داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خاطره شمال با سارا

سلام دوستان انجمن کیر تو کس این خاطره برای امسال تابستان هست من بعد از سه سال همراه زنم و بچه ام پدرزنم و مادرزنم با دختر برادرزنم رفتیم شمال یکی از سوییت های ارگانی که پدرزنم گرفته بود اولش که من فهمیدم دختر برادرزنم میاد گفتم شمال بیخودی میشه بعد زنم گفتم بیخیال بیا بریم اونجا از خجالتت در میام من گفتم این شد وقتیکه رسیدیم اونجا طرف انزالی بود سویت مشخص کردن نزدیک دریا بود یعنی تا ساحل حداقل پنج دقیقه راه بود سارا دختر برادرزنم ماشاله هر روز گوشت تر و هیکلی تر میشد اونجا که بودیم دوستای پدر زنم هم بودن خیلی به سارا میگفت روت درست بگیر اینجوری مانتو شلوار نپوش مادرزنم میگفت حالا ما رو اوردی اینقدر گیر نده شب اول گذشت و فرداش رفتیم مرداب انزالی سوار قایق شدیم خیلی خوش گذشت من همش هواسم به سارا و بود عجب سینه ای چه کونی درست کرده بود واقعا کردنی شده بود بعدازظهر رفتیم دم ساحل نشستیم نزدیکای غروب خانم گفت برو از توی سویت شیرخشک بچه رو بیار سارا گفت عمو میری منم میام لباسم عوض کنم گفتم بیا بعد رفتیم وفتیکه وارد سوییت شدیم سارا رفت تو اتاق لباس عوض کنه دیدم در باز گذاشته من نشستم روی کاناپه قشنگ داخل اتاق پیدا بود دیدم پشتش به منه شلوار کشید پایین که یکی دیگه بپوشه چی میدیدم یه کون خوشگل با یه شورت قشنگ حالا نمیدونم از قصد این کار رو میکرد یا واقعا هواسش نبود بعد شلوار پوشید من روم کردم اونطرف دیدم یه دفعه اومد بیرون گفت عمو اینا دوتا لباس کدومش قشنگ چی میدم یه تاپ تنش با یه شلور چسبون که کوسش از توش پیدا بود من گفتم این یکی بهتر بعد رفت تو اتاق لباس عوض کرد پوشید یکدفعه گفت عمو بیا تو این زنجیر من از پشت میندازی منم که از خدا خواسته سری رفتم پشت زنجیر گرفتم برای بندازم قشنگ بهش چسبیده بودم خودش قشنگ فهمیده بود بعد از انداختن گفت واقعا عموی خودمی اینقدر دوست دارم که نگو من بهش گفتم منم دوست دارم بریم گفت بریم تو راه ساحل هر طرف مثل کوچه بود چهار تا کوچه بالاتر از سوییت ما یه خانواده رفته بودن داشتن تمیزش میکردن که مستخدمش گفت درب پشتی کلیدش خرابه در بازه به اطالاعات بگو اینو اجاره نده من اینو شنیدم خیلی خوشحال شدم گفتم یه مکان جور شد اول زنم میارم اینجا یه حالی بکنیم رفتیم لباس ساحل تا شب اونجا بودیم که غذا هم همونجا درست کردیم خوردیم مادرزنم بچه منو با پدر زنم بردن خونه منو زنم نشسته بودیم لب ساحل با سارا یکدفعه یکی از دوستای پدررنم که نوه اش با سارا هم کلاس بودن اومد گفت سارا بریم دور بزنیم زنم گفت فقط زود بیاید رفتن من موندم زنم داشتیم حرف میزدیم لب ساحل بودیم گفت دوست دارم یه حالی امشب به من بدی گفت اینجا گفتم جاش از من تو پایه باش گفت کجا بریم بردمش همون خونه ای که طرف گفت دربش خرابه دیدم کسی دور تا دورش نیست از درب پشتی رفتیم داخل یواش لامپ موبایل روشن کردم همه سویتها مثل هم هست رفتم از اتاق پتو و متکا برداشتم رفتیم تو حالش پتو ولو کردم اصلا نفهمیدم چه جوری زنم لخت شد مشغول ساک زدن کیرم شد از بس شهوتش زده بود بالا که نگو بعد از کمی ساک زدن بهش گفتم لای پاتو باز کن فقط میخوام بخورم همش میگفت بخور دارم میمیرم بعد مشغول خوردن کوسش شدم عجب حالی میده بعد ۶۹ شدیم اون برای منو میخورد منم برای اونو بعد گفت بزار توش لعنتی دارم میمیرم منم یواش یواش سرش گذاشتم داخل یواش جلو و عقب عجب کوسی شده بود سینه های ۸۵ کوس تنگ کون خوش فرم هرچی بگم کم گفتم سنگ تمام بعداز نیم ساعت تلمبه زدن دلشت ابم میامد گفتم داره میاد گفت بذار پشتم بکنم بریز پشتم تو این نیم ساعت چند دفعه ارضا شده گفت واقعا خیلی حال داد عجب جای شد خدا کنه به کسی ندن هر شب اینجا کارمونه مک بهش گفتم تو بده قصه نخور خودم میکنمت بعد از عشق و حال یواشکی اومدیم بیرون رفتیم دم سوییت دیدم مادرزنم دم در نشسته بهش گفتم اینجا چه کار میکنی گفت سارا اومد موبایلش برداشت رفت گفت من میرم ساحل شاید دیر بیام اقاجونم همش سراغش میگیره الانم که خوابیده من بهشون گفتم برید داخل من میرم لب ساحل ببینم کجاست بعداز رفتن اینا داخل به طرف ساحل راهی شدم اینور بگرد اونطرف خبری نبود که نبود در همین حال که داشتم میامد دیدم یه ماشین پژو وایسد چند نفر پیاده شدن دیدم سه تا دختر با دو تا پسر اومدن پایین به طرف ساحل یکدفعه دیدم سارا یکشونه خیلی قاطی شدم رفتم طرفشون گفتم اقایون کی باشن دو تا بچه خوشگل واقعا کردنی گفت شما یکدفعه سارا گفت عموم بچه فعلا گفت وایسو اینا کین گفت بیا بریم بهت میگم رفتیم طرف ساحل یه صندلی دو نفره بود نشستیم گفت عمو اینا دوستانم همه بچه محلیم با باباشون اومدن گفتم باشه عیبی نداره فقط هواست باشه به خودت چیزی که فکرش نمیکردم بهم گفت یکدفعه بهم دست نزن ترتیبم ندن اینا اینجوری نیستن تا من تو رو دارم غم ندارم داشتم شاخ در میاوردم گفتم بله بله این چی بود یکدفعه سرش گذاشت رو سینه هام گفت عمو من خیلی دوستت دارم واقعا من بغلش کردم گفتم منم دوست دارم بعد اسمس دادم به زنم با سارا لب ساحلیم بچه نشستن قلیون میکشن ما هم اینجایم گفت کلید درب میزارم تو جا کفشی بیرون بردار ما خوابیدیم گفتم باشه بعد که دید اسمس دادم خیالش راحت شد شروع کرد به مسخره بازی و خودش مالوندن به من تو همین حال بودیم گفت عمو چیز بزرگی داری خوشم اومد گفتم قابل نداره همش برای تو گفت بخشیش برای من پس سهم عمه چی میشه گفتم دختر پرو به تو ربطی نداره اقا روم به هم قشنگ باز شده بود دستم تو دستش بود گفتم بریم خونه بسه دیگه گفت چرا بریم خونه بریم اون خونه درب خرابه دیگه فهمیدم دلش میخواد گفتم یکدفعه یکی ببینه گفت کی میبینه بریم منم که نیم ساعت قبلش سکس داشتم گفتم بریم واقعا تو کونم عروسی بود یواشکی دوباره رفتیم داخل دوباره بهمون روش پتو برداشتم با متکا ولو کردم خوابیدم دیدم اومد بغلم گفت تو تاریکی گفتم یواش لامپ دستشویی روش کن دربش نمیه باز بزار خوبه کسی نفهمه تو کسیه بعد اومد بغل من همینجوری که بغل من بود دیدم بلند شد لبش رو لبم بود منم که منتظر یه انفجار دست انداختم پشتش و لای موهاش میمالوندم بعد دست بردم داخل شلوارش باسنش میمالوندم چه کونی بعد از لب خوردن لباسمو در اوردم دو تا لخت تو بغل هم چیزیکه اصلا فکرش نمیکردم چه سینه های نقلی قشنگی مشغول خوردن سینه اش شدم بعد از روی شورتش به نوک زبون بازی میکردم بعد کشیدم پایین چی میدیدی یه کلوچه نادری دلم اب افتاد الان یعنی فقط میخوردمش دلم نمیمود کیرمو بزارم لاش بعد گفت بخواب من برات بخورم اینکار دویست سال ساک زن بوده اینقدر قشنگ رگهای کیرت لیست میزده تخمات میخورد که نگو بعدش با انگشتهاش با سوراخ کونم بازی میکرد گفت شنیدم خیلی حال میده بکنم توش گفتم یواش یواش با اون دستاش سوراخ کونم باز میگرد با اونیکه انگشتش که خیس بود میکرد تو خیلی حال میداد گفت عمو بچگی خیلی کون دادی اینقدر راحت میره گفت خوشگلم به عمه ات خیلی دادم تا اینو گفتم حرکتش تندتر کرد گفت گوفتش بشه عمه نمیدونستم ایندر شهوتی و حساس بعد خوابندومش به شکم رفتم پشت چه کونی فقط لیس میزدم بهش گفتم سارا تا حالا چند نفر مالوندنت گفت به جونت خودت که عزیزی برام هنوز هیچگی فقط با دوتا دوستام تو خونه خیلی به هم ور میریم گفتم لز میکنید گفت اره اما برای خیلی وقته بعد کیرم گذاشتم لای قارچ کونش هی تکون عقب و جلو دلم نمی خواست ابم بیاد بعداز اینکه ابم اومد بلند شدیم شلوار و لباس پوشیدیم تنها چیزیکه تا سوییت فکرش نمیکردم حال کردن با سارا بود تو اون یک هفته که بودیم اینکار چند دفعه اتفاق افتاد هم با زنم هم با سارا الان از تابستان تا حالا هر موقع خونه مکان میشه و سارا هم موقعیتش باش سری مشغول سکس میشیم هرچی از این کوس و کون بگم کم گفتم

نوشته: سیاوش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها