و فحش به منو اون میداد که وقتی داییم منو ول کرد مادرم اومد منو بزنه که تقریبا تمام خونه‌ ریخته بودن دم در و بابام که نمی‌دونست چیه اوضاع اومد که داییمو رد کنه از اون ور خواهرم گریه میکرد و اصلا یه اوضاعی شده بود و پدربزرگمم که به تخمشم‌ نبود و خواب بود هی داد میزد و فحش میداد که مادربزرگمم اومد که داییمو از ما جدا کنه اصلا اون صحنه هارو هیچوقت یادم نمیره و منم وقتی دیدم اوضاع آروم شد فکر کردم حالا که من به چخ رفتم چرا این جنده نره و رفتم با فیلمی که داشتم پیش داییم و مامانم که تا منو دید شروع کرد تهدید کردن منم گفتم‌ این فیلمو ببین اگر نظرت عوض نشد بیا منو بزن که گفت باشه و رفتم پیش مامانم و داییم و اون فیلمو نشونشون دادم داییم که داشت با دقت پیام هارو میخوند و منم براش توضیح میدادم و میگفتم که من توی یه سنی هستم که اگر از این آتو ها گیرم بیاد اگر خودمم نخوام نمیتونم ازشون بگذرم و نیاز دارم و این چیزا تا رسیدیم به فیلم جق لیلا خانوم که تا شروع شد داییم قاطی کرد و رفت دوباره سراغ لیلا و اینبار از بار قبلی بد تر میزد بدبختو خلاصه با اعتراف هایی که داییم ازش کشید معلوم شد پسره از فامیلای خیلی دورشونه و فامیل خودمون هم حساب میشه و داییم هم آدرس دقیق پسررو داشت رفت سراغش و به قول خودش بی ناموسو عین سگ زد و خلاصه دوستان آتو گرفتید یه مکان خالی هم داشته باشید نه عین منه کصخل تو یه اتاق ۱۲ متری که مادرت توشه بخوای دختر بکنی من حیف که اونجا شلوغ بود و نمیشد حتا ببرمش پشت خونه یا جای دیگه ای ولی خب آتو از کسی گرفتید حواستون باشه و من بعد از این خاطره که مال همین امسال هست یه بارم لیلا رو ندیدم و نمیخوام ببنیم

نوشته: امیر لاشی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها