داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بهترین خاطره با پسر فمبوی

ساعت ۲و نیم شب بود یهو دیدم گوشیم زنگ میخوره جواب دادم دیدم رفیقم آرتاعه جواب دادم گفت که پایه ای بریم ویلامون با اتوبوس اولش مخالفت کردم گفتم با اتوبوس دوره ولی با یکم اصرار اوکی شدم. بگم که رفیقم 19 سالشه خودم 18 آرتا ی بچه خیلی خوشگل و بی مو بود فمبوی بود از 15 سالگی باهاش رفیق بودم که میشه بیشتر از ۳ سال . خلاصه فرداش ننه بابامو بزور راضی کردم رفتیم پارک محلمون با چمدون همو دیدیم احوال پرسی اینا بعد اسنپ گرفتیم رفتیم سمت ترمینال سوار که شدیم حدود ۶ ساعت بعد از خواب بیدارم کرد گفت رسیدیم بگم که ویلاشون سمت نور بود پیاده شدیم یکم پیاده روی کردیم بعد حدود نیم ساعت رسیدیم ویلاشون که بنازم خیلی بزرگ بود و استخر داشت بعد خوردن ناهار گفتم بریم استخر رفتم زیر آب آرتا لخت شد پشمام ریخت بدن خوشگل و بی مو سفید با کمر باریک و کون خوش فرم و تو چشم برو. اومد تو آب بعد منم شق کردم اومدم بیرون یه نگا کرد به کیرم گفت سر چی شق کردی منم گفتم هیچی یاد یه چیز افتادم😂 خندید بعد یکم بدنم لرز گرفت هوس حموم داغ کردم
من گفتم یه چیزی میتونم بگم؟ گفتش بگو حموم که اونور استخر بود یکم میترسم بهش گفتم دوتایی بریم حموم؟ اونم گفت اره من پشمام ریخت گفتم الان میرینه بهم رفتیم تو وان داشتن که عالی بود نشستم توش بعد آرتا عم نشست بغلم شورت داشت جر می‌خورد انقد کیرم شق شد بود زده بودم بالا یهو بلند شدم گردنشو گرفتم لباشو خوردم اولش گفت چیکار میکنی چته ولی بعد چن ثانیه لباشو ول کردم دیدم داره کیرمو میماله آخ که چقد دستاش داغ بود بعد گفتم یکم میخوری برام آروم رفت سمت کیرم و شروع کرد از تخما تا سر کیرم لیس زدن داشتم قبض روح می‌شدم تند تند مک میزد یه گاز ریز هم گرفت و یدونه بهش اسپنک آبدار شدم و بلند شد نشست رو کیرم 💦🤤چقدر داغ بود کون گندش و سوراخ صورتیش بالا پایین میشد بعد آبم داشت میومد بهش گفتم داره میاد سریع بلند شد و شروع کرد ساک زدن که اومد و ریختم رو لباش بهترین لحظه عمرم بود از حموم زدیم بیرون یکم ماساژش دادم بعد رفتیم در عین حال فیلم دیدیم تو ویلا بعد خوابیدیم. واقعا گی با پسر فمبوی واقعا از ۱۰۰ تا دختر بهتره😂🤤

نوشته: ابول

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها