داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خاطره عجیب قم

خاطره کاملا واقعی .
به خاطر اینکه واقعی است، از اسم مستعار هم استفاده نمیکنم برای شخصیت ها در خاطره.
تازه چند ماهی بود که احمدی نژاد رئیس جمهور شده بود. کشور در بهت عجیبی رفته بود. همه جا بحث سیاسی بود.
به خاطر یک کار شخصی، به قم داشتم می رفتم. تو اتوبوس ، یک پسر جوون با لباس تمیز و براق، کنارم نشسته بود. از تهران سوار شد. منم از تهران سوار اتوبوس شده بودم ، نه از کرج .
دیدم هی پاشو فشار میده به پام. و میچسبید از بغل بهم. فهمیدم حشری شده.
نمیشد بهش چیزی بگم . جرات نداشتم . شرایط هم جور نبود وسط اتوبوس. منم حشری کرد.
خلاصه رسیدیم به قم .‌ اول شب رسیدیم. دیدم کنارم حرکت میکنه. فهمیدم حشری شده. بهش گفتم من اینجا مسافرم، اگه خونه داری بریم خونت. الکی پول هتل ندم. ‌گفت دارم.
سوار ماشین خط شدیم و رفتیم داخل شهر قم ( از ترمینال).
پیاده شدیم. باهاش پیاده رفتم. رسیدیم در خونش. . با کلید در رو باز کرد. رفتیم داخل.
تنها بود. اما لباس زن و کودک از رخت آویز آویزان بود. بهش گفتم زن داری؟؟. گفت آره. گفتم کوش؟. گفت رفته خونه داداشش. تنها بود. خوشحال شدم .
رفتم باهاش چند نون سنگک و مقداری سبزی و مرغ از پاساژ خریدیم. اومدیم. باهم غذا رو آماده کردیم و گذاشتیم روی اجاق گاز.
بعدش بهش گفتم، تا غذا بپزه بیا بریم حموم . رفتیم و یه دوش گرفتیم. اما تو حموم فقط به هم چسبیدیم و یه لب و بوس. سکس نکردیم .
نشستیم و صحبت کردیم. یه تلویزیون داشت . یه کم نگاه کردیم. ‌
بعدش غذا پخت و سفره چیدیم و غذا رو خوردیم. دیدم خیلی حشری شده. هی از روی شلوار کیرشو دست می زد. بهش گفتم الان وقت خوابه. گفت پس سکس چی؟. گفتم : خواب یعنی رختخواب و سکس.
رفتم دستشویی و خودم تمیز و آماده کردم. اومدم چراغ خاموش کردیم . پریدم تو آغوشش.
فقط دوست داشت سوارم بشه . یعنی قمبل کنم و سوارم بشه و بغلم کنه و بکنه منو.
بدون هیچ مقدمه ای ، چون آماتور بود و خیلی حشری، سریع گفت قمبل کن. قمبل کردم . از پشت خوابید روم و بغلم کرد و کیرش یه هو کرد تو کونم و تلمبه زد.‌
راند اول، تقریبا دو دقیقه ای آبش اومد.
اما کیرشو در نیاورد. همون طوری تلمبه زد. راند دوم تقریبا نیم ساعت کرد. خیلی بهش حال داد. منم خیلی لذت بردم.
کیرش باریک و دراز بود.
بعدش رفت دستشویی و منم رفتم دستشویی. بعدش پریدم تو آغوشش. بر خلاف من که میخوام پشتم به کیر فاعل بچسبه و بخوابم ، او دوست داشت، از جلو بهش بچسبم و عین زنش بغلم کنه.
من چون طرف ناشناس بود، نخوابیدم . بیدار بودم تا صبح . اما اون خوابید. نصف شب اذان زد .‌صدای اذان از اون حرم معصومه اومد . دیدم بیدار شد و رفت تیمم کرد و نماز صبح خوند. بهم نگفت بیا نماز بخون. فقط خودش خوند.
تعجب کردم . نماز و گی بازی؟.
اونم با تیمم، با وجود آب برای غسل جنابت؟.
خلاصه ، دوباره اومد و تو آغوش هم خوابیدیم .
اما من فقط دراز کشیده بودم و بیدار بودم.
صبح دیدم تقریبا ساعت ۷ بیدار شد و دوباره همون طوری منو چرخاند و دمرم کرد و خوابید روم و کرد منو . این دفعه زود آبش اومد.
بعدش باهم صبحونه خوردیم.
بعدش بهم گفت میخوام برم سرکار .‌ گفتم کارت چیه؟. گفت طلبه حوزه علمیه.
تعجب کردم . دیدم لباس سفید یقه آخوندی رو پوشید و عبا و عمامه.
خیلی عجیب بود. باورم نمیشد. یه تسبیح سبز دراز از جیب عباش در آورد.
اولش ترسیدم. بعدش گفتم این جرات نمیکنه کاری کنه چون شریک جرمه آنوقت.
خلاصه داشتیم خدا حافظی میکردیم، بهش گفتم: دردسر نسازی؟.
گفت نه به آقا امام صادق که سربازش هستم.
برام عجیب بود.
من اون روز رفتم کارم انجام دادم تو قم . هم نگران اون آخوند بودم دردسر نسازه، هم حشری شده بودم، هم بهت زده بودم . آخوند و گی بازی؟. باورم نمیشد.
برگشتم از قم به کرج .
هنوز یاد اون شب میفتم، انگار خوابی چیزی بوده.
جالب اینکه موقع خدا حافظی بهم یه مهر و یه عطر داد و گفت: متبرک به حرم آقا امام رضا هستن.
منم اون مهر و عطر رو انداختم تو قم ، تو سطل آشغال. ‌

هنوزم اون شب برایم عین یه قصه و یه خواب می مونه.

نوشته: سالار

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها