داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خاطره شیرین من از انجمن کیر تو کس (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام و ممنون از استقبال گرمتون ، قبلش بگم واقعا خوشحالم دوستایی مثل شما اینجا پیدا کردم که میتونم‌راحت باهاشون حرف بزنم …🫂❤️
قرار اول ما با یه هم آغوشی خیلی خوب و رویایی تموم شد و اون‌ شب منو‌ رسوند خونمون با اینکه فاصله خونه اون تا خونه من خیلی بود اما اون همه راه رو بخاطر من اومد …
بعدش که صحبت کردیم گفت که خیلی ازم خوشش اومده و ساده بودنم براش جذاب بوده، من فکر میکردم دروغ میگه چون اون روز من با ساده ترین ظاهر بعد از سرکار پیشش ظاهر شده بودم و از طرفی چون اینجا باهاش آشنا شده بودم با خودم میگفتم حتما فقط واسه سکس این حرفا و میزنه و برام باورش سخت بود …هفته بعد گفت که اگه جمعه جایی نمیرم برم پیشش تا روز تعطیل پیش هم باشیم… قبول کردم چون یه جورایی دیگه دوست شده بودیم و حقیقتا دلم‌واسه خونه رویاییش تنگ شده بود ، نمیتونستم تصور کنم خونه یه پسر اینقدر مرتب و قشنگ باشه… برای صبحانه رسیدم پیشش و دم در با یه بوسه داغ و طولانی ازم استقبال کرد جوری که واقعا خیس کردم… یه تاپ بندی مشکی و جین پوشیده بودم و عطر مولکول همیشگیم که خیلی دوسش دارم … بعد خوردن صبحانه بهم گفت دوست داره تو اتاق باهم باشیم منم که ازش خوشم اومده بود و خودم حس میکردم هات ترم و بیشتر دلم‌میخواد رو پاهاش نشستم و گفتم میتونی بغلم‌کنی 🙂 با یه لب رضایت بلندم کرد و انداختم رو تخت و با یه حس خوب از بالا فقط نگاهم میکرد … منم پاهامو جابجا میکردم تا بیشتر بدنمو ببینه انگار از این حس لذت میبردم … میدونستم که حشریش کردم چون بعدش بهم گفت از جین جذب خیلی خوشش میاد … یادم میاد که خیلی سبک خودشو انداخت روم و‌دم گوشم گفت دلت میخواد تا شب رو تختم باشیم؟ منم که واقعا غافلگیر و خوشحال شده بودم با عشوه گفتم آره چرا که نه و شروع کرد تند تند لباسامو درآوردن… قبل اینکه ببوستم دیدم فقط داره رونامو زبون میزنه و دستاش رو‌کمرمه. بعدش دستشو کشید رو‌شرتم و فهمید خیس کردم … انگار خوشحال شد که موفق شده… تا اون‌روز این حجم از حرفه ای بودن و بلد بودن رو من تو هیچکس ندیده بودم… من از همون ا‌ول وقتی خورده میشدم حسابی شل میشدم😅 چون اون آدم با ظرافت کارشو بلد بود…
بهش گفتم لباتو‌میخوام و وقتی لباشو رو لبام‌گذاشت تی شرتشو درآوردم و شلوارشو آروم تا زانوش کشیدم پایین … حس اینکه بدن لختش بهم‌میخوره دیوونه ترم کرد … نمیدونم چند دقیقه اما طولانی لبا و زبون همدیگه رو خوردیم و دستم رفت رو کیرش که دیدم بله مثل سنگ شده و خیلی خوشحال شدم… من رو ابرا بودم که یه پسر خفن و حرفه ای داره باهام اینکارارو میکنه و منم تونستم براش جذاب باشم…
سرشو‌بلند کرد گفت خوردن رونای پاتو‌از سینه هات بیشتر دوست دارم … منم یه لحظه شوک شدم چون همیشه مردارو عاشق سینه میدیدم … خیلی بیحال بودم و چیزی نگفتم … رفت پایین رونامو دست کشید و گفت خیلی خوش تراشه… و شروع کرد به لیس زدن … داشتم دیووونه میشدم که دستاشو با دستام آوردم رو‌سینه هام و گفتم فشار بده … با فشار محکم سینه هام زبونشو داخل رونم‌حس میکردم و فکر میکردم الانه که آبم رو شرتم‌خالی بشه … اسممو صدا کرد و میگفت بلند با ناز بگم جووووون و چند بار تکرار شد و ازم خواست بهش بگم کسمو لیس بزنه … اینکه حالت دستوری دوست داشت بهش بگم برام عجیب بود اما من خودمو تو بهشت میدیدم … بهش گفتم شرتمو بزن کنار و زبون بکش رو کس خیسم… وقتی اینو گفتم چشماش برق زد . با ظرافت با انگشتش شرتمو کنار زد سرشو‌برد پایین و یه لحظه زبونشو حس کردم کنار کسم … نمیتونم چجوری توصیف کنم حالمو چون من خیلی واقعی داشتم به آرزوم میرسیدم و لذت میبردم… پاهامو باز کردم و با دستاش شرتمو دراورد و انداخت پایین تخت . حس کردم با دیدنش حشری تر شده و انگار گرسنشه فقط نگاه میکرد و خودشو اینور اونور میکرد انگار داره خودشو آماده میکنه واسه یه کار خیلی مهم … اونجا بود که من فهمیدم چقدر دوست دارم پارتنرم به کسم زل بزنه و هیزی کنه… چون حس اینکه از دیدن بدنم هات بشه برام لذت بخشه…
بعدش که شروع کرد به خوردن کسم من مست شدم و یکی از ناب ترین حسای زندگیمو داشتم… انقدر خوب و با حوصله میخورد که غرق لذت بودم… بعدش که نمیدونم چند دقیقه گذشت اما کوتاه نبود گفتم کافیه،اروم لباشو جدا کرد و سمت رونام برد و اروم میک زد … احساس میکردم خسته نمیشه و هرچی میگذره بیشتر دوست داره،کنارم دراز کشید و بدون هیچ حرفی فقط دست میکشید رو بدنم و با نفسای تند تند با لبخند نگاهم میکرد…دستمو‌دور گردنش انداختم و اروم لبشو بوسیدم … خیلی بیحال و بی جون بودم اما دلم میخواست بچسبه بهم و با همه اینا هنوز ارضا نشده بودم و برای اولین بار دلم میخواست که زود ارضا نشم… دستم‌ بردم رو کمرش و آروم ماساژش دادم و با لبام گردنشو بوسای کوچولو میکردم…حس میکردم باید این حال خوبو براش جبران کنم تا اونم لذت ببره چون اونجا فهمیده بودم اون نمیخواد فقط ارضا بشیم و دنبال حس خوبه…

نوشته: درسا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها