داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

آقا رضا وانتی 63

یک تحقیق نشون داده; هشتاد درصد افرادی که ماشینهای مدل بالارو سوار میشن; واقعا پولدار نیستند. هشتاد درصد افرادی که در مناطق مرفه نشین زندگی می کنند; سطح درآمدی مناسب این مناطق رو ندارند. من و فرزانه ادای پولدارهارو در می آوردیم. زندگی در منظقه ای که مردمش راحت پول خرج می کنند سخته. بعد از تغییر شغل; دریافتی من حدود پنجاه درصد اضافه شده بود ولی با تغییر محل زندگی; مجبور بودم ماهیانه دویست هزار تومان بابت شارژ ساختمان; هزینه کنم. وقتی در این محله ها زندگی می کنی دیگه پرتقال رو باید دو برابر قیمت بخری. دیگه برات افت داره; از ماشین پیاده شی و خودت بنزین ماشینتو پر کنی. دیگه مسخرت می کنند اگر لباست مارک نباشه. وقتی این بالا زندگی می کنی دیگه نمی تونی به پیک موتوری پیتزا; فقط پونصد تومن انعام بدی. دیگه زشته که یخچالت ساید نباشه. دیگه وقتی میری آرایشگاه; باید بیست هزار تومان هزینه کنی; نه پنج هزار تومان. دیگه وقتی میخوای یک شاخه گل هدیه کنی به عشقت; دستت می لرزه و نمی تونی; چون باید پولی رو هزینه کنی که تا حالا; بابت یک دسته گل می دادی.

آقای دکتر; چند روزی که اومده بود تهران; حداقل یک ملیون فقط هزینه رستوران و سفره خونه کرده بود; برای ما. بچه پولدار بود و خودش زحمتی برای پول در آوردن نکشیده بود. صبحها میومد شرکت ولی بیشتر نقش لولوی سر خرمنو داشت. تمام کارها به صورت روتین انجام میشد. حساب و کتابها با سحر بود و انبار بزرگ شرکت با من. راستشو بخواهید چند بار که خیلی بی پول شدم; سعی کردم; چند قطره ای از این دریارو برا خودم بردارم; ولی سحر سریع مچمو گرفت. از اون به بعد مرتب سر می زد به انبار و به صورت رندومی موجودی اجناسو چک میکرد. حتی یک ریالم; نمی تونستم برای خودم بردارم. سحر در کار فوق العاده جدی بود و امکان داشت;اگر تخلفی از من ببینه; همه چیزو بذاره کف دست سلیمی. حامد یک پزشک بود و بیشتر از دید روان پزشکانه به اجتماع نگاه میکرد. داخل شرکت می نشست و به درددل بچه ها گوش میکرد. دور از چشم پدر به بعضیها که نیاز مالی داشتند; وام می داد. اونایی که مشکل پزشکی داشتند به همکارهای متخصصش معرفی می کرد. بیشتر از همه بچه ها; رو ذهن عباس کار می کرد. می خواست ترکش بده. گفتم: دکتر; این عباس درست شدنی نیست. ولی دکتر اعتقاد داشت; همه قابل تغییرند. حامد یک روشنفکر بود. میگفت درسته که جمهوری اسلامی حجابو اجباری کرده; ولی این یک شرکت شخصیه. حداقل تا وقتی که من مسئول این شرکتم; خانما میتونند; مقنعه رو بگذارند کنار و با روسری بگردند. حتی می تونند تو اطاق کار خودشون روسری هم سر نکنند و راحت باشند. فرزانه از خدا خواسته;روسری رو انداخة کنار.
دکتر حامد روانشناسی می خوند. مشکل افسردگی و سردی چند وقت گذشته فرزانه رو مطرح کردم. دکتر در طول روز چندین ساعت با فرزانه صحبت می کرد و سعی در رفع مشکلش داشت. دکتر حامد سلیمی یک فرشته بود; ولی حیف که زیاد پیش ما نمی موند. مرتب پیگیر بود تا پدرش برگرده و دکترو آزاد کنه. شاید دوست دخترای دکتر فشار می آوردند که زودتر برگرده; پیششون.
انصافا معالجات دکتر جواب داده بود. فرزانه بعد از مدتها سردی خودش از من درخواست سکس کرد. میگفت دلش برای رضا کوچولو تنگ شده. از رو حوصله کیرمو خورد. نزدیک ده دقیقه کیرمو می خورد و بیضه هامو لیس میزد. سینه های خوشگلشو براش خوردم و رفتم رسیدم به کوس نازش. دلم برا دیدن بدن لخت فرزانه تنگ شده بود. چند دقیقه منو بغل کردو بوسید. دلم برای خوردن کس فرزانه تنگ شده بود. می خواستم بخورمش اما نذاشت. گفت حالا زوده. منو به پشت خوابوند و گفت: دوست دارم یه ماساژ درست و حسابی بهت بدم.انگشتای دستشو از روی پوستم سر میداد و روی باسنم می چرخوند. دلم برا خوردن کوس فرزانه تنگ شده بود. فرزانه نشست روی پشتم و کوسشو با پوست باسنم تحریک میکرد. با دو انگشت پوست و گوشت پشتمو نیشگونهای نرم و ریز میگرفت ومیومد سمت باسن. دلم برای خوردن کوس فرزانه تنگ شده بود ولی فرزانه گفت: حالا زوده. دوست دارم بهترین سکس دوران زندگیتو به تو هدیه کنم. با سیلی های محکم میزد رو پوست باسنم تا سرخ شه.بعد ار پوستش نیشگونای ریز میگرفت. دلم برای خوردن کوس فرزانه تنگ شده بود. دوست داشتم زودتر لیسش بزنم و برم سر کار اصلی.کیرم داشت می ترکید اما فرزانه میگفت به کیرت فکر نکن. سعی کن فکرتو متمرکز کنی روی سکس. امشب می خوام به تلافی روزها و شبهایی که اذیتت کردم; بهترین و طولانیترین سکس زندگیتو به تو هدیه کنم.دکترحامد میگه; شوهرت اینطوری بیشتز لذت می بره!اما من دلم برا خوردن کوس فرزانه تنگ شده بود. دوست داشتم زودتر برم سر کار اصلی. دوست داشتم زودتر کسشو لیس بزنم تا ارضا بشه و دست از سرم برداره برگشتم و خوابیدم روی تخت. دیگه حتی کوس فرزانه رو نخوردم. فرزانه رو نشوندم روی شکمم و کیرمو داخل کردم. فرزانه رو با سرعت رو کیرم حرکت می دادم و اون جیغ میزد. فرزانه به سرعت روی کیرم حرکت می کرد و من آرزو می کردم زودتر ارضا شه. خودم اصلا مهم نبودم. میخواستم ارضا شه و منو ول کنه. من باید می رفتم.من نمی تونستم صبر کنم. وقتی ارضا شد; تمام بدنش به شدت; عرق کرده. خوابید روی من و ازم عذرخواهی کرد. میگفت: منو ببخش رضا. من این مدت تورو خیلی اذیت کردم.از این به بعد میخوام تبدیل بشم به همون فرزانه روز اول. بی حال شده بود. سرشو گذاشت رو سینه ام و گفت: دوست دارم تا صبح همینطوری رو بدنت بخوابم….
“چیزی بود شبیه پرت کردن.” پرتش کردم روی تخت. من باید می رفتم! فرزانه تعجب کرد. سوال کرد این وقت شب کجا می خوای بری; جوابی نداشتم که بدم. بهونه آوردم که دلشوره مادرمو گرفتم. گفت: خوب زنگ بزن.
گفتم: باید برم.
گفت خوب منم میام.
گفتم: فکرشم نکن. زود برمی گردم.
به کیرم نگاه کرد که هنوز سیخ بود و گفت: تو اصلا ارضا نشدی. کاش می شدی بعد میرفتی.
بدون اینکه دوش بگیرم; لباس پوشیدم و گفتم بعدا. وقتی برگشتم.
حتی بوسش نکردم. درو بستم و دویدم سمت ماشین. نمی دونم داشتم فرار می کردم از فرزانه و یا می دویدم سمت خونه لیلا. از آخرین باری که نشئه شدم ;سه ساعت نگذشته بود. ولی دوباره خمار شده بودم. باید می رفتم خونه لیلا تا خودمو بسازم…..ادامه دارد …نویسنده : looti-khoor نقل از سایت انجمن سکسی کیر تو کس

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها