داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شیرین ترین خاطره ی عمرم

با عرض سلام خدمت دوستان انجمن کیر تو کس
داستانی که میخونید بهترین اتفاق زندگی من بود که منجر به ازدواجم شد امیدوارم خوشتون بیاد
داستان برمیگرده به 2سال پیش اونوقتا من ترم دوم کارشناسی ارشد دانشگاه تهران بودم اسمم آرش 27 ساله اهل کرمانشاه
دانشگاه که قبول شدم خابگا نمیرفتم بابام یه واحد از آپارتمان عمم برام اجاره کرد عمم شوهرش فوت شده بود وضع مالیشون هم خوب بود پسرش که دو سال از من بزرگتر بود خارج از کشور مشغول تحصیل بود دخترش هم به بهانه ی درس خوندن رفته بود عمم تنها بود استاد دانشگاه بود و خیلی مقرراتی
یه روز که داشتم از باشگا میومدم کاراته میرفتم به صورت حرفه ای خیلی خسته بودم سر کل گذاشتن با یکی از بچه های باشگا اسکات سنگینی زده بودم که پاهام داغون شده بود به زور خودمو رسوندم دم آپارتمان میدونستم که آسانسور خرابه باید 4طبقه رو با پله میرفتم دم آپارتمان نشستم نفسی تازه کنم که چشمم به یه دختره افتاد چادر سرش داشت ولی اندام ظریف و قدبلندش زیر چادر خودنمایی میکرد نزدیکتر که میشد بیشتر خودنمایی میکرد هیکل و صورتش تا اینکه به چند متری من رسید حس میکردم خداوند همه ی زیباییاشو تو این دختر قرار داده محو تماشا بودم که اومد سمت آپارتمان ما میدونستم از مستاجرا نیست تقریبا همه رو میشناختم جلو اومد سلام کرد خواستم بلند شم که پام لیز خورد ناخدآگاه دستاش اومد سمت کمرم و مانع افتادن من شد گفت حالتون خوبه من هم که یه خورده خجالت کشیده بودم گفتم چیزی نیست باشگا بودم یه خورده تمرین سنگین انجام دادم لبخندی زد و گفت شما پسرا همه کاراتون یه جوریه آدم برا سلامتی باشگا میره نه برا ناکار کردن خودش صداش یه جوری بود پر از مهربانی و لطافت من هم با یه لبخند جوابشو دادم که تو همون لحظه دستش رفت سمت زنگ واحد عمم من با تعجب داشتم نگاش میکردم میخاستم چیزی بگم انگار خودش فهمید که گفت من از شاگردان خانم دکتر هستم برای کار پایان نامم اومدم یه جورایی خوشحال شدم حداقل میتونستم چند دقیقه ای خونه عمم باهاش همکلام شم که عمم در رو زد و بالا رفتیم گلی جلوتر از من و من هم لنگ لنگان به دنبال گلی چندتا پله رو که میرفت برمیگشت و با لبخند میگفت بزار کمکت کنم من هم از خدام بود ولی خوب نمیشد خصوصا شاگرد عمم بود طبقه سوم که رسیدیم عمم منتظر گلی بود گفت کجایی دختر چرا اینقد دیر اومدی بالا سلام کرد و با عمه مشغول احوالپرسی بود که من هم رسیدم عمه تا من رو دید اولش ابروهاشو تو هم کشید ولی وقتی دید میلنگم یه خورده مهربونتر شد تا پرسید چی شده تا اومدم چیزی بگم گلی گفت باشگا این بلارو سر خودش آورده استاد که عمم گفت وای از دست تو پسر تو امانتی دست من بیا بریم تو ببینم چی سر خودت آوردی من هم بدون تعارف جلوتر از عمه و گلی رفتم تو یه چیزی که ذهنمو درگیر کرد این بود که گلی اصلا تعجب نکرد که من با استادش نسبت دارم حس کردم که میدونست بعد چند دقیقه عمم یه جوشونده با چندتا قرص واسم آورد من هم سر صحبت رو با گلی باز کردم گلی چندتا سوال راجع به رشتم پرسید گرم صحبت بودیم که عمم باز اومد گفت جوشونده رو خوردی برو تو اتاق استراحت کن که من هم گفتم نه میرم بالا عمه هم انگار خوشش اومد که من برم ولی من یه نقشه تو سرم بود نقشه این بود گوشیمو جا بزارم میدونستم عمه میده گلی برام بیاره بالا که رفتم به دوستم با تلفن خونه زنگ زدم که به گوشیم زنگ بزنه بعد چند دقیقه گلی پشت در داشت در میزد و آروم میگفت آقا آرش گوشیتون رو آوردم در رو که باز کردم باورم نمیشد چی میبینم گلی بود با یه شلوار جین و یه بلیز بلند یه روسری شالی هم به سرش داشت که تا نصفه موهاش معلوم بود خیلی ناز شده بود دلم میخاست همونجا بغلش کنم بازم محو تماشا بودم که گوشیو داد دستم و گفت پاهات بهترن خوبی؟ من هم در جوابش فقط تونستم بگم ممنون که گفت عضلاتت گرفته چندتا حرکت رو پیشنهاد داد که انجام بدم حرکات کششی بود مختص ورزشهای رزمی بازم جواب سوال نپرسیده ی من رو داد و گفت چند سالیه که تکواندو میرم تقریبا اونوقت 12 سال بود که میرفت تکواندو تازه فهمیدم چرا اندامش اینقد نازه میخاستم شماره بدم ولی میترسیدم همه چی خراب شه که باز صدای عمم درآومد که گلی رو صدا زد گلی هم با عجله و لبخند خداحافظی کرد وقتی داشت میرفت برگشت و گفت مواظب خودت باش دیگه از این کارا نکنی زبونم بند اومده بود مونده بودم چی بگم گلی که رفت همش به اتفاقات اونروز فکر میکردم وقتی ساعت رو نگاه کردم ساعت 11:15 بود که با صدای زنگ گوشی به خودم اومدم عمه بود ازم خواست برم گلی رو برسونم باورم نمیشد انگار خدا گلی رو قسمت من قرار داده بود پایین که رفتم عمه هم حاضر شده بود که با ما بیاد میدونستم گلی براش مهمه یه تعصب خاصی داشت رو گلی ولی نمیدونستم چرا
تو را که میرفتیم تقریبا حرفی رد و بدل نشد بین من و گلی جز تشکر کردنای گلی وقتی راه افتادیم و خداحافظی کردنش
برگشتنی از گلی پرسیدم که عمم گفت اهل چهارمحال و بختیاری هست از یک خانواده ی متعصب و گفت که نامزد داره اینو که گفت انگار آب سردی روم ریختن بغض کرده بودم تازه فهمیدم تعصب عمه برا چی بود خونه که رسیدیم رو تختم داشتم لبخند های گلی رو تجسم میکردم و همش قیافش جلو چشمام بود فک کنم عاشق شده بودم که یه پیام واسم اومد پیام رو که خوندم نوشته بود سلام ببخشید افتادی زحمت حالت بهتر شد چیزی که برام خیلی عجیب بود این بود که شماره رو من داشتم به اسم مزاحم هفتگی سیو کرده بودم چند ماهی بود که هر 5شنبه پیام میداد پیاماش هم خیلی قشنگ بود یعنی گلی بود ولی گلی که نامزد داره اونم باشه دیگه خوشحال نباید باشم جواب دادم و خواستم خودشو معرفی کنه بله گلی بود بدون مقدمه در مورد نامزدیش پرسیدم که گفت دروغه گفت عمت من رو برا پسرش میخاد چند ماهه که گیر داده با پسرش آشنا شم تو چت ولی من تفره رفتم همش .گفت من تورو دوست دارم میگفت همه ی عکساتو دیدم فیلم تمریناتو همشو دارم روزی چندبار نگاش میکنم از تو لپ تاب عمت ورداشتم اولا عمت فهمید که من تکواندو میرم در مورد تو بام حرف زد عکساتو بهم نشون داد فهمیده بود حس خاصی بهت دارم برا همین امروز همش میخاست از همدیگه دور باشیم اصلا من امروز بخدا فقط اومدم تورو ببینم پایان نامه بهانه بود گیج میزدم نمیدونستم چی بگم فقط براش اس دادم گلی دوست دارم برام نوشت کاش الان پیشم بودی منم ساعت 12:30 ماشین رو ورداشتم و رفتم دم خونه داداشش که گلی با اونا زندگی میکرد گلی هم اومده بود جلو پنجره ی اتاقش بعد چند دقیقه تلفنی با هم حرف زدیم باور کنید الان یادم نمیاد چی گفتیم بهمدیگه ولی گلی یادشه همیشه تعریف میکنه واسم ولی من باورم نمیشه اون حرفای عاشقانه رو زده باشم یعنی اصلا باورم نمیشه خلاصه از فرداش سرقرار رفتنامون شرو شد هفته ای سه روز چند ساعتی رو با هم بودیم قرار اول دستاشو گرفتم یه حس عجیبی داشتیم هردوتامون عین بچه ابتداییا که از اون کارا میکنن نفس نفس میزدیم تا اینکه یه شب تو پیام بهش گفتم میخام لباتو ببوسم تو پیام با هم راحت بودیم ولی حتی تلفنی هم نمیتونستیم حرفایی رو که با پیام میگفتیم به زبون بیاریم تقریبا یک ماهی بود که با هم بودیم که یک روز پارک دانشجو زیر بارون که خلوت بود تقریبا دلو زدم به دریا و لبام رو گذاشتم رو لباش نزدیک یک دقیقه ای طول کشید که پیشنهاد دادم بریم تو ماشین تو ماشین یه جای خلوت که رسیدیم باز لباشو خوردم اینبار گلی هم میخورد بعد چند دقیقه دستام که رو سینه هاش رفت گلی به خودش لرزید ارضا شده بود چندثانیه بعدش من هم ارضا شدم چندبار دیگه همین کار رو تکرار کردیم ولی پرروتر شده بودیم دستامون هم به کار میومدن همدیگرو میمالیدیم تا اینکه یه شب دعوتش کردم خونه میترسیدم قبول نکنه در جوابم گفت میام میخام مزه ی استرس و ترس عشق رو بچشم منظورش عمم بود هوا که تاریک شد اومد با ترس و لرز اومدیم بالا تو که رفتیم شرو کردم خوردن لب و گونه های گلی چند دقیقه ای داشتم میخوردم که با لبخند گفت عزیزم همش مال خودته بخدا نشسته و درازکش هم میتونی بخوری کفشام اذیتم میکنه بزار درشون بیارم که هردوتامون زدیم زیر خنده لذت خاصی داشت اونشب شاید بخاطر وجود عمه بود و نقشه هایی که تو سرش برای گلی داشت گلی رفت لباساشو عوض کنه یه شلوارک با تیشرت من رو پوشید برای بار اول بود که پاها و موی لخت گلی رو میدیدم همه ی مردا یه تصویری همیشه قبل از ازدواج از زن آیندشون دارن گلی دقیقا همون چیزی بود که من آرزوشو داشتم موی سیاه بلندش با پاهای خوش تراشش مستم کرده بود به خودم اومدم دیدم رو تخت هستیم و دهنم رو سینه های گلی سینه هایی تقریبا کوچیک که الان گنده شدن کوچیک و سفت نوک سینه هاشو که میخوردم به خودش میپیچید و میگفت عششقم مال خودمی تا ابد من میخام زنت شم برای همیشه به شکمش که رسیدم شکمی ماهیچه ای که یه کمی چربی آورده بود چربیشو تو دهنم که میگرفتم و میک میزدم بیشتر تحریک میشد گلی هم دستش تو موهام بود و اون یکی دستش پشتم رو چنگ میزد شلوارک و شرت رو با هم کشیدم پایین مثل و حشیا شده بودم صدای آه و ناله ی گلی هم خونه رو ورداشته بود دیگه ترس و استرسی وجود نداشت عمه کیلویی چنده؟
کوس نازشو تا میتونستم میک زدم آبش مزه ی ترش و شیرینی داشت جذابتر از آبش استیل کوسش بود دوست داشتم بخورمش انقد خوردم که کاملا از حال رفت جای دندونام سرخ و کبود شده بود بعد چندثانیه چشمای خمارشو باز کرد و کیرم رو گرفت تو دستش از بزرگیش میترسید ولی باز لبخند میزد شرو کرد خوردن خوب نمیخورد ولی همین ناشی بودنش لذت خاصی بهم میداد دلم میخاست جرش بدم ولی روم نمیشد تا اینکه من هم ارضا شدم و با هم دوش گرفتیم تو حموم باز هم به میپیچیدیم گلی باز هم ارضا شد ولی من یه نقشه دیگه توسرم بود نمیخواستم ارضا شم از حموم که اومدیم بیرون شام خوردیم گلی مشغول شستن ظرفا بود که کیرم رو که راست شده بود گذاشتم رو باسنش همون شلوارک باشگاه من که خیلی نرم بود پاش بود با فشاری که دادم دقیقا کیرم رو سوراخ کون گلی بود دردش اومده بود یه تکون به جلو خورد سینه هاشو گرفته بودم تو دستام و فشار میدادم که گلی با صدای نازش گفت شلوارک رو میشه درآورد این حرفش چراغ سبزش بود به من گرفتمش تو بغلم و رفتیم رو تخت لختش کردم باز و اینبار کونشو میخوردم خیلی مرطوب بود عطر خاصی داشت ولی این سوراخ رو نمیشد کرد خیلی تنگ بود من موندم دوستان با کیر 45سانتیشون چطور کون دختر راهنمایی میزارن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با کرم و آب دهن بزور کله کیرم تو رفت گلی صورتشو گذاشته رو بالشت و ساکت بود فقط با هریار فشار دادن یه خورده جلو میرفت و یه آخ میگفت گلی داشت گریه میکرد میخاستم ادامه ندم که خودش مانع میشد و میگفت دردشو دوست دارم خیلی تنگ و داغ بود اولین تجربه ی من بود از عقب با هربار تلمبه زدن بی تابی گلی هم بیشتر میشد تا اینکه یه خورده جا باز کرد هردو داشتیم لذت میبردیم گلی بازهم ارضا شد ولی اینبار خیلی شدید بود طوریکه توشک خیس شد کیرم اون تو داشت میترکید کشیدم بیرون داشتم کوسش رو میمالیدم خیلی لیز بود که گلی کیرم رو گرفت تو دستاش و گفت میخام لذت واقعی رو ببریم منظورش رو نمیفهمیدم به کوس خیسش اشاره کرد باورم نمیشد همون چیزی بود که من میخاستم گفتم گلی مطمئنی با همون لبخند سرشو به نشانه ی اطمینان تکون داد آروم سر کیرمو گذاشتم که مانع شد یه حرفی زد که دلم سوخت تو چشام نگا کرد و گفت میدونی دیگه میخای چکار کنیم منظورشو نمیفهمیدم بدون اینکه چیزی بگم گفت من دیگه مال تو میشم اگه مال تو نشم مال خاک میشم هیچوقت اون حرف رو یادم نمیره از یکطرف تعصباتی که نسبت به دخترا هست تو جامعه ی ما دختر بدون پرده یعنی ننگ از یه طرف هم دخترای ساده ای که با یه دوست دارم خام میشن و راحت هستی خودشون رو به باد میدن دلم سوخت
با یه فشار صدای جیغ گلی پیچید یه لحظه انگار یه کوره آتیش بود کوس گلی بیرون کشیدم سر کیرم خونی بود گلی هم هنوز خونریزی داشت ولی خیلی کم بود خون رو پاک کردم و بعد چند ثانیه ادامه دادم با تمام وجودم تلمبه میزدم گلی هم درد داشت هم لذت میبرد با هرتلمبه که کیرم تا ته تو میرفت شکم ناز گلی یه خورده بالا میومد دستشو میزاشت رو شکمش و میگفت آرش تا زیرنافم میاد من هم بیشتر تحریک میشدم و با تمام قدرت فشار میدادم طوریکه گلی یه جیغ میکشید و به نفس نفس میافتاد
یه چیز داغی رو حس کردم رو کیرم ولی خبری از ارضا شدن نبود و قتی کیرم رو کشیدم بیرون باز خونی شده بود گلی هم هیچ اعتراضی نمیکرد ولی نمیتونستم ادامه بدم به شکم خوابوندمش رو تخت و کیرم رو که خیس اب کوس گلی و خون بود با یه فشار تا نصفه کردم تو کونش باز گلی داشت گریه میکرد ولی لذت خاصی داشت برای هردوتامون وقتی تا ته میکردم و تلمبه میزدم سینه های گلی رو تو دستام گرفته بودم گلی هم بازوهام رو چنگ میزد داشتم ارضا میشدم با یه فشار همه ی آبمو خالی کردم و بیحال روی گلی افتادم گلی هم کاملا خیس بود تا صبح پیشم بود بعد صبحانه یه بار دیگه سکس از جلو داشتیم وسط سکس گوشیش زنگ خورد که عمم بود قرار شد هیچ کاری نکنم تا با عمه حرفاش تموم شه ولی وسط حرفاش که داشت عمه رو میپیچوند با یه فشار کیرم رو تا ته تو کوسش جا دادم که جیغش درآومد و گوشیو خاموش کرد بعد اون شب چند بار دیگه تو خونه با هم سکس داشتیم
عمم بعد چند وقت فهمید با هم رابطه داریم شاکی شد و قضیه رو تلفنی به بابام گفته بود من هم خونوادم رو جلو فرستادم بعد یه خورده مشکل تراشی از طرف خانواده ی گلی بالاخره به عقد هم درآومدیم و الان نزدیک به یکساله ازدواج کردیم عمم هم من رو از خونش بیرون انداخت من با مدرکم توسط دایی گلی سرکار رفتم گلی هم تو یکی از باشگاههای تهران مربی تکواندو بانوانه خیلی دوسش دارم میمیرم براش
امیدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته:‌ ناصر 126

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها