داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خاطره دردناک کون دادن در ده سالگی

داستان مال ۲۰ سال پیشه.
من از بچگی با سکس اشنا بودم بخاطر اینکه با همسنام بازی کرده بودم و فکر میکردم سکس ینی گذاشتن کیر لای باسن. یچیزایی رو ازشون یاد گرفته بودم. و اونموقع از کیر خوشم میومد و دوست داشتم کیر رو لای باسنم حس کنم.
یه روز یکی از فامیلامون از تهران اومده بود خونه‌ی ما. یکی دوروز بعد که خونه هیشکی نبود به غیر از من و اون. یهویی کیرشو دراورد و گفت تو هم نشون بده . کیرش خیلی گنده بود و الان میفهمم اونموقع اون به بلوغ رسیده بوده. منم کیرمو دراوردم خیلی کوچک بود و لبخند زد… و پیشنهاد داد کیرشو دست بگیرم منم گرفتم دستم‌ و خیلی خوشحال بودم که کیر به اون بزرگی رو میبینم. کمی گذشت و گفت میدی بکنمت؟ کلی خوشحال شدم ولی به روم نیاوردم و گفتم اگه تو بدی منم میدم و قبول کرد… مثلا زرنگی کردم که گفتم اونم بده تا یر به یر بشه! فکر میکردم کیرشو میزاره لای باسنم کلی حال میکنم و منم اینکارو میکنم و تموم… شلوارمونو دراوردیم و اول اون خواست بکنه و من گفتم کیرتو من خیس میکنم!! کیرشو خیس کردم اونم تف زد به کونم و گفت قمبل کن. کیرشو گذاشت رو سوراخ کونم و بهم گفت کیف میکنی؟ جوابی ندادم اما کلی حال میکردم وقتی کیرش لای باسنم بود چه حرارتی داشت کیرش و سرش چقد چسبناک بود و بزرگ. اعتراف میکنم اون یه چند لحظه خیلی حال میکردم. و فکر میکردم کردن ینی همین و اصلا دخول به ذهنمم نمیرسید. تو همین حین که رو ابرا بودم یهو چشمام تیره شد و از بغلش پریدم و گفتم نه اینطوری نکن ،التماس می کردم. ولی قبول نکرد گفت من اینطوری دوست دارم اونم با حالت التماس میگفت فقط اینطوری باید بکنم. آخ که چقد درد داشت اون یه لحظه. خواستم قرارو به هم بزنم و ندم ولی گفتم اگه ندم دیگه اونم بهم نمیده و بعدا پیش خودش میگه کردمش. اصرار کرد مجبور شدم ادامه بدم. دو باره قمبل کردم و کیرشو گذاشت و فشار داد .کلی درد منو گرفت از شکم درد گرفته تا سوزش . حس میکردم الان کیرش شکممو سوراخ کنه و از جلو بزنه بیرون. بدترین دردیه که کشیدم. خیلی درد داشت. یه لحظه کیرشو دراورد و فکر کردم کارش تمومه اما دوباره تو کرد و همینطور ادامه میداد… تلمبه میزد… وقتی تلمبه میزد حس کردم داره تحقیرم میکنه. تلمبه میزد و من هیچ کاری ازم برنمیومد. وسط کردنش میگفت بیشتر قمبل کن تا ته بره. منم هرکاری میگفت میکردم تا فقط تموم کنه اما اون فقط میگایبد و هرازگاهی نگه میداشت تو و فشار میداد تا قشنگ به گریه بندازتم. میگفت الان دارم چیکار میکنم منم گفتم میکنی گفت نمیکنمت دارم میگامت. اون ۱۴ ساله بود و من ده ساله.
روز بعدش فهمیدم چه غلطی کردم و داشتم دیوونه میشدم اما کاری از دستم برنمیومد‌

نوشته: متین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها